eitaa logo
هیئت نورالزهرا(س)
5.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
اطلاع رسانی زمان و مکان مراسم هیئت نورالزهرا(س) @Adnooralzahra
مشاهده در ایتا
دانلود
✫⇠ ✫⇠ 8⃣ مگر می شود توی روستا زندگی کنی، با پسرها هم بازی شوی، آن وقت نتوانی دو سه کلمه با آن ها حرف بزنی! هر چند از هیچ پسر و هیچ مردی جز پدرم خوشم نمی آمد. از نظر من، پدرم بهترین مرد دنیا بود. آن قدر او را دوست داشتم که در همان سن و سال تنها آرزویم این بود که زودتر از پدرم بمیرم. گاهی که کسی در روستا فوت می کرد و ما در مراسم ختمش شرکت می کردیم، همین که به ذهنم می رسید ممکن است روزی پدرم را از دست بدهم، می زدم زیر گریه. آن قدر گریه می کردم که از حال می رفتم. همه فکر می کردند من برای مرده آن ها گریه می کنم. پدرم هم نسبت به من همین احساس را داشت. با اینکه چهارده سالم بود، گاهی مرا بغل می کرد و موهایم را می بوسید. آن شب از لابه لای حرف های مادرم فهمیدم آن پسر، نوه عموی پدرم بوده و اسمش هم صمد است. از فردای آن روز، آمد و رفت های مشکوک به خانه ما شروع شد. اول عموی پدرم آمد و با پدرم صحبت کرد. بعد نوبت زن عموی پدرم شد. صبح، بعد از اینکه کارهایش را انجام می داد، می آمد و می نشست توی حیاط خانه ما و تا ظهر با مادرم حرف می زد. بعد از آن، مادر صمد پیدایش شد و چند روز بعد هم پدرش از راه رسید. پدرم راضی نبود. ادامه دارد...✒️ محفل انس ورفاقت باشهدا 🌷🌷🌷@nooralzahra5🌷🌷🌷 🕊🕊🕊🕊🕊
‍ ✫⇠ ✫⇠ 7⃣ خانه عمویم دیوار به دیوار خانه ما بود. هر روز چند ساعتی به خانه آن ها می رفتم. گاهی وقت ها مادرم هم می آمد. آن روز من به تنهایی به خانه آن ها رفته بودم، سر ظهر بود و داشتم از پله های بلند و زیادی که از ایوان شروع می شد و به حیاط ختم می شد، پایین می آمدم که یک دفعه پسر جوانی روبه رویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می شنیدم که داشت از سینه ام بیرون می زد. آن قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یک نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زن برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب می کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بود، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!» کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او خیلی راحت و خودمانی بودم. او از همه زن برادرهایم به من نزدیک تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسرندیده!» پسر دیده بودم. ادامه دارد...✒️ محفل انس ورفاقت باشهدا 🌷🌷🌷 🕊🕊🕊🕊🕊
✫⇠ ✫⇠ 8⃣ مگر می شود توی روستا زندگی کنی، با پسرها هم بازی شوی، آن وقت نتوانی دو سه کلمه با آن ها حرف بزنی! هر چند از هیچ پسر و هیچ مردی جز پدرم خوشم نمی آمد. از نظر من، پدرم بهترین مرد دنیا بود. آن قدر او را دوست داشتم که در همان سن و سال تنها آرزویم این بود که زودتر از پدرم بمیرم. گاهی که کسی در روستا فوت می کرد و ما در مراسم ختمش شرکت می کردیم، همین که به ذهنم می رسید ممکن است روزی پدرم را از دست بدهم، می زدم زیر گریه. آن قدر گریه می کردم که از حال می رفتم. همه فکر می کردند من برای مرده آن ها گریه می کنم. پدرم هم نسبت به من همین احساس را داشت. با اینکه چهارده سالم بود، گاهی مرا بغل می کرد و موهایم را می بوسید. آن شب از لابه لای حرف های مادرم فهمیدم آن پسر، نوه عموی پدرم بوده و اسمش هم صمد است. از فردای آن روز، آمد و رفت های مشکوک به خانه ما شروع شد. اول عموی پدرم آمد و با پدرم صحبت کرد. بعد نوبت زن عموی پدرم شد. صبح، بعد از اینکه کارهایش را انجام می داد، می آمد و می نشست توی حیاط خانه ما و تا ظهر با مادرم حرف می زد. بعد از آن، مادر صمد پیدایش شد و چند روز بعد هم پدرش از راه رسید. پدرم راضی نبود. ادامه دارد...✒️ محفل انس ورفاقت باشهدا 🌷🌷🌷@nooralzahra5🌷🌷🌷 🕊🕊🕊🕊🕊
‍ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9⃣ می گفت: «قدم هنوز بچه است. وقت ازدواجش نیست.» خواهرهایم غر می زدند و می گفتند: «ما از قدم کوچک تر بودیم ازدواج کردیم، چرا او را شوهر نمی دهید؟!» پدرم بهانه می آورد: «دوره و زمانه عوض شده.» از اینکه می دیدم پدرم این قدر مرا دوست دارد خوشحال بودم. می دانستم به خاطر علاقه ای که به من دارد راضی نمی شود به این زودی مرا از خودش جدا کند؛ اما مگر فامیل ها کوتاه می آمدند. پیغام می فرستادند، دوست و آشنا را واسطه می کردند تا رضایت پدرم را جلب کنند. یک سال از آن ماجرا گذشته بود و من دیگر مطمئن شده بودم پدرم حالا حالاها مرا شوهر نمی دهد؛ اما یک شب چند نفر از مردهای فامیل بی خبر به خانه مان آمدند. عموی پدرم هم با آن ها بود. کمی بعد، پدرم در اتاق را بست. مردها ساعت ها توی اتاق نشستند و با هم حرف زدند. من توی حیاط، زیر یکی از درخت های سیب، نشسته بودم. حیاط تاریک بود و کسی مرا نمی دید؛ اما من به خوبی اتاقی را که مردها در آن نشسته بودند، می دیدم. کمی بعد، عموی پدرم کاغذی از جیبش درآورد و روی آن چیزی نوشت. شستم خبردار شد، با خودم گفتم: «قدم! بالاخره از حاج آقا جدایت کردند.» ادامه دارد...✒️ محفل انس ورفاقت باشهدا 🌷🌷🌷@nooralzahra5🌷🌷🌷 🕊🕊🕊🕊🕊 🌸🍃🌸🍃🌸🍃
:دفاع مقدس 31 شهريور 1359 بود. رئيس جمهور عراق با توجه به اوضاع نابسامان و آشفته ي سياسي، نظامي و اقتصادي ايران از يک طرف و حمايت هاي همه جانبه ي نظام سلطه از سويي ديگر، قرارداد 1975 موسوم به الجزاير* را رسماً نقض نمود. او با دستور حمله ي هوايي و پس از آن لشکرکشي زميني، بر طبل جنگ نواخت و با دوازده لشكر به صورت گسترده به خاک جمهوري اسلامي ايران حمله کرد. هرچند از مدتها قبل، حمله هاي مرزي دشمن شروع شده بود، اما با آغاز رسمي جنگ تحميلي، رژيم بعث عراق عليه ايران،انقلاب اسلامي ايران عملاً غافلگير شد. بي ثباتي فضاي سياسي کشور در پي اقدامات خرابکارانه ضد انقلاب و ترورهاي گسترده ي شخصيت هاي انقلابي و عالي رتبه ي نظام توسط منافقين، اوضاع کشور را به شدت بحراني کرد. اين اوضاع بحران زده در کنار عدم کارآيي ارتش ايران به دليل اخراج و فرار برخي سران فاسد آن و رفتن مستشاران نظامي آمريكايي، باعث شد در همان روزهاي اول جنگ، ارتش بعث عراق چهار نعل بتازد و خاک وسيعي از کشور را اشغال نمايد. ___________________________________ * اين قرارداد که صدام حسين به عنوان معاون وقت رئيس جمهور عراق با شاه ايران در اسفند 1353 ه. ش در کشور الجزاير امضا کرده بود، به اختلافات ديرينه ي مرزي پايان مي بخشيد. در قرارداد 1975 الجزاير، مرزهاي آبي دو کشور عراق و ايران بر اساس خط تالوگ تعيين شد. حل موقت مشکلات مرزي، حل مسأله ي پناهندگان کرد عراقي، بهبود روابط اقتصادي طرفين، حل مسئله ي رفت و آمد زوار ايراني و عراقي و افتتاح سرکنسو لگري ايران در کربلا و بصره و سرکنسولگري عراق در خرمشهر و کرمانشاه از مهمترين نتايج توافق الجزاير بود. آمار اقدامات ضد انقلاب در فاصله ي پيروزي انقلاب تا شهريورماه 1359 (زمان حمل هي عراق به ايران) (استان خوزستان، 300 اقدام ) 72 عمليات خرابکارانه، 161 بمب گذاري، 16 مين گذاري، 51 اقدامات ايذايي( 82 شهيد، 442 مجروح، 19 اسير.) (استان ايلام، 41 اقدام ) 17 عمليات خرابکارانه، 8 بمب گذاري، و...( 31 شهيد، 47 مجروح) (استان کرمانشاه، 665 اقدام ) 411 عمليات خرابکارانه، 45 بمب گذاري، 75 مين گذاري، 134 اقدامات ايذايي( 468 شهيد، 706 مجروح، 181 اسير) ( استان کردستان، 421 اقدام ) 280 عمليات خرابکارانه، 8 بمب گذاري، 5 مين گذاري، 128 اقدامات ايذايي( 586 شهيد، 752 مجروح، 215 اسير) (استان آذربايجان غربي، 533 اقدام ) 363 عمليات خرابکارانه، 14 بمب گذاري، 30 مين گذاري، 126 اقدامات ايذايي( 489 شهيد، 828 مجروح، 276 اسير)
:دفاع مقدس همه ي محاسبات و برآوردهاي رژيم صدام، پيروزي در جنگ را نويد مي داد. آمريکا نيز دراين ميان همه ي زمينه هاي آتش افروزي يک جنگ تمام عيار را فراهم کرده بود. اما سران استکبار و رئيس جمهور عراق از نقش و نفوذ رهبري ايران و قدرت ايمان و اراده ي مردم ما غافل بودند. همين غفلت آنان را به يک اشتباه راهبردي انداخت و در توهم پيروزي فرو برد! در چنين شرايطي كه دشمن با همه ي امكانات و حمايت ابرقدرتها بسوي ما حمله ور شده، با کدام نيروي نظامي، جنگيدن و مقاومت امکا نپذيرست؟! عقل و منطق جنگهاي کلاسيک دنيا حکم ميکند در شرايطي که امکان جنگيدن وجود ندارد، بايد ناگزير براي بقاي حکومت، به يکي از دو راه حل يارگيري سياسي و يا تسليم شدن متوسل شد. انتخاب هر کدام از اين دو راه حل، به عقيده و مسلک رهبر و البته همراهي مردم بستگي دارد. اما امام (ره) هوشيارانه با اتکا به خداوند و اعتماد به جوانان و مردم غيرتمند ايران و با علم به سختيها و امتيازات بالقوه، راه سوم را با رويکردي جديد برگزيد! رويکردي که سرمايه ي آن، جنگيدن با الهام از قيام خونين و جاويد عاشورا و مقاومت و دفاع در سايه ي عزّت و غرور ديني بود. جنگيدني که در آن چه بکشند و چه کشته شوند پيروزند. رزمندگان* دلير و جان بر كف اسلام نيز تنها با قدرت ايمان و اراده و تحت لواي فرماندهي و رهبري الهي حضرت امام (ره)، در مقابل اين تهاجم ايستادند و سرانجام بخشهايي از مناطق اشغالي را آزاد و به آغوش ميهن اسلامي بازگرداندند. ___________________________________________* در اين متن هر جا سخن از رزمندگان آمده منظور نيروهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، ارتش جمهوري اسلامي، بسيج، جهاد سازندگي، ژاندارمري، کميته ي انقلاب اسلامي و شهرباني ميباشد.
:دفاع مقدس با بركناري خائنان همچون بني صدر از رأس امور، انسجام نيروهاي مردمي بيشتر شد. پس از مدتي، با وحدت نيروهاي مسلح و مردمي، سرزمينهاي اشغالي يكي پس از ديگري به دست غيورمردان سپاه اسلام فتح شد. امام از حماسه ها و جان فشاني فرزندان خود راضي بود. فتحشان را فتح الفتوح * خواند و دست و بازويشان را از دور بوسيد و بر آن بوسه افتخار کرد. دشمن كه با غرور خاصي جنگ را شروع كرده بود، حالا منفعل و سرگردان، در باتلاق زياده خواهي خود به سختي دست و پا ميزد. پيروزيهاي به دست آمده باعث شد تا افكار عمومي جهان به سوي نظام جمهوري اسلامي متمرکز شود. كارشناسان جنگي دنيا با حيرت عجيبي به توانايي نيروهاي ايراني خيره شده بودند. آنان از درك قدرت ايمان رزمندگان غافل بودند. در اين زمان بود که دشمن براي رهايي از اين مخمصه ي بزرگ و با هدف ترميم و غيرقابل نفوذ کردن خطوط دفاعي خود، دست به استراتژي جديدي زد. دشمن در تابستان 1361 نيروهاي خود را از زمين هاي پست منطقه به ارتفاعاتي که از لحاظ ديد و تير بر منطقه تسلط داشت، انتقال داد و با پيوسته نمودن خطوط پدافندي خود، بر طبل آتش بس نواخت! ________________________________________________*صحيفه ي امام (ره)، ج 15 . پيام حضرت امام (ره) به مناسبت پيروزي رزمندگان اسلام در عمليات طريق القدس در تاريخ 8/ 9/ 13
:دفاع مقدس اين عقب نشيني مصلحتي، علاوه بر اينکه خطوط پدافندي متصل و مناسبي، براي دشمن ايجاد کرد، بار تبليغاتي مناسبي براي او به همراه داشت. همه ي رسانه هاي استكبار مشغول پوشش خبري آتش بس اعلام شده از سوي صدام شدند. در واقع صدام ميخواست با اين راهبرد خود به افکار عمومي چنان القا کند که عراق تصميم به عقب نشيني دارد و براي پايان دادن به جنگ آماده ي مذاکره است.* در اين وضعيت هرچند دشمن به دليل تهاجمات پي درپي رزمندگان اسلام شديداً در لاك دفاعي خود فرو رفته بود اما همچنان بخشهايي از سرزمين اسلامي را در اشغال داشت.** ___________________________________ *صدام در تاريخ 4/ 1/ 1361 بعد از عمليات فتح المبين با ارسال نامه اي براي سکوتوره رئيس سازمان کنفرانس اسلامي از وي تقاضا کرد کميته اي براي روشن کردن حقايق جنگ و شناسايي متجاوز تشکيل دهد. سعدون حمادي وزير امور خارجه ي وقت عراق نيز در مصاحبه اي در 19 / 1/ 1361 اعلام کرد که عراق ميانجيگري الجزاير براي آتش بس را ميپذيرد اما قرارداد 1975 نميتواند مبناي مذاکرات باشد. امام (ره) با اين شرايط موافق نبود و براي پايان دادن به جنگ شروطي داشتند: 1. عقب نشيني عراق به مرزهاي بين المللي 2. تعيين متجاوز 3. پرداخت غرامت 4. بازگشت آوارگان. با تحقق اين شروط جنگ به صلح مي انجاميد نه آتش بس. تفاوت صلح با آتش بس در اين است که به واسطه ي صلح اختلافات اساسي مانند مسئله ي مرز بين المللي حل و فصل ميشد، درحاليکه معناي آتش بس اين است که هر کسي هر کجا هست، در همانجا بماند. ** ارتفاعات مهم مرزي در غرب كشور، قسمتهايي از قصر شيرين و چزابه و طلائيه و کوشک و شلمچه و دو شهر مهران و نفت شهر همچنان در اشغال متجاوزان بود و شهرهاي سومار و آبادان و خرمشهر در ديد و تير مستقيم دشمن قرار داشت.
:دفاع مقدس سال سوم جنگ در حالي آغاز شده بود که با وحدت نيروهاي مسلح، پيروزيهاي چشمگيري نصيب ايران شده بود. اما با وجود آزادسازي مناطق وسيعي از ميهن اسلامي و عقب نشيني دشمن، مسئولان سياسي و نظامي جمهوري اسلامي ايران به اين نتيجه رسيده بودند كه به صدام عفلقي* هيچ اعتمادي نيست. آنها معتقد بودند اگرچه دشمن به ظاهر عقب نشيني کرده، درواقع به دنبال فرصتي است تا پس از رفع نقاط ضعف خود و به دست آوردن تحليلي دقيق از وضيعت نظامي و قدرت جمهوري اسلامي، سازماندهي مجدد ارتش، دوباره حملات خود را آغاز کند. به همين دليل آنها به محضر حضرت امام (ره) رسيده و با استدلالهاي فراوان موضوع تعقيب و تنبيه متجاوز در خاک دشمن را با ايشان در ميان گذاشتند. در نهايت امام (ره) با استراتژي ايران مبني بر «تعقيب و تنبيه متجاوز » موافقت نمودند. * _______________________________________* ميشِل عَفلقَ (زاده ۱۹۱۰ دمشق، درگذشت ۲۳ ژوئن ۱۹۸۹ پاريس) فيلسوف، جامعه شناس و ملي گراي عرب سوري بود. او نظريه پرداز و آغازگر حزب بعث سوسيالست عرب بود که با کمک «صلا حالدين البيطار » اين حزب را تأسيس ک رد. ميشل عفلق در جهت يگانگي و ملي گرايي تند اعراب و رهايي از استعمار غربي تلاش زيادي کرد. وي پس از آن در پي فشارهاي سياسي از سوريه رفت اما در سال ۱۹۵۴ به آن کشور بازگشت و نقش مهمي را در اتحاد با مصر در سال ۱۹۵۸ ايفا کرد. عفلق پيوندي با حکومت بعثي نداشت و به رغم ناهمگوني انديشه ي حزب بعث عراق با افکار عفلق، به خاطر فشارهايي که از سوي سوريه به عراق آمد، صدام، جايگاه خوبي را در حزب بعث عراق به وي داد تا بدين وسيله حزب بعث عراق را نسبت به حزب بعث سوريه قو يتر کند. اين در حالي است که حزب بعث عراق هم به اعتراضات حزبي فراوان عفلق اهميت نمیداد. عفلق در سال ۱۹۸۹ درگذشت و دولت عراق، مراسم سوگواري با شکوهي را برايش برپا کرد. صدام عفلقي عنواني بود که حضرت امام (ره) آن را بارها به کار میبرد. صدام حسين در تاريخ 22 / 1/ 1361 چند روز بعد از عمليات ظفرمند فتح المبين طي اظهاراتي در مجلس ملي عراق بيان داشت که در حال حاضر هدف اساسي ما اين است که از ورود نيروهاي مسلح به قلمرو و خاک عراق جلوگيري کنيم و تا زماني که جنگ ادامه دارد بر ماست که هر قدر میتوانيم به عمق خاک دشمن نفوذ کنيم... اينها (ايرانيها) در اين عمليات (فتح المبين) قصد داشتند وارد العماره شوند. *بعد از فتح خرمشهر براي ورود به خاک عراق اختلاف نظرهايي وجود داشت. امام (ره) بعد از آزادي خرمشهر فرمودند: شما بر سر مرز بمانيد و در همين مرز بجنگيد. اما نظر آقاي هاشمي رفسنجاني و ديگر سياسيون، ورود به خاک عراق براي پيروزي در پشت ميز مذاکره بود. نظاميان هم اين استدلال را قبول داشتند و ميگفتند ما بايد از مرز عبور کنيم و به پشت اروند برويم، زيرا اگر جنگ طول کشيد، پشت يک مانع طبيعي بوده و نخواهيم ارتش و سپاه بر سر مرز بمانند. پس از آزادسازي خرمشهر در جلسه ي شوراي عالي دفاع در محضر امام که آقايان حاج احمد خميني، مير حسين موسوي، موسوي اردبيلي، ولايتي، مقام معظم رهبري که رئيس جمهور بودند حضور داشتند. آقاي هاشمي رفسنجاني گفتند که ما بايد از مرزهاي بين المللي عبور کنيم که اگر خواستيم جنگ را تمام کنيم، چيزي در دست داشته باشيم که بتوان در ميز مذاکره از آن استفاده ک رد. آقاي ظهيرنژاد نيز استدلالهاي نظامي مطرح نمودند. بعد از اينکه حضرت امام (ره) استدلالها را شنيدند اجازه دادند که به خاک عراق وارد شويم.
:دفاع مقدس با انتخاب اين استراتژي، در اتاق فکر و طراحي فرماندهان سپاه اسلام، عملياتهاي گسترده اي به همين منظور طراحي شد که عمليات «رمضان » و «والفجر مقدماتي *» از جمله اين عملياتها بود. «عمليات رمضان » در تيرماه سال 1361 و همزمان با ماه مبارک رمضان انجام شد. موانع و استحكامات دشمن در سرزمين شلمچه(كوشك) باعث عدم پيروزي در عمليات رمضان** گرديد. اگر چه چند عمليات ديگر در اين سال انجام شد، اما فرماندهان نظامي، طراحي و انجام عمليات مهم و تأثيرگذار ديگري را در دستور کار خود قرار دادند. پس از چند ماه، عمليات والفجر مقدماتي در آن برهه ي حساس از تاريخ جنگ، طراحي گرديد.*** در ميان عملياتهاي تکليف گرايانه و متكي به ايمان دوران پرشور دفاع مقدس، «عمليات والفجر مقدماتي ****» از جايگاه ممتاز و ويژه اي برخوردار است. والفجر مقدماتي در واقع صداي مظلوميت و رشادت فرزندان خميني است که هر روز هزاران بار، در گوش عدالتخواه تاريخ تكرار ميشود. _____________________________ * تقارن انجام عمليات با ايام دهه ي فجر باعث گرديد که در ابتدا فرماندهان نام والفجر براي اين عمليات انتخاب کنند. اما بعدها به دليل عدم موفقيت اين عمليات واژه ي مقدماتي به والفجر اضافه گرديد. يکي از دلايل عدم موفقيت عمليات رمضان، قدرت مانور تانک هاي تي 72 دشمن و خاکريزهاي مثلثي شکل بود. اين تانکها که توسط ابرقدرت شوروي به دشمن اهدا شده بود، حتي به وسيله ي راکتهاي آرپي جي نيز منهدم نميشد. اما با وجود اين تعداد قابل توجهي از اين تانکها در اين عمليات توسط دلاورمردان منهدم گرديد. خاکريزهاي مثلث يشکل نيز تلفات بسياري از رزمندگان اسلام گرفت. * شمخاني، قائم مقام وقت سپاه، در جلسه اي ديگر در تاريخ 26 / 10 / 1361 در جمع فرماندهان ارتش و سپاه گفت: با توجه به مسائل جهاني بايد تکليف العماره را روشن سازيم. يا با جنگ به صلح برسيم يا به جنگ ادامه دهيم و پرداخت غرامت و تنبيه متجاوز عملي شود. آنها ميخواهند صلحي را تحميل کنند که 45 هزار اسير عراقي آزاد شوند و ارتش عراق دوباره بازسازي شود. اگر صلح را بپذيريم، آتش نيروهاي عراقي بار ديگر بر سر هموطنان ما خواهد ريخت. شرق و غرب اعتقاد دارند اگر از عراق پشتيباني کنند، ايران در جنگ فرسايشي موفق نخواهد شد. 22 بهمن نزديک است و تشکيل هفتمين کنفرانس کشورهاي غير متعهد نيز نزديک است و گويا قرار است جنگ ايران و عراق در آن مطرح شود. اگر پيروزي به دست نياوريم، در اين مذاکرات قدرت مانور سياسي قوي نخواهيم داشت. بنابراين ما بايد دقيق عمل کنيم و پيروز شويم و با اين پيروزي صدام و پشتيبانهاي او به ويژه عربستان سعودي را در موقعيت ضعف قرار دهيم. **** اين عمليات در تاريخ 17 / 11 / 1361 صورت پذيرفت.
:دفاع مقدس تصرف شهر «العماره *» عراق به عنوان هدف اصلي اين عمليات در راستاي تعقيب و تنبيه متجاوز مشخص شد. سپاه پاسداران و ارتش جمهوري اسلامي همه ي استعدادها و نيروهاي خود را بسيج نموده و براي شرکت در اين عمليات مهم و تأثيرگذار به منطقه ي عمليات اعزام نمودند. _______________________________________* شهر العماره مرکز استان ميسان عراق است که در 390 کيلومتري جنوب بغداد قرار دارد. العماره بزرگترين شهر مسير بغداد به بصره است و زمينهاي شرقي اش بسيار نفت خيزند. پيش از انجام عملياتهاي والفجر مقدماتي، مرکز فرماندهي سپاه چهارم عراق در العماره بود.