eitaa logo
- دلدادھ مٺحول -
3.4هزار دنبال‌کننده
365 عکس
58 ویدیو
6 فایل
- از گرامافون ؛ زمزمه‌هایِ شجریان به گوش می‌رسه...
مشاهده در ایتا
دانلود
- دلدادھ مٺحول -
"گذشتن و رفتنِ پیوسته" برای بارِ نمی‌دونم چندم. هر بار که از تهران دور میشم، بعد از گذشت چند ساعت دلم برای خونه تنگ میشه. برای صداهایِ رندوم، برای شب‌بخیر گفتن‌هایِ عادت شده از بچگی، برای صدای چایی ریختن. برای صدایِ ساعت دیواری. دلتنگم. برای خونه خیلی دلتنگم. برای جزئیاتش خیلی خیلی زیاد.
تنهایی سفر رفتن نهایتاً دو سه دفعه اول جذابه، بعدش میشه یه احساس غربتِ بجا مونده ته دلت، که دلت میخواد دست گربه تو خیابون رو بگیری و باهاش هم‌سفر بشی، اما با آدم‌های رندوم و ناآشنای مسیر نه.
4_5841726594296583773.mp3
7.48M
ولی تو به چیزای خوب فکر کن که ما، زنده‌ایم به امید زنده‌‌ایم به رویا، به فردا...
- دلدادھ مٺحول -
مقصدم یه شهر کویری بود، شباش آنچنان سرده که تا گردن باید مُچاله بشی زیر لحاف و ظهراش آنچنان گرم که فکر می‌کنی اسکیپ کردی و برگشتی به تابستون. تا برم عادت کنم به این هوا؛ احتمالأ یک دور سرماخوردگی و یک دور گرمازدگی رو تجربه می‌کنم بچه‌ها جون :)))))))
- دلدادھ مٺحول -
گفتم: "پس این بود آسمون پرستاره شبایِ کویر" و شاتر گوشی رو زدم. حالا می‌تونم با خیال راحت سرمو بزارم زمین و بخوابم. دیدمش بالاخره! اون آسمونِ شفافِ پر از ستاره‌هایِ ریز و درشتِ نصفه شب‌هارو دیدم و حیرت زده‌م پسر. حیرت زده‌م از این حجم از گردالی‌هایِ نورنوری. کاش میشد ببرمشون به تهران، به اتاقم، به جایی نزدیک‌تر به خودم... [پ‌ن: برای دیدن عکس؛ نور صفحه گوشی رو زیاد کنید]
دیشب صحبت از غذا بود، بین‌ حرف‌ها گفتم که فسنجون غذای مورد علاقمه... صبح که بیدار شدم، دیدم میزبان با وجود این که غذاهای دیگه درست کرده بود، بلند شده و داره فسنجون درست می‌کنه... به این فکر کردم این مهمون نوازی و اهمیت به سرو غذای ایرانی رو هیچ‌وقت بین مردم تهران نمیشه پیدا کرد، نهایتش اینه که از فست‌فودی فلان خیابون، سوشیِ چینی و پیتزا ایتالیایی سفارش میدن و مهمونی رو برگزار میکنن... این جزئیاتِ نه‌چندان بزرگ اما مهم، تو ذهن میمونن، تو قلب، تو خاطره تا به ابد... [از پنجمین روز سفر به کویر]
"نشونه‌ها" شبیه فانوس میمونن، شبیه کرم شب‌تاب، شبیه شمع، شبیه نور فلاش ماشین. اون منبع روشن‌کننده‌یِ رندوم که بهت یادآوری می‌کنه یکی حواسش بهت هست تا مثل بچه پرروها بری جلو. جَسور و نترس و مطمئن.
- دلدادھ مٺحول -
برگشتن : [ ب َ گ َ ت َ ] برگردیدن. رجعت کردن. مقابل رفتن. بازگشتن. واگشتن. مراجعت کردن. بازآمدن. تغییر یافتن. رجوع.