بعد از ۷ اجرای درخشان در شهر ابرکوه حالا وقت خداحافظی بود.اعضای گروه توی سالن بودند،قرارشد با سه تا از بچه ها به محل اسکانمان برویم و کوله پشتی های بچه ها را بیاوریم سالن .چون اتوبوس برای رفتن به قم می آمد سالن اجرا. کوله پشتی ها را که جمع کردیم ساعت نزدیک ۹ بود .سوار اتوبوس شدیم و به سمت سالن حرکت کردیم.مسافت کم بود،دوست داشتم حتما به هم آوایی بانگ «الله اکبر» ساعت ۹ شب ۲۲ بهمن برسم. پنج دقیقه مانده بود به ۹ که همسرم پیام داد:« الله اکبر» گفتن امشب فراموش نشود .دل توی دلم نبود اما نگران بودم که ساعت ۹شود و ما هنوز به سالن نرسیده باشیم.اتوبوس که به سالن رسید،ساعت گوشی را نگاه کردم دقیقا ۲۱:۰۰را نشان می داد.حتی یک دقیقه هم تاخیر نداشتیم. از ماشین پیاده شدم میزبان محترم ،استاد فلاح زاده ،رفیقِ استاد فرج نژاد، اولین کسی بود که از حیاط سالن خارج شد و اولین« الله اکبر »را گفت. همه ی بچه های تئاتر جابر،بچه های کوچکی که همراه گروه بودند، همه یک صدا «الله اکبر » می گفتند.امسال، شب ۲۲بهمن برایمان ماندگار شد.
• خاطره ی یکی از اعضای گروه تئاتر جابر•
•اجرای #ابر_کوه•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست 🇮🇷🌴
✨تقدیر و تشکر از میزبانان عزیز✨
• آنلاین و باکیفیت در آپارات:
https://aparat.com/v/1DIKd
🔖#گزارش_تصویری اجرای شهرستان #ابر_کوه
🔸#مجموعه_فرهنگی_نورالهدی
@noorolhodaa_ir
💠 لینک
https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262