eitaa logo
نــــــــــورنــما
2.5هزار دنبال‌کننده
198 عکس
149 ویدیو
10 فایل
💠 مجموعه #نـــــــــورنــما لا تعادوا الایام فتعادیکم با روزها دشمنی نورزید که به دشمنی با شما برمیخیزند. ارتباط با مدیر کانال @aghs13 ارتباط با ادمین @sarbazaman کانال ما در تلگرام @noornama2 پیج اینستاگرامی @noornamaferagh1
مشاهده در ایتا
دانلود
اسلام و لباس وارونه(۳) خاصیت لباس وارونه‌ ی اسلام، درآمیختگی تار و پود آن از حق و باطل است؛ زیرا اگر چنین نبود، معاندی نمی توانست سخن کند: «لَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ، وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ، وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ» تا بعد با اظهار وجودش سراغ تحریف و انحراف برود. پس ابتدا باید از لباسی گفت که اسلام حقیقی را بازگو کند. و چه نکوتر آنکه از آورنده ی اسلام جویا شد و از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله پرسید که: «ما الإسلام» اسلام چیست؟ و حضرت در پاسخ می فرماید: «الإسلام عریان و لباسه التقوی و زینته الحیاء و ملاکه الورع و کماله الدین و ثمرته العمل» اسلام عریان است و لباسش تقواست و زینتش حیاست، ملاک و قوامش ورع و کمالش دین و ثمره ی آن عمل است. لباس اسلام، تقوا است و آن لباسی ایست که قرآن، آن را "لباس خیر" می داند: «لباس التقوی ذلک خیر» و "خیر" یعنی منفعت بسیار بزرگی که مقابل هرگونه شری باشد؛ همان‌گونه که علامه ی مجلسی گفته است: «الخيرات المنافع التي يعظم شأنها و نقيضها الشرور و هي المضار التي يشتد أمرها» خیرات منافعی بزرگ و مهم را گویند، و متضاد آن شرور، به معنای ضرر و زیانی است که همه بدی ها را شامل می شود(بحار ج ۶۹ ص ۵۷). و کسانی می توانند در مقابل امثال معاویه و اسلام وارونه ی او مقاوت کنند که خود بصیرت داشته باشند: «إلَّا مَنْ فَاءَ مِنْ أَهْلِ الْبَصَائِرِ» و بصیرت زمانی فراهم می آید که یک چیز در زندگی انسان حذف شود و آن " گناه" است و سپس اضافه شدن تقواست؛ زیرا تقوا بصیرت زا است: «و اتقوا الله و یعلمکم الله» و وسیله ی جدا سازی حق از باطل است: «إنْ تَتَّقُوا اللهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقا» و از این رو قرآن را "فرقان" نامیده اند چون با دلیل های محکم، حق را از باطل جدا می کند، و تقوا نیز چنین است که با بصیرت خود، اسیر درآمیختگی تار و پود لباس اسلام با باطل نمی شود و قدرت تشخیص پیدا می کند و اینگونه به مصاف تمام شَر می رود. شهید مطهری همین خاصیت تقوا را یادآور شده و با ذکر آیه ی فوق می گوید: «اگر تقوای الهی داشته باشید، اگر درونتان پاک باشد، اگر تیرگیها را از درون خود زایل کنید، خداوند در دل شما مایه تمیز قرار می‌دهد؛ یعنی خدا در دل شما چیزی قرار می‌دهد که با آن حقایق را خوب تمیز می‌دهید، یعنی به شما روشنی می‌دهد. پس انسان در اثر تقوا درونش روشن می‌شود و به همین جهت روشن‏‌بین می‌شود[و می تواند حقایق را تشخیص بدهد](آشنایی با قرآن ج ۳ ص ۲۴) اللهم‌عجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
28.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹عمر طولانی امام زمان(علیه‌السلام) اللهم‌عجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یخاف القتل(۱) 🔻در روایت آمده است:«یَخَافُ الْقَتْل‌»او از جانش می ترسد و بسیاری این روایت را حمل بر علت غیبت حضرت کرده اند. از این رو شیخ صدوق می گوید: «أن غیبة صاحب زماننا وقعت من جهة الطواغیت» ترس او از جانب طواغیت است. شیخ طوسی و محقق طوسی بر همین موضوع بعنوان سبب غیبت تأکید دارد و شیخ مفید از لزوم اجتماع یاران می گوید. ✍️ترسی مذموم است که مقابل شجاعت باشد، ولی اگر این ترس مقابل "جبن" به معنای تفریط‌ گر بسیار ترسو باشد یا مقابل "تهور" به معنای افراط گر بسیار بی پروا باشد که متهورانه عمل کند بسیار منطقی است و هیچ عقلی آن را مذموم نمی داند. "خوف" به معنای ترس از آینده است و "حزن" به معنای اندوهگین از گذشته است و "اشفاق" به معنای ترس همیشگی و مستمر است: «قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ» انسان هایی که مستمر از خدا می ترسند، بنابراین خوف او مستمر و برای طول غیبت نیست. لازمه ی مقابله ی با ترس وجود"انصار" است. نصرت به هر گونه کمکی اطلاق نمی شود و آن‌چنان که آقای جوادی آملی در ادب فنای مقربان می گوید، نصرت به معنای کمک مقابل دشمن است. بلکه با نگاه عمیق‌تر ترس حضرت از قتل به عدم وجود یاران بازگشت دارد:«و أئمة قد قتلوا و لم ینصروا» ائمه شهید می شوند بی‌آنکه یاری داشته باشند. 🔻امام صادق(علیه السلام)می فرماید:«إن منا اماما مظفرا» تنها یک امام مظفر وجود دارد و "مظفر" یعنی کسی که در همه حال پیروز است و هرگز شکستی ندارد و تنها امامی که اینگونه است حضرت حجت است چون یاران او در همین غیبت می گویند: «نصرتی لکم معده» یاری من(در مقابل دشمن)برای شما آماده است و به همین دلیل در هنگامه ی ظهور به ندای حضرت لبیک می گویند که می فرمایند:«و انصرنا ینصرکم الله تعالی» و او هنگامه ی ظهور کمک مقابل دشمن می خواهد! «من أجابنا من الناس»کسی از شما انسان ها هست که مرا اجابت کند؟ اللهم‌عجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلی اللّه علیک یا صاحب الزمان...❤️ اللهم‌عجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️ اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیستـــــ ... غربتـــــ آن است که |یاران| ببرندتـــــ از یاد ... اللهم‌عجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اسلام و لباس وارونه(۴) امیرالمؤمنین علیه السلام، عقل را به لباسی تشبیه می کند که می تواند توسط شهوات پارِه و دریده شود: «قد خرقت الشهوات عقله» و ابن ابی الحدید در توضیح این عبارت می گوید: «أی أفسدته کما تخرق الثوب فیفسد» یعنی شهوات عقل او را خراب کرده، چنان که لباس فرسوده و خراب می شود(شرح ابن ابی الحدید ج ۷ ص ۲۸۰) و چون شهوات در جدال با عقل پیروز گردند بر منزلگاه عقل می نشینند و لباس تازه ای را از جنس خود تن آدمی می کنند: «قَدْ خَلَعَ سَرَابِيلَ الشَّهَوَاتِ». و حال آنکه گناه از پوستین تن آدمی نیز عبور می کند و با رسیدن به پوست بدن، آن را پاره می کند: «وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَ» که "اقترف" از "اقتراف" است و یک معنایش از ریشه ی "قرف" است و عرب به کندن پوست درخت "قرف" می گوید؛ امیرالمؤمنین علیه السلام ارتکاب گناه را با واژه ی "اقتراف" بیان می فرماید‌؛ یعنی کسی که گناه می کند پوست خودش را با گناه می کند و خودش را در معرض آسیب قرار می دهد. پس شهوات، عقل را تضعیف می کند و فکر درست و جزم عملی را در خود ذوب می کند و گناه پوست آدمی را تکه تکه و جدا می کند! در کنار تقوا، آنچه که باعث بصیرت و رسیدن به عمق مطلب می شود "تفکر" و "تعقل" است؛ مانند آدمی که در امور قیامت اندیشه کند، عبرت می گیرد و به بصیرت می رسد: «رحم الله إمرأ تفکر فاعتبر و اعتبر فأبصر» - «و من تفکر أبصر» و چون عمق مطلب را نادیده بگیرد، بی آنکه اهل بصر باشد، صرفا اهل نظر می شود: «وتراهم ينظرون إليك وهم لا يبصرون» به طوري كه آنان اهل نظرند، نه اهل بصر، و نَظَر بي بَصَر همانند شجر بي ثمر است؛ یعنی ثمری که در عمل او باید هویدا باشد، پنهان می شود و چه بسا به سوی ظواهر شتاب می کند، مانند ظاهر مقبول و پیر ابوبکر که باعث می شد مردم به شجر رسالت احتجاج کرده ولی ثمره ی آن را زائل کنند: «إحتجوا بالشجرة و أضاعوا الثمرة». از این رو راه نجات، رسیدن به عمق مطلب از طریق تعقل و تفکر است و "معرفت" محصول تفکر است؛ یعنی آدمی وقتی یک علمی را می آموزد، در آن می اندیشد و محصول اندیشه ی او "معرفت" نام می گیرد و معرفت همانی ایست که مسلمانان را از چنگال معاویه می رهاند: «فَإنهم فَارقوک بعد معرفتک»، مانند ابوذر و خانواده اش که چندین روز بدون غذا به سَر بُردند، سفیر معاویه را دیدند که با وعد و وعید ها نزد آنها آمد و ثروتی را پیشنهاد داد که ابوذر آن را در مقابل علی فروشی بسیار ناچیز خواند. ابوذری که بسیار اهل تفکر بود: «کان أکثر عبادة أبی ذر التفکر». عقل عهده دار تعلم و شناخت است: «العلم بِالتعلم و التعلم بِالعقل يُعْتقد و لَا علم إلا من عالم رَبانی و معرفة الْعالم بالعقل» - «نحن العلماء» و چون عقل در مقابل شهوات زانو زند، در شناخت مرتکب اشتباه می شود و به همین علت امام حسین علیه السلام، افراد حاضر در کربلا را به عقل ارجا می دهد و از آنها می خواهد که به عقل خود بازگردند: «إرجعوا إلی عقولکم». اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama