🍃 عمليات محرم بود. توی نفربرِ بی سیم، نشسته بودیم آقا مهدی، دو سه شب بود نخوابیده بود. داشتیم حرف می زدیم. یک مرتبه دیدم جواب نمیدهد. همان طور نشسته، خوابش برده بود. چیزی نگفتم. پنج شش دقیقه بعد، از خواب پرید. کلافه شده بود. بدجوری.
جعفری پرسید «چی شده؟» جواب نداد. سرش را برگردانده بود طرف پنجره و بیرون را نگاه می کرد. زیر لب گفت «اون بیرون بسیجی ها دارن می جنگن، زخمی می شن، شهید می شن، گرفتم خوابیدم.» یک ساعتی، با کسی حرف نزد.
"شهید مهدی زین الدین"
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃
📝 پ.ن: جنگ میان حق و باطل هنوز تموم نشده...
اون بیرون دارن میجنگن، زخمی میشن، شهید میشن، خواب مون نبره...
#جنگ_نرم
🔅 @banoye_roshanaee