🔶 هزینه های ازدواج
باید پول داشت تا بتوان زن گرفت!
دختری را بدین جمالی و کمال
نتوان یافت بی هزینه و مال
و حافظ می گوید:
من گدا هوس سرو قامتی دارم
که دست به کمرش جزء به سیم و زر نرود
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدست اپل ویژن که مثل عینک روی چشم قرار می گیره از هفته گذشته وارد بازار شده. این هدست به فضای 360 درجه تمام محیط مجازی رو برای کاربر قابل دسترس می کند تا تمام برنامه های محیط مجازی را روی فضای 360 درجه باز کنند و همزمان با دیدن محیط واقعی، کار های محیط مجازی را مدیریت کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از جان عزیز ترم...
🔶 جاودانگی
به راستی که زندگی جزء خواهش ها و خواسته ها نیست و کسی به اختیار می میرد که بتواند از صدای این خواهش ها و تعلقات آزاد شود و آن وقت فقط جاودانگی را طلب می کند و در این صورت خواهد مُرد و به زندگی جاودانه می رسد...
هر پیر زنی مرگ طبیعی دارد
مردی که به اختیار میرد مرد است
و حافظ می گوید:
غلامِ همتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود
ز هر چه رنگِ تعلق پذیرد آزادست
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فکر میکردم چه چیزی میتواند حال و روز دانشمندان حقیقی ما را توصیف کند. دیدم این بیت حضرت حافظ بسیار مناسب است:
فلک به مَردمِ نادان دهد زِمامِ مراد
تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
نــــــــورمـــــاه
در حال ساخت نسخه با کیفیت از نرم افزار شرح غزلیات حافظ هستیم منتظر باشید 🤩🤙
ان شاء الله در کافه بازار هم منتشر خواهد شد 👌
🔶 حافظ بی پول
حافظ هم گاهی بی پول می شد و می گفت: اگر وظیفه(پول) رسد، آن را خرج نوشیدنی و غذا می کنم...
وظیفه گر برسد، مصرفش گُل است و نَبید
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 معنای جهان
برخی گفته اند: جهان که همان عربی کیهان است، به معنای "جهیدن" است؛ گويا جهان می جهد و هرگز در نقطه ای ساکن و ثابت نمی ماند... هیچ چیزی در این دنیا ثابت نمی ماند و در بی ثباتی تمام می گذرد و ما تنها خیال می کنیم در نقطه ای ساکنیم...
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیّتِ خیر مگردان که مبارک فالیست...
#یا_صاحب_الزمان
بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت
گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ بس ] بسیار
[ غریب ] بی همتا، زیبا، شگفت انگیز، قابل تحسین
[ افتاده است ] اتفاق افتاده است، قرار گرفته است
[ مور خط ] خط های مورمانند؛ یعنی خط هایی که مانند مور ریز و ظریف و کوچک هستند که در اینجا منظور آن موهای ریز و لطیفی است که در پشت لب یا اطراف رخسار یک نوجوان تازه رسته و دمیده شده باشد
[ نگارستان ] نگار خانه، کارگاه خط و نقاشی که امروز بدون "آتلیه" گفته می شود و در اینجا منظور صورت و چهره آدمی در سنین نوجوانی است
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
در نگاه حافظ خدا نقاش است و عالم نگارخانه است و آدم تابلو نقاشی است.
حافظ می گوید: در این نگارخانه ی عالم وقتی به این تابلو ها(تک تک آدم ها) خوب خیره می شوید، درمییابید که خداوند نقاش، چه نقاشی های ظریف و زیبایی پدید آورده است که مردم متاسفانه از این زاویه عالم و آدم را نمی بینند و به نگارخانه ی عالم نمی نگرند؛ اما حافظ اهل نگارخانه است و از کنار این تابلو ها سطحی عبور نمی کند و می ایستد و غرق در این جلوه ها می شود، و گاهی به چهره ی یک نوجوان توجه می کند که آن مو های ریز و لطیف اطراف صورت و پشت لب او دمیده است و چه جلوه و جمالی به او بخشیده است و اینجا است که او را مورد خطاب قرار می دهد:
بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت
ببین که چه بسیار شگفت انگیز و زیبا آن خط های ریز بر روی رخسار تو نشسته است.
گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب
اگرچه در یک کارگاه خط و نقاشی وجود خط های ریز و ظریف چیز شگفتی نیست و شگفت انگیز نمی نماید؛ یعنی در مقابل آن همه زیبایی و جلوه ها گم و پنهان خواهد بود؛ یعنی از این دست زیبایی ها کم نیست.
این نگاه حافظانه است که حتی از ریز ها و کوچک ها هم غافل نیست، برخلاف نگاه امثال ما که به اندازه هیمالیا جلوه و زیبایی می بینیم ولی گویی که نمی بینیم و ابدا ما را شگفت انگیز نمی کند، و حالا ببین که یک نقاش چقدر رنج می برد که وارد نگارخانه ی او بشوید و از کنار یک و یک تابلو های شگفت و نفیس او عبور بکنید اما نایستید و تأمل نکنید و از ظرافت ها و ریزه کاری های او یاد نکنید، و از آن طرف ببین که یک نقاش چه لذتی می برد وقتی که شما برابر یک تابلو او بایستید و دست روی نقطه های ظریف آن بگذارید و به او بگویید که چقدر زیبا اینجا را نقاشی کردید که در این صورت تمام وجود او غرق نشاط و سرور می شود چون نگاه شما را می بینید.
اکنون با این بیان متوجه خواهید بود که چرا حافظ سراغ چهره یک نوجوان می رود و در چهره نوجوان، آن همه عناصر بدیع و شگفت انگیز را رها می کند و دست روی آن تار های موی تازه دمیده در کنار صورت و پشت لب می گذارد.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ شام ] اول و ابتدای شب، و "شام غریبان" یعنی شب اولی که در غربت سپری می کنند
[ طره ] مو های بالای پیشانی
[ شبرنگ ] به رنگ سیاه رنگ
[ غریب ] تنها، بی کس
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
طره و گیسو بدون چهره تنها یک زباله است ولو از نوع طلایی باشد، و مردم می خندند از کسی که زلف طلایی داشته باشد، و یک چنین زلف و طره ای هیچ گاه دل ربایی نمی کند، مگر اینکه کنار یک چهره ی زیبایی باشد.
و حکایت این دنیا و خداوند دقیقا مانند این گیسو و چهره جمیل است، و این دنیا کنار خدا جلوه دارد و در جنب خدا یک طعم و ارزشی دارد، و بقول حافظ این دنیا اگر منهای خدا باشد شام غریبان است؛ یعنی سیاه و ظلمانی است، و به همین خاطر حافظ خداوند را مورد خطاب قرار می دهد و می گوید: ای کسی که شام غریبان است این طره شب رنگ تو؛ یعنی این دنیای تیر و تار تو(چرا تیر و تار است؟) چون خودت را به من نشان نمی دهی و چون برای من شهود و مشاهده ای اتفاق نمی افتد و من تو را نمی بینم و از جمال دلربای تو محروم هستم، پس بیا و خودی نشان بده، وگرنه ممکن است وقت سحرگاه بخاطر ظرفیت کمی که دارم شکوه ها و ناله هایی از من بشنوی که خوش نباشد، پس بیا و حذر از آن ناله ها کن.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________