eitaa logo
- دلدادھ مٺحول -
3.4هزار دنبال‌کننده
363 عکس
58 ویدیو
6 فایل
- از گرامافون ؛ زمزمه‌هایِ شجریان به گوش می‌رسه...
مشاهده در ایتا
دانلود
- اعوذ باللّٰه مِن الموهاش که بویِ انار میده‍ .
- اعوذ باللّٰه مِن الصداش که الله اکبرِ اذونُ گفت ؛ و تو مسجدِ خدا کافرُم کرد و گفتم اشهد ان‌ لا‌ اله الا المعشوق . .
- اعوذ باللّٰه مِن الزلف آشفته‌اش.
Allah Mazar.mp3
12.39M
به پهنای صحرای دلتنگی ولله سیه غروبای دیدار .
- تقصیر تو نیست عزیزِ من . مهجوری از تو اين روزها ؛ نایِ نفس نگذاشته برایم . در چشمانت گم شده‌ام؛ انگار حِیران و سرگردانم . . سرگردانم از بغض هایِ شکسته گلویم تا صدایت . از شانه‌اَم تا آغوشت . از دَستانم تا موهایت . از لبانم تا . . تا چه؟ لبانت؟ بُگذریم ، بُگذریم . آه عزیزِ دور من ، دگر از چه بگویم برایت؟ از لشکر غمی که هر روز به سمتم روانه‌ست و اذن دخول به قلبم میخواند؟ یا از بدنی که دردِ آغوشِ نداشته ، خسته‌اش کرده؟ یا از نوشیدن‌ و مست نشدن ، گریستن و از یاد نبردن ، صدا زدن و پاسخی نشنیدن ، دویدن و نرسیدن ، از چه بگویم برایت؟ دردِ دوری‌ات به استخوانم رسیده اما دم نمی‌زنم چرا که به گمانم در راه عاشقی ، گِله گذاری روا نباشد . شکایتی ندارم از این آشفتگی‌ام ، سرِ شما سلامت حضرتِ معشوق .
53765_bba88743b4838fb9896c9cb59f.mp3
3.99M
من‌‌به‌‌غروب‌های‌تنهایی‌تهران؛معتاد‌‌شدم .
AUD-20211204-WA0012.mp3
5.29M
تمامِ روحم ؛ به دنبال تو می‌گردد.
- صدامو صاف کردم ؛ گره چارقدمو تنظیم کردم و لبِ آستینمو تا زدم و همون‌جوری که پامُ انداخته بودم رویِ پام ، اشاره کردم بهشُ گفتم : رحمت خدا به اونایی که کتاب میخرن و رحمت مضاعف‌تر به اونایی که همراه اون کتاب گل هدیه میدن . خندید ، هیچی نگفت . یک ساعت پیش اینو آورده میگه : الان رحمت خدا شاملِ حالم شده؟ خندیدم . هیچی نگفتم . ولی خودمونیم ، هیچ هدیه‌ای روح‌نوازتر از هدیه دادن یا گرفتن کتاب نیست . دریغ نکنید آقا . دریغ نکنید . [داستان‌ بریده‌بریده‌ اثر‌ علیرضا‌ نظری‌ خرم.]
Homayoun Shajarian - Asemane Abri (128).mp3
4.31M
- بگو که از غمِ عشقت چگونه جان برهانَم؟
ابتدا بسمِ ربِ آغوشش! . گونھ ها ؛ چشم ها ؛ لبش ؛ گوشش ؛ نقطه‌یِ عطفِ جذبه‌‌یِ رویش ؛ انعکاسِ شکستِ ابرویش! . سبزهِ اندامِ باغِ زیتون ها ؛ مو پریشانِ بیدِ مجنون ها ؛ تن ، بلندایِ نخلِ اهوازی ؛ راه رفتن ، خدایِ طنازی! . شعرِ اعجازِ ناز می‌خوانم ؛ در نگاهش نماز می‌خوانم . . . ربنا آتنا هواۍِ تَنَش! اهدنا فی صراطِ آمدَنَش کھ بیوفتند به کوچه‌‌یِ ما گذَرَش! یا بچرخد به سمتِ ما نَظَرَش! با همان چشم هایِ بۍبَدَلَش ؛ کھ چه جان ها گرفته در قِبَ‌لَش . چشم ها قطره هایِ بادامَند ؛ چشم هایی کھ مستِ مادامَند ؛ خانمان سوزِ ناکَسند اینان! کھ برایِ جهان بَسند اینان! دیده ها را خمار می‌خواهند همه را بی‌قرار می‌خواهند! مردمانم کھ مست می‌خندند تا زمانی کھ هست می‌خندند دل اگرچه نیست می‌بندم . . (:
تجریش می‌خوام . تجریشِ عزیز .