🔶 #نوردخت (۵)
🔹 چشماندازی برای تربیت دختران
🔷 #به_مثابه_ی_سر!
✨ بیایید در نوردخت (۵) برویم سراغ آنچه که حضورش دیندار و غیردیندار را از پلیدی بازمیدارد.
صفتی که اگرچه در مرد و زن زیباست اما به زن، وجاهتی دوچندان میبخشد.
مفهومی که عظمت آن آدمی را وادار میکند در برابرش زانو بزند و تحسینآمیز، محو بلندبالایش شود.
محو خرامیدن و دامن از خاک برچیدنش.
محو زلالی و معصومیتش...
چشمهی جوشان و مصفایی که اگر بر حالات و اعمال آدمی جاری شود، جز خیر و زیبایی به بار نمیآورد.
شاه بیتی بهشتی که وقتی قرار شد در قاب واژههای زمین بریزد «حیا» نام گرفت.
🔸 به راستی که قلم قاصر است از وصف دریای بیکرانِ جمال و کمالِ حیا. شاید بهتر آن باشد که در برابر این همه حُسن سر به زیر اندازم و از طریق شناخت نشانهها و مصداقهای حیا، با او خو گیرم.
پس در پی حیا دنیا را زیر پا میگذارم. قدمزنان کوچه خیابانهای شلوغ شهر را طی میکنم تا شاید جایی میان همین مغازهها و ادارات و مدارس و دانشگاهها و مساجد و خانهها ردپای حیا را بیابم.
🔹 اما بگذارید ببینم! این تن نحیف و رخِ زردِ کیست؟
بگذارید عرق از پیشانیش برچینم.
بگذارید دستم را بر شانههای لرزانش بگذارم، بگذارید به چشمان آشنایش خیره شوم!
وای! حیای باعظمت من، چه بر سرت آوردهایم؟!
هوای شهر ما تو را تب دار کرده، ای سراسر نجابت و پاکی.
حق داری!
ما حتی در ظاهر هم از تو دریغ کردهایم!
نه این لباسهای عجیب، نه این اطوارهای بیمعنا، نه این خندههای گوشخراش، نه این لحنهای غریبه، نه این جملهها و واژههای سرسری و بیهوا، نه خیره خیره چشم دوختنها و نه این حرکات و سکنات تهی از وقار، هیچ کدام بویی از تو نبردهاند.
تو هستی! اما کم، لاغر شدهای در این شهر...
⚡️ اما کمبود و نبود تو که یعنی نزدیک شدن عذاب و پیچ و تاب خوردن سرنوشت و مردن دل!
نمیشود نباشی «حیا»!
نمیتوان از تو ساده گذشت... رخصت بده بیشتر به تو بپردازم... آخر نوردخت که با حیای قشری و نزار عاقبت به خیر نمیشود! بگذار بیشتر تو را بشناسم و از تو بنویسم...
📝 #میم_فخریه
#زن
#دختر
#مهدی_یاران
https://eitaa.com/joinchat/2693202036Cf186d75d32