🔹معجزۀ اشک🔹
▪️آیةالله شیخ محمدتقی بهجت رضوان الله علیه
🌴در نزدیكی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانۀ فرات و دجله، آبادی است به نام «مُصَیّب»، كه مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤمنین علیه السلام از آنجا عبور می كرد.
🌴مردی كه در سر راه مرد شیعه خانه داشت، چون می دانست او همواره به زیارت حضرت علی علیه السلام می رود، او را مسخره می كرد. حتی یک بار به امیرالمؤمنین جسارت كرد و همچنین گفت: به او بگو من را از بین ببرد، وگرنه در بازگشت، تو را خواهم کشت!
🌴مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون به زیارت مشرف شد، بسیار بی تابی كرد و عرض کرد: شما که می دانی این مخالف چه می كند؛ چرا پاسخش را نمی دهید؟!
🌴آن شب آن حضرت را در خواب دید و به ایشان شكایت كرد. حضرت امیر فرمودند: او بر ما حقی دارد كه نمی توانیم در دنیا او را كیفر دهیم.
🌴مرد شیعه می گوید: آری، لابد به خاطر آن جسارت هایی كه او می كند، بر شما حق پیدا كرده است؟! حضرت فرمودند: روزی او در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می كرد،
🌴ناگهان ماجرای كربلا و منع سیدالشهدا از نوشیدن آب، به خاطرش آمد و پیش خود گفت: عمربن سعد كار خوبی نكرد كه این ها را تشنه كشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت؛ از این جهت بر ما حقی پیدا كرد كه نمی توانیم او را در این دنیا مجازات کنیم.
🌴آن مرد شیعه می گوید: از خواب بیدار شدم و به سمت منزل خود رفتم. در سر راه با آن سنی ملاقات کردم. با تمسخر گفت: امامت را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟!
🌴مرد شیعه گفت: آری، پیام تو را رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف كرد.
🌴مرد سنی با شنیدن این ماجرا سر به زیر افكند و كمی به فكر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ كس در آنجا نبود و من این را به كسی نگفته بودم، علی از كجا فهمید؟! بلافاصله شیعه شد.
📚 «رحمت واسعه» ص ۲۷۲
🆔 @nooremojarrad_com
14410107-1.mp3
29.39M
🏴روضه هفتم محرّم
▪️آقای حاج جواد شکری
🆔 @nooremojarrad_com
AUD-20190907-WA0014.mp3
8.19M
🏴 هفتم محرّم - نوحۀ «ای کریم کریمان حسین جان»
▪️آقای حاج جواد شکری
🆔 @nooremojarrad_com
AUD-20190907-WA0013.mp3
7.38M
🏴 هفتم محرّم - نوحۀ «السّلام علیک یا باب رحمةالله»
▪️آقای حاج جواد شکری
🆔 @nooremojarrad_com
AUD-20190907-WA0012.mp3
2.2M
🏴 سینه زنی هفتم محرّم
▪️آقای حاج جواد شکری
🆔 @nooremojarrad_com
▪️توصیۀ علّامه حسینی طهرانی قدّس سرّه به مقاتل معتبر▪️
آیةالله حاج سیّدمحمّدصادق حسینی طهرانی مدّظلّه العالی
🔹معمولًا به طلّابى كه از شاگردانشان بودند و به تبليغ مىرفتند سفارش ميكردندبيشتر از لهوف و نفس المهموم و مقتل مرحوم مقرّم استفاده كنند و از روضه هائى كه در افواه مشهور است و سند ندارد يا در كتب معتبره نيامده اجتناب ورزند.
📚«نور مجرّد» ج ۲ ص ۴۶۶
🆔 @nooremojarrad_com
3.mp3
4.29M
🏴هشتم محرّم - نوحۀ «ای کریم کریمان»
▪️آقای حاج جواد شکری
🆔 @nooremojarrad_com
4.mp3
1.39M
🏴هشتم محرّم - نوحۀ «حسین آقام»
▪️آقای حاج جواد شکری
🆔 @nooremojarrad_com
5.mp3
303.2K
🏴هشتم محرّم - نوحۀ «به تو از دور سلام»
▪️آقای حاج جواد شکری
🆔 @nooremojarrad_com
▪️روز محاصره▪️
حضرت امام صادق علیه السلام
🔹تاسُوعَاءُ يَوْمٌ حُوصِرَ فِيهِ الْحُسَيْنُ َ عَلَيْهِ السَّلَام وَ أَصْحَابُهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ بِكَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَيْهِ خَيْلُ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَيْهِ وَ فَرِحَ ابْنُ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ الْخَيْلِ وَ كَثْرَتِهَا وَ اسْتَضْعَفُوا فِيهِ الْحُسَيْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ أَصْحَابَهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ أَيْقَنُوا أَنْ لَا يَأْتِيَ الْحُسَيْنَ َ عَلَيْهِ السَّلَام نَاصِرٌ وَ لَا يُمِدَّهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ بِأَبِي الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِيب
🏴تاسوعا روزی است که حسین علیه السلام و اصحابش رضی الله عنهم در کربلا محاصره شدند. و سپاه شام اطرافشان را گرفتند و شترهای خود را خوابانیدند.
🏴و پسرِ مرجانه و عمر بن سعد به فراوانی لشکرشان مسرور شدند چرا که حسین صلوات الله علیه و اصحابش را ضعیف دیدند و یقین کردند که یاوری برای حسین علیه السلام نمی آید و اهل عراق او را یاری نخواهند کرد.
🏴پدرم به فدای آن غریبی که ستمگران او را ضعیف شمردند.
📚«کافی» ج ۴ ص ۱۴۷
🆔 @nooremojarrad_com
♦️مکاشفۀ آقانجفی قوچانی در حرم سیّدالشهداء علیه السلام♦️
▪️آمدم به صحن سیّدالشهداء علیه السلام همانطور به گوشه ای سرپا ایستاده بودم که بعضی از رفقا را ملاقات نمایم؛و ساعت دو به غروب بود.و در آن بین صدای ساعتی که در سر صحن سیّدالشهداء بود، بلند شد.
▪️وقتی که خوب گوش به صدای زیر او نمودم تا ده مرتبه اش تمام شد، دیدم به طور فصیح می گوید: «هل من ناصر... هل من ناصر... هل من ناصر...» تا ده مرتبه تمام شد.
▪️قشعریره (لرزه) در بدن ما حادث شده، گوش را تیز نموده که از کجا جوابی می رسد یا نه؟ و چشمها پر اشک شد که جواب دهی پیدا نشد...
▪️که یک مرتبه از صحن ابوالفضل صدای ساعت بزرگ او به صورت بم و کلفت بلند گردید: «لبّیک... لبّیک... لبّیک...» تا ده مرتبۀ او هم تمام شد؛
▪️اشکهای خود را پاک کرده گفتم: های بگردم وفاداریت را؛ باز تویی که جواب دادی. خوشحال شدم که هنوز ناصر هست و از خوشحالی باز اشکها بیرون شد.
📚 «سیاحت شرق» ص ۲۴۷
🆔 @nooremojarrad_com
🏴حضرت امام رضا علیه السلام🏴
🔹إنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا الْكَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاء
▪️حقّاً روز حسین، پلک چشمان ما را مجروح و اشکهایمان را جاری و عزیز ما را در زمین کرب و بلاء غریب و تنها قرار داده و آن زمین تا قیامت برای ما کرب و بلاء (غصّه و مصیبت) به یادگار گذاشته است.
📚«الامالی» شیخ صدوق ص ۱۲۸
🆔 @nooremojarrad_com
🏴اشعاری از علّامه طباطبائی قدّس الله نفسه الزکیة🏴
▪️گفت آن شاه شهیدان که بلا شد سویم
▪️با همین قافله ام راه فنا می پویم
▪️دستِ همّت ز سراب دو جهان می شویم
▪️شورِ یعقوب کُنان، یوسف خود می جویم
🔹که کمان شد ز غمش قامت چون شمشادم
▪️گفت هرچند عطش کنده بن و بنیادم
▪️زیر شمشیرم و در دام بلا افتادم
▪️هدف تیرم و چون فاخته پر بگشادم
▪️فاش می گویم و از گفتۀ خود دلشادم:
🔹بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
▪️من به میدان بلا روز ازل بودم طاق
▪️کشتۀ یارم و با هستی او بسته وثاق
▪️من دل رفته کجا، وَ کجا دشت عراق!
▪️طایر گلشن قدسم، چه دهم شرح فراق
🔹که در این دامگه حادثه چون افتادم
▪️لوحۀ سینه من گر شکند سُمّ ستور
▪️ور سَرم سیر کند شهر به شهر از ره دور
▪️باک نبود که مرا نیست به جز شوق حضور
▪️سایه طوبی و غلمان و قصور و قدِ حور
🔹به هوای سر کوی تو برفت از یادم
▪️تا در این بزم بتابید مه طلعت یار
▪️من خورم خون دل و یار کند تیر نثار
▪️پرده بدریده و سرگرم به دیدار نگار
▪️نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
🔹چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم
▪️تشنۀ وصل وی ام آتش دل کارم ساخت
▪️شربت مرگ همی خواهم و جانم بگداخت
▪️از چه از کوی تواَم دست قضا دور انداخت
▪️کوکب بخت مرا هیچ منجّم نشناخت
🔹یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم؟
🆔 @nooremojarrad_com
🏴نماز ظهر و نماز عصر سیّدالشهداء علیه السلام در روز عاشورا🏴
علّامه آیةالله حاج سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانی قدّس سرّه
▪️...آنگاه حضرت ایستاد برای نماز ظهر و زهیر بن القین و سعید بن عبدالله پیش روی آن حضرت ایستادند و خود را هدف تیر و سنان کردند.
▪️حضرت با یک نیمه از اصحاب، نماز خوف بجا می آورد و نیمی دیگر در مقام دفع دشمن بودند...
▪️و امّا نماز عصر را در قتلگاه در آن حالات خوش که تنها سرگرم مناجات با قاضی الحاجات بود، به جای آورد؛ در آن وقتی که جلوۀ ذات احدی چنان تابش نموده بود که هر که برای قتلش می آمد، بدنش می لرزید و برمی گشت.
▪️و در آن حالات بود که غرق انس با خدای خود، ناگهان لشکر به (سوی) خیام حرکت کرد. آقا با آن حالتِ ضعف و انکسار و جراحات نشست و فریاد برآورد با لحن ضعیفی که: یا شیعة آل أبی سفیان ...
📚 «أنوارالملکوت» ص ۲۱۸
🆔 @nooremojarrad_com