وقایع روز #دوم_محرم
ورود امام به کربلا
بیشتر منابع، در گزارشهای خود از روز پنج شنبه، دوم محرّم سال ۶۱ه. ق، به عنوان روز ورود امام حسین(ع) و یارانش به کربلا یاد کردهاند.(۱) اما دینوری، مورخ قرن سوم قمری، روز ورود امام به کربلا را روز چهارشنبه، اول محرم ذکر کرده است.(۲)
وقتی که حُر به حسین(ع) گفت: «همین جا فرود آی که فرات نزدیک است.» حسین(ع) فرمود: «نام اینجا چیست؟» گفتند: کربلا. امام فرمود: اینجا، جایگاه کَرْب (رنج) و بَلاست. پدرم هنگام حرکتش به سوی صفین، از اینجا گذشت و من با او بودم. ایستاد و از نام آن را پرسید. نامش را به او گفتند. پس فرمود: «اینجا، جایگاه فرود آمدن مَرکبهایشان، و جایگاه ریخته شدن خونهایشان است.» موضوع را پرسیدند. فرمود: «کاروانی از خاندان محمد(ص)، اینجا فرود میآیند.»( ۳) سپس امام حسین فرمود: «اینجا، جایگاه مَرکبها و خیمهگاه ما و قتلگاه مردان ما و جای ریخته شدن خونهایمان است.»(۴) آنگاه فرمان داد که بارهایشان را در آنجا فرود آوردند.
نقل شده پس از منزل گرفتن در کربلا، امام حسین(ع) فرزندان و برادران و اهل بیتش را جمع کرد و به آنان نگاهی کرد و گریست؛ سپس فرمود: «خداوندا بدرستی که ما عترت و خاندان پیامبرت محمد(ص) هستیم که [از شهر و دیارمان] اخراجمان کردند و پریشان و سرگردان از حرم جدمان [رسول خدا(ص)] بیرون شدیم و بنی امیه به ما تعرض کردند؛ خدایا پس حقمان را از آنان بگیر و ما را برابر ظالمان یاری ده.» پس رو به اصحاب کرده فرمود:
اَلنَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ یحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُونَ
(ترجمه: مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان؛ حمایت و پشتیبانی از دین تا آنجاست که زندگیشان در رفاه است پس هرگاه بلاء و سختی حادث شود دینداران کم میشوند.)
خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ج۱، ص۳۳۷
پس از آن امام، زمین کربلا را که چهار میل در چهار میل وسعت داشت، از ساکنان آنجا به شصت هزار درهم خرید و با آنان شرط کرد که مردم را به سوی قبرش راهنمایی کنند و از زائرانش سه روز پذیرایی کنند.(۵)
حر بن یزید ریاحی نامهای به عبیداللّه بن زیاد نوشت و او را از فرود آمدن حسین(ع) در این سرزمین با خبر ساخت. (۶) در پی این نامه، عبیداللّه نامهای خطاب به حسین(ع) نوشت:
«امّا بعد،ای حسین از فرود آمدنت در کربلا با خبر شدم؛ امیرمؤمنان -یزید بن معاویه- به من فرمان داده که لحظهای چشم بر هم ننهم و شکم از غذا سیر نسازم تا آن که تو را به خدای دانای لطیف ملحق ساخته یا تو را به پذیرش حکم خود و حکم یزید بن معاویه وادار نمایم. والسّلام»(۷)
نقل شده حسین(ع) پس از خواندن این نامه، آن را به کناری پرتاب کرد و فرمود: «قومی که رضایت خود را بر رضایت آفریدگارشان مقدّم بدارند رستگار نخواهند شد.» پیک ابن زیاد به حضرت(ع) عرض کرد: یا ابا عبدالله پاسخ نامه را نمیدهی؟ امام حسین(ع) فرمود: «پاسخش عذاب دردناک الهی است که به زودی او را فرا میگیرد.» پیک نزد ابن زیاد بازگشت و سخن حضرت را به او بازگفت. عبیدالله نیز دستور تجهیز سپاه برای جنگ با حسین(ع) را داد. (۸)
📚 #مـنـابـع ⬇️
(۱) دینوری، اخبارالطوال، ص۵۳
(۲) مقرم مقتل الحسین، دارالکتاب الاسلامیه ص۱۹۲
(۳) مقتل لهوف سید بن طاووس ص۸٠. ابن شهر آشوب. مناقب ج۴ص۹۷
(۴) طریحی، مجمع البحرین ج۵ ص۴۶۲
(۵) خوارزمی مقتل الحسین
(۶) ابن شهر آشوب ، مناقب ، ج۴، ص ۹۸
(۷) ابن اعثم ، الفتوح ، ۱۴۱۱ق.م. ، ج ۵
(۸) دینوری، اخبارالطول ص۲۵۳
#امان_از_کـرب_والبلا
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
🏴
#وقایع_روزسوم_محرم۶۱هجری
ورود عمر بن سعد به کربلا
عمر بن سعد روز سوم محرم، به همراه چهار هزار نفر از مردم کوفه وارد کربلا شد.(۱)درباره چگونگی آمدن عمر بن سعد به کربلا گفته شده: عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد را فرمانده چهار هزار تن از کوفیان کرده و به او دستور داده بود به ری و دَستَبی رفته با دیلمیانی که بر این منطقه چیره شده بودند، مبارزه کند. عبیداللَّه، فرمان حکومت ری را نیز به نام ابن سعد نوشته و او را به سمت فرمانداری این شهر برگزیده بود. پسر سعد به همراه یاران خود در منطقهای در بیرون کوفه به نام حمام اعین اردو زد. او برای رفتن به ری آماده میشد که چون امام حسین(ع) به سوی کوفه حرکت کرد، ابن زیاد، به عمر بن سعد دستور داد به جنگ امام حسین(ع) برود و پس از فارغ شدن از آن، به سوی ری حرکت کند. ابن سعد جنگ با امام حسین(ع) را خوش نمیداشت. ازاینرو از عبیدالله خواست تا او را از این کار معاف بدارد؛ اما ابن زیاد معافیت او را منوط به پس دادن حکومت ری کرد. (۲)عمر بن سعد چون اصرار عبیدالله بن زیاد را دید، رفتن به کربلا را پذیرفت (۳) و با سپاهش به سمت کربلا حرکت کرد و فردای روزی که امام حسین(ع) در نینوا فرود آمده بود، به آن جا رسید.(۴)
آغاز گفتگوهای امام حسین(ع) و عمر بن سعد
عمر بن سعد پس از آمدن به کربلا، خواست پیکی سوی امام بفرستد تا از او بپرسد برای چه به این سرزمین آمده است و چه میخواهد؟ این کار را به عزره بن قیس احمسی و دیگر بزرگانی که نامه دعوت به آن حضرت(ع) نوشته بودند، پیشنهاد کرد؛ اما آنان از انجام این کار خودداری کردند.[۹۷] اما کثیر بن عبدالله شعیبه پذیرفت و به سوی اردوگاه امام حسین(ع) حرکت کرد. چون ابوثمامه صائدی نگذاشت کثیر همراه با سلاح خود نزد حسین(ع) برود، بینتیجه پیش عمر بن سعد بازگشت.(۵)
پس از بازگشت کثیر بن عبداللَّه، عمر سعد از قرة بن قیس حنظلی (۶)خواست تا نزد امام حسین(ع) برود و او پذیرفت. حسین(ع) در جواب پیام عمر سعد به قره فرمود: «مردم شهرتان به من نامه نوشتند که بدین جا بیایم. اکنون اگر مرا نمیخواهند باز میگردم.» عمر سعد از این پاسخ شاد شد.(۷) پس نامهای به ابن زیاد نوشت و او را از سخن حسین(ع) آگاه کرد. (۸)عبیدالله بن زیاد در جواب نامه عمر سعد، بیعت حسین(ع) و یارانش با یزید را خواست.(۹)
📚 #منابع ⬇️
(۱) دینوری، اخبارالطوال، ص۲۵۳؛ الکامل فی التاریخ ج۴، ص۵۲.
(۲) طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۰۹.
(۳)خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۳۹-۲۴۰.
(۴) دینوری، اخبارالطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۳؛ بلاذری، انسابالاشراف ج۳
(۵)طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۰؛
(۶)خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۴۰.
(۷) دینوری، اخبارالطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۳.
(۸) دینوری، اخبارالطوال،ص۲۵۳-۲۵۴؛
(۹)طبری، تاریخ الامم ج۵، ص۴۱۱؛ مفید، الارشاد خوارزمی مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۴۱.
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
🏴
#روزچـهـارم_محرم_سال۶۱هجری
#تلاش_ابن_زیادملعون_برای
#فرستادن_سپاه_به_کــــربلا
پس از آمدن امام حسین(ع) به کربلا، عبیداللّه بن زیاد، مردم را در مسجد کوفه جمع کرد و هـدایای گران یزید- تا ۴ هزار دینار و ۲٠٠ هزار درهم- را در میان بزرگانشان تقسیم کرد و آنان را به یاری عمر بن سعد در جنگ با امام حسین(ع) فرا خواند. (۱)
عبیدالله بن زیاد عَمرو بن حُرَیث را به کارگزاری کوفه گماشت و خود نیز با یارانش از کوفه بیرون آمد و در نُخَیله اردو زد و مردم را وادار به حرکت به نخیله کرد.( ۳_۲)و [جهت جلوگیری از پیوستن کوفیان به سپاه امام حسین(ع)] پل کوفه را در اختیار گرفت و اجازه نداد کسی از آن عبور کند.(۴)
به دستور عبیدالله بن زیاد، حصین بن تَمیم و ۴هزار سپاهی تحت امر او از قادسیه به نُخَیله فرا خوانده شدند.(۵) محمد بن اَشعث بن قیس کِنـدی و کثیر بن شهاب و قعقاع بن سوید نیز از سوی ابن زیاد مأموریت یافتند تا مردم را آماده نبرد با اباعبدالله الحسین(ع) کنند.(۶) ابن زیاد همچنین سوید بن عبدالرحمن منقری را به همراه چند سوار به کوفه فرستاد و به او دستور داد تا در کوفه جستجو کند و هر کس را که از رفتن به جنگ اباعبدالله(ع) خودداری کرده است، پیش او بیاورد. سوید در کوفه به جستجو پرداخت پس مردی از شامیان را که برای مطالبه میراث خود به کوفه آمده بود، بازداشت کرده، نزد ابن زیاد فرستاد. ابن زیاد نیز [جهت ترساندن مردم کوفه] دستور قتل او را صادر کرد. مردم که چنین دیدند همگی حرکت کردند و به نخیله رفتند.(۷)
با گردآمدن مردم در نُخَیله، عبیدالله به حُصَین بن نُمَیر و حَجّار بن اَبجَر و شَبَث بن رِبعی و شمر بن ذیالجوشن دستور داد تا جهت یاری ابن سعد به لشکرگاه او بپیوندند.(۸) شمر اولین نفری بود که فرمان او را اجرا کرد و آماده حرکت شد (۹) پس از شمر، زید (یزید) بن رَکاب کلْبی با ۲ هزار نفر، حُصَین بن نُمَیر سَکونی با ۴ هزار نفر، مصاب ماری (مُضایر بن رهینه مازِنی) با ۳ هزار نفر (۱٠) و حصین بن تمیم طهوی با ۲ هزار سپاهی (۱۱) و نصر بن حَربه (حَرَشه) با ۲ هزار نفر از کوفیان حرکت کردند و به سپاه عمر بن سعد پیوستند.(۱۲) آنگاه ابن زیاد، مردی را به سوی شَبَث بن رِبعی ریاحی فرستاد و از او خواست که به سوی عمر بن سعد حرکت کند. شبث نیز با یک هزار سوار، به عمر بن سعد پیوست.(۱۳) پس از شبث، حجّار بن اَبجَر با یک هزار سوار (۱۴) و پس از او محمد بن اشعث بن قیس کندی با هزار سوار (۱۵) و حارث بن یزید بن رویم نیز از پی حجار بن ابجر روانه کربلا شدند.(۱۶) عبیدالله بن زیاد هر روز صبح و ظهر، گروهی از نظامیان کوفی را در دستههای بیست، سی، پنجاه تا صد نفری، به کربلا میفرستاد (۱۷) تا این که در ششم محرم تعداد نفرات سپاه عمربن سعد به بیش از ۲٠ هزار نـفـر رسید.عبیداللّه، عمربن سعد را فرمانده همه آنان نمود.(۱۸)
📚 #مـنابـع ⬇️
(۱)بلاذری، انسابالاشراف،ج۳، خوارزمی مقتلالحسین(ع)،ص۲۴۲
(۲) ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۴ق، ج۱
(۳). ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۴۶۶.
(۴) بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۸.
(۵) بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۹.
(۶) دینوری، اخبارالطوال،ص۲۵۴-۲۵۵
(۷)دینوری، اخبارالطوال،ص۲۵۴؛ بلاذری،
(۸) دینوری، اخبارالطوال، ص۲۵۴
(۹) خوارزمی مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۴۲؛
(۱٠) ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۴۶۶.
(۱۱) خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۴۲.
(۱۲) دینوری،ص۲۵۴خوارزمی، مقتلالحسین ص۲۴۲
(۱۳) مکتبة المفید، ص۲۴۲.
(۱۴) صدوق، الامالی، ۱۴۱۷ق، ص۱۵۵.
(۱۶) دینوری، اخبارالطوال، ، ص۲۵۴؛
(۱۷) انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۹.
(۱۸)ابناعثم، الفتوح،؛ خوارزمی، مقتلالحسین،
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان
#لعن_الله_آل_زیاد_وآل_مروان
#بـــقــــتــــلـــــهــــم_الــــحــــســـیــن
🏴
#وقایع_روزپنجم_محرم۶۱هجری
_در این روز عبیداللّه بن زیاد، شخصی بنام «شبث بن ربعی»[1]را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد.[2]
مرد هزار چهره کوفه کیست؟
شبث بن ربعی،مردی هزار چهره و متلون بود؛ لذا باید اين شيطان هزار چهره را در تمام قيافه هايش شناخت .[3]
روز عاشورا امام حسین (علیه السلام)در اولین خطبۀ مفصل خویش خطاب به کوفیان از او نام برد و فرمود:«يا شَبَثَ بْنَ رَبَعي ، وَ يا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرٍ، وَ يا قَيْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ، وَ يا يَزيدَ بْنَ الْحارِثِ، أَلَمْ تَكْتُبُوا الَىَّ: «أَنْ قَدْ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ اخْضَرَّ الْجَنابُ، وَ طَمَّتِ الْجِمامُ وَ إِنَّما تُقْدِمُ عَلى جُنْدٍ لَكَ مُجَنَّدٌ، فَاقْبِلْ؟!؛ اى شبث بن ربعى! اى حجّار بن ابجر! اى قيس بن اشعث! اى يزيد بن حارث! آيا شما براى من نامه ننوشتيد كه درختان ما ثمر داده است و باغها سرسبز شده و چاه ها پرآب گشته و تو در سرزمينى پا مى گذارى كه لشكرى آراسته و انبوه در خدمت تو است، پس به سوى ما بيا!».[4]
آنان از جمله شبث بن ربعى در پاسخ گفتند: ما چنين نامه اى ننوشتيم!امام فرمود:«سُبْحانَ اللَّهِ! بَلى وَاللَّهِ لَقَدْ فَعَلْتُمْ ؛ سبحان اللَّه! آرى به خدا سوگند! شما اين نامه را نوشتيد».[5]
شبث بن ربعى از جمله كسانى است که در کنار أشعث بن قيس، عبيدالله بن عباس، شريح قاضى، شمربن ذى الجوشن و عمر سعد بدعاقبت شدند.[6]
ورود حُصَين بن نُمَير به كربلا
در این روز حصین بن نمیر(حصین بن تمیم)به دستور عبیدالله بن زیاد با چهار هزار سواره وارد کربلا شد؛ «حُصَين بن تميم »[7] يكى از فرماندهان سپاه يزيداست که[8]،[9]در روز عاشورا هنگامى كه امام براى اقامه نماز ظهر درخواست آتش بس موقت داد با صداى بلند گفت: نماز شما قبول نيست!!حبيب در پاسخ گفت: «زَعَمْتَ أَنَّها لاتُقْبَلُ مِنْ آلِ الرَّسُولِ وَتُقْبَلُ مِنْكَ يَا حِمارُ؟؛ گمان مى كنى كه نماز از آل رسول قبول نيست ولى نماز تو قبول است، اى حيوان!».[10] در این حین حصين بن تميم به او حمله كرد، حبيب نيز به طرف او حمله نمود. از دو طرف سپاه، تعدادى به اين درگيرى كشيده شدند و و در نهایت آن پیر میدان دار حبيب بن مظاهر، علیرغم رشادت های فراوان، به شهادت رسيد.[11]
پنجم محرم؛ ممانعت ابنزیاد از پیوستن افراد به امام حسین(علیه السلام)
عبیداللّه بن زیاد همچنین در این روز دستور داد تا شخصی بنام «زحر بن قیس»بر سر راه صحرای کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیه السلام داشته و بخواهد به سپاه آن حضرت ملحق شود، به قتل برساند، لذا کوفیان، اين گروه سست و ناتوان و نادان و بى اراده، همين كه با نخستين مشكل يعنى تهديدهاى ابن زياد و روبه رو شدند، همه چيز را به فراموشى سپردند؛ نه تنها پيمان ها را شكستند و دست از يارى امام عليه السلام برداشتند، بلكه شمشيرى كه براى يارى او آماده كرده بودند به روى او كشيدند و آن را به خون او آغشته كردند![12]
📚 #منابع
[1] «از جنایتکاران کربلا و فرمانده پیاده نظام ابن سعد»،( عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 682).
[2] همان.
[3] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص6.
[4] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص418.
[5] همان.
[6] گفتار معصومين(علیهم السلام) ؛ ج 1 ؛ ص196.
[7] در بحارالانوار به نام« حُصين بن نُمير» ثبت شده است.( ج 45؛ ص 21).
[8] تاريخ طبرى؛ ج 4؛ ص 334 ، بحارالانوار، ج 45، ص 21.
[9] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص472
[10] همان ؛ ص455.
[11] همان.
[12] همان ؛ ص515.
#اللهم_العن_اول_ظالم_ظلم
#حق_محمد_وآل_محمد
#روزششم_محرم_۶۱هجری
#اجتماع_لشگرابن_زیاد_درکربلا
از جمله حوادث روز ششم در مقاتل و کتب تاریخی از اجتماع حداقل بیست هزار نفر از لشکریان ابن زیاد (لعنه الله علیه) در کربلا گزارش داده اند و همچنین پیوستن شبث ربعی ملعون به لشکر ابن زیاد (لعنه الله علیه) که به دلیل نوشتن نامه به حضرت امام حسین (علیه السّلام) و دعوت از او سعی داشت به کربلا لشکر کشی نکند ولی ابن زیاد (لعنه الله علیه) از او خواست اگر در جرگه یاران من هستی باید در کربلا حاضر شوی و او چنین کرد.
تقریبا در اکثر مقاتل و کتب تاریخی این برخورد شبث بن ربعی (لعنه الله علیه) گزارش شده است. در نفس المهموم در این باره چنین آمده است:
«تا ششم محرم بيست هزار سوار نزد عمر بن سعد فراهم شد سپس دنبال شبث بن ربعى فرستاد و او را خواست كه به جنگ حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرستد، شبث خود را به بيمارى زد و مى خواست او را معاف دارد. ابن زياد به او نوشت:
«اما بعد، فرستاده ام به من خبر داد كه تو خود را به بيمار زده ای و مى ترسم از آن كسانى باشى كه چون مؤمنان را بينند؛ «گويند ايمان آورديم و چون با شياطين خود خلوت كنند؛ گويند ما با شما هستيم و همانا از استهزاء كنندگان هستيم.(سوره مبارکه بقره، آیه 14)» اگر تحت فرمان ما هستى زود نزد ما بيا.» (۱)
شبث پس از نماز عشاء نزد ابن زیاد رفت تا از رخسارش نفهمد كه بيمار نبوده است، چون نزد ابن زیاد وارد شد بسيار به او خوش آمد گفت و او را به خود نزديك نشاند و گفت: من دوست دارم به جنگ اين مرد بروى و به عمر بن سعد كمك كنى، گفت: ای امیر چنین می کنم پس شبث بن ربعی (لعنه الله) را با هزار سوار به کربلا فرستاد.» (۲)
شبث بن ربعی (لعنه الله علیه) ابتدا به حضرت امام حسین(علیه السّلام) نامه نوشت سپس به جنگ او رفت و طبق نقل تاریخ طبری و أنسابالأشراف فرمانده سپاهیان پیاده نظام را بر عهده گرفت. (۳)
📚 #مـنـابـع ⬇️
(۱) نفس المهموم، صفحه 194 – 193 أنساب الأشراف، جلد 3، صفحه179- مقتل الحسين(علیه السّلام) مقرم، صفحه 206- 205 - الفتوح، جلد 5، صفحه 89
(۲) در كربلا چه گذشت، صفحه 265- 264
(۳) تاريخالطبري، جلد 5، صفحه 422 أنساب الأشراف، جلد 3، صفحه 187
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
🏴
#روزهفتم_محرم۶۱هجری
#بستن_شریعه_فرات_برروی_امام_حسین
در روز هفتم محرم الحرام سال 61 هجری قمری کوفیان حتی از آب بر امام حسین (ع) دریغ کردند و شریعه فرات را بر او و یارانش بستند. در این روز بود که خبر ورود #مسلم_بن_عوسجه به کربلا اصحاب امام را شادمان کرد.
بستن شریعه فرات بر روی امام و یارانش
در کتب "ارشاد" و "تاریخ طبری" نوشته است، در این روز ابن زیاد به عمر بن سعد نامهای بدین شرح نوشت: «اما بعد؛ آب را بر حسین و اصحابش ببند و قطرهای آب ننوشند، چنانچه با عثمان بن عفان عمل شد.» عمر بن سعد فورا عمرو بن حجاج را با پانصد سوار فرستاد تا شریعه فرات را محاصره کردند و آب را از حسین (ع) و اصحابش منع کردند و نمیگذاشتند قطرهای از آن ببرند و این حادثه سه روز پیش از شهادت حسین(ع) بود. در این روز عبیدالله بن ابی حصین ازدی به آواز بلند گفت: ای حسین! به آب بنگری که چون آسمان است؟ به خدا از آن قطرهای نچشی تا از تشنگی بمیری. حسین (ع) فرمود: بار خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را نیامرز. حمید بن مسلم نقل میکند: به خدا پس از آن او را در بیماریاش عیادت کردم، بدان خدا که جز او معبودی نیست، او آب مینوشید تا به گلویش میرسید، قی میکرد و فریاد العطش میکشید و باز آب مینوشید و سیراب نمیشد و به همین حال بود تا جانش در آمد.
رسیدن #مسلم_بن_عوسجه به سپاه امام حسین (ع)
در این روز بود که خبر رسیدن مسلم بن عوسجه که شبانه از کوفه به کربلا آمده و خود را به سپاه امام رساند، یاران را خوشحال و شادمان کرد. مسلم اولین شهید عاشوراست. پیرمردی بزرگوار از طایفه بنیاسد و از چهرههای درخشان کوفه و از هواداران اهل بیت (ع) بود. او از اصحاب پیامبر (ص) و از مسلمانان باسابقه به شمار میرفت و از آن حضرت هم روایت شده است که پارسا، شجاع و سوارکاری نامی بود.
مسلم بن عوسجه پس از ورود مسلم بن عقیل به کوفه، به یاریاش شتافت و از مردم برای حمایت از امام حسین (ع) بیعت گرفت. او هم چنین، کار خرید سلاح، دریافت کمکهای مردمی و فرماندهی جنگجویان طایفه مذحج و بنی اسد را بر عهده داشت. مسلم بن عوسجه پس از پراکنده شدن کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، خود را از دید سربازان عبیدالله مخفی ساخت و شبانه همراه خانواده خود از کوفه خارج گردید و به سپاه امام حسین علیه السلام پیوست. در روز عاشورا وقتی دو لشکر به هم درآمدند، عدهای از سپاه ابن سعد که عمرو بن حجاج سرکردگی آنان را بر عهده داشت، از سمت رودخانه فرات به لشکر امام علیه السلام حمله کردند و با میسره سپاه به فرماندهی زهیر بن قین درگیر شدند. در این میان مسلم بن عوسجه سرسختانه به نبرد با دشمن پرداخت. وی حدود پنجاه تن از جنگجویان ابن سعد را به خاک افکند و همچنان با شمشیر خود به قلب سپاه دشمن میزد. از شدت نبرد گرد و غبار زیادی بلند شد، ساعتی گذشت؛ گرد و غبار تا حدودی فروکش کرد. پیکر نیمه جان مسلم بر زمین کربلا افتاده بود. امام حسین علیه السلام به سوی او شتافت و فرمود: ای مسلم خدا تو را رحمت کند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: فَمِنْهُم مَنْ قَضَی نَحْبَهْ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرْ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلا.
السلامُ علی مُسْلِم بْنِ عَوْسَجةِ الاسَدی وَ کنْتَ اوّلُ مَنْ شَرَی نَفْسَه و اوَّلُ شهیدٍ شَهِدَالله
📚 #منابع
الارشاد
تاریخ طبری
الوقایع و الحوادث : ج 2، ص 153
فیض العلام : ص 146.
#یامظلوم_یااباعبدالله 💔😔
🏴
#روزهشتم_محرم۶۱هجری
#قحط_آب_درخیمه_های_حسینی
مذاکراتی میان امام و عمر بن سعد جریان داشت که شمر بن ذی الجوشن دستور شدید عبیدالله بن زیاد را به ابن سعد رسانید. در این نامه آمده است:
«ای پسر سعد! با رسیدن نامه، میان حسین و اصحابش و شریعه #فرات حایل شو و نگذار یک قطره #آب بچشند. چنان که با عثمان بن عفان نمودند».(۱)
ابومخنف می نویسد:
«ابن زیاد نامه ای به این مضمون برای عمر بن سعد نوشت: چون نامه ی مرا خواندی، اگر حسین بر حکم من گردن نهاد و اطاعت کرد که هیچ، وگر نه بی درنگ او را از آب منع کن. آب بر هر یهودی و نصرانی حلال است مگر بر حسین و اهل بیتش».(۲) 😔
به تعقیب این دستور، عمر بن سعد، نهایت سخت گیری را به خرج داد و فوراً عمرو بن حجاج زبیدی را مأمور کرد تا آب فرات را بر حسین ـ علیه السلام ـ ببندد و پانصد سوار از جنگجویان را نیز تحت امر او قرار داد که شریعه را احاطه کرده، مراقبت بسیار شدیدی را اعمال نمایند.(۳) بدین ترتیب، از هفتم محرم به بعد ، آب بر اهل خیام بسته شد.
شدت گرما اهل خیام، به ویژه کودکان و زنان شیرده را که در خیمه های پر حرارت به سر می بردند، تحت فشار قرار می داد. امام به ناچار به حفر چاهی اقدام نمود، تا شاید آبی به دست آید و عطش اهل خیام را مرتفع سازد.
امام حسین ـ علیه السلام ـ به پشت خیمه های زنان رفت و به فاصله نوزده قدم اقدام به کندن و کاویدن زمین نمود. دیری نپایید که آب گوارا و شیرینی پیدا شد، همگی آب نوشیدند و مشک ها را پر کرده، ذخیره نمودند. سپس آب فرونشست آن چنان که هیچ اثری از آن دیده نشد.(۴)
📚 #منابع ⬇️
۱.مقتل ابی مخنف، قم،ص۱۲۹.
۲. همان.
۳. خوارزمی، مقتل خوارزمی، تحقیق علامه شیخ محمد سماوی، قم، انتشارات انوار الهدی، چاپ اول، مجلد ۱ و ۲، ص۳۴۷.
۴. همان، ص۳۴۶.
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان 💔😭
🏴
#وقایع_پنجم_صفرالمظفر 📜
#یارقــیـــه_ســـلام_الله 🥀
در پنجم ماه صفر سال ۶۱ ه حضرت رقیه(س) مظلومانه به شهادت رسید.نام شریفش «رقیه»،«فاطمه»و«زینب» است.پدرشان مولانا الشهید اباعبدالله الحسین(ع) و مادرشان ام اسحاق است.
آن حضرت در مدینه بود و در سن سه سالگى یا بیشتر در محرم ۶۱ هجرى با پدر بزرگوارش به کربلا آمد.قبل و بعد از روز عاشورا بارها مورد تفقد و دلجویى اباعبدالله(ع) قرار گرفت تا آنجا که به خواهرش حضرت زینب(س) در مورد او سفارش فرمود.بعد از شهادت امام حسین(ع) و اهل بیت و اصحاب، همراه با اسرا به کوفه و شام برده شد و در مسیر چهل منزل راه شام رنجهاى فراوانى دید.
((در شام بعد از دیدن سر نورانى پدر با پیشانى شکسته در خرابه، آنقدر ناله زد و گریست تا به ملکوت اعلا پیوست،و بدن شریف آن حضرت را شبانه دفن کردند.))
#منابع 📚 تقویم شیعه
#آجرک_اللہ_مهدے_جان 😭
#امان_از_دل_زینب 💔