طـــراحـــی خــــاص از اســم شـــمــا منــاســـب پـــروفــایــل 👌
🔻 برای سفارش طرح خاتم به ما پیام بدید :
@henduneir
دلم ز صومعه بگرفت و خِرقه سالوس
کجاست دِیر مُغان و شراب ناب کجا
┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ صومعه ] به عبادت گاه مسیحی ها گفته می شود که بالای کوه ها به شکل خاصی ساخته می شد، ولی در ادبیات فارسی به معنای عبادت گاه صوفیان بکار می رود؛ یعنی همان خانگاه
[ خرقه ] به لباس رسمی صوفیان "خرقه" می گویند که از وصله های گوناگون دوخته می شد و هر کس که این جامه را بر تن داشت صوفی بود؛ یعنی با این پوشش فریاد می کرد که من متصف به اوصاف الهی هستم در ظاهر
[ سالوس ] فریب، ریا، چرب زبانی؛ حافظ به آن جامه ی صوفیانه "خرقه سالوس" می گوید، یعنی صوفی ها با پوشیدن این جامه سالوس می کنند و فریب می دهند مردم بیچاره را که تنها دعوی پرهیز را دارند در حالی که آنچه می نمایند نیستند
[ دیر ] به عبادت گاه زرتشتیان گفته می شود که آن آتشکده ی زرتشتیان است و البته به معبد مسیحیان هم " دیر" گفته می شود؛ ولی در اینجا به معنای معبد است
[ مغان ] جمع "مغ" به معنای می فروش است و "مغان" به معنای می فروشان است و همینطور به پیشوایان زرتشت هم "مغان" گفته می شود که این بزرگان در آن دیر ها و معبد ها به یکدیگر می می نوشانند. در تاریخ آمده که می و شرابی که مغان(بزرگان زرتشت) در معابد خود می نوشیدند و می نوشاندند می خالص بوده
[ ناب ] خالص، بدون آب(با آب مخلوط نیست)
┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
حافظ می گوید: دلم از خانگاه گرفته و دلم از این جامه های نیرنگ و فریب گرفته که این نوع مسلمانی ها در واقع تظاهر است. و از دست مغان، شراب ناب و خالص بگیرم، مستی آن بهتر از این نوع مسلمانی است که اینها دارند چون این مسلمانی مایه فریب دیگران است؛ ولی آن شراب خود آدم را گرفتار و مبتلا می کند و زیان آن به خود آدمی برمی گردد، لذا می گوید: کسی به من بگوید که دیر مُغان کجاست؟ از کدام سمت است؟ یکی به من بگوید که شراب ناب از کجا بدست می آید؟
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رَباب کجا
┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ چه نسبت است ] یعنی این دو با هم چه رابطه ای دارند؟
[ به رندی ] یعنی بی توجهی نسبت به آداب و رسوم اجتماعی؛ اینکه برای شما مهم نباشد که چه کسی چه چیزی می گوید رندی است
[ سماع وعظ ] شنیدن پند و اندرز
[ نغمه ] ترانه، آهنگ
[ رَباب ] یک نوع ساز در ردیف ساز های سیمی گذشته است که یک سیم خمیده ای داشت که با انگشتان آن را می نواختند که حالت تکامل امروز آن ویولن است. "رباب" یعنی آهنگی که از این ساز خاص شنیده می شود
┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
چه نسبتی است میان رندی که کاری به صلاح و مصلحت ندارد با اهل تقوا که صلاح و نان
خود را در دعوی تقوا دیدند؟ و لذا اگر روزی تقوا از رواج افتاد آنها هم از تقوا دست می کشند.
حافظ می خواهد فاصله ی رِندی را با صلاح اندیشی و تقوای مصلحتی بیان بکند که چقدر این دو از هم فاصله دارد و لذا مثال می زند که فاصله ی آن دو، مثل فاصله ی گوش دادن به سخن واعظ و گوش دادن به ساز یک مطرب است که رندی و تقوا یک چنین فاصله ی ژرفی با همدیگر دارند.
البته حافظ امروز نیست که ببیند ما این فاصله ها را برداشتیم که هم اهل سماع وعظ هستیم و هم اهل شنیدن نقمات رَبا !
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 پروفایل رو با اسمتون زیبا کنید 🌸🙂
طـــــرح #دخـــــــتــــــرانــــــــه خــــاتـــم بـــــرای #بــــــــــانــــــــو نـــفـــیــــســـه عـــــابـــــــدی 👌👌
🔻 فقط کافی است که به ما پیام بدید :
@henduneir
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
🔶 صـــورتـــــک هــــــای انـــــــســــــانـــــی
برخی از انسان ها از انسانیت تنها "صورتک" انسان را دارند ولی قلب آنها قلب های حیوانی ایست: «صُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ» که چنین انسانی مرده ای میان زندگان است: «وَ ذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ»
ناصر خسرو می گوید: آنها را که ببینید انگار که از مردمان نیک روزگارند، ولی به سیرت نظر کنید مانند گرگ بیابان اند.
به صورت های نیکو مردمانند
به سیرت های بد گرگ بیابان
حافظ در مورد صوفی های زمان خود خطاب حیوان دارد ولی با صورت های انسانی.
صوفی شهر بین که چون لقمهٔ شُبهه میخورد
پاردُمَش دراز باد آن حَیَوانِ خوش علف
مولانا می گوید: آنانی که در پی تعریف و تمجید خلق و مطامع دنیا هستند, تنها صورتی از آدمی دارند و انسان حقیقی نیستند.
این نه مردانند اینها صورتند
مرده ی نامند و کشته ی شهوت
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 ایـــــثـــــار و عـــــــاشـــــقـــی
عشق و محبت، و آن مقامی است جلیل. عشق آن است که کل و همه ی خویش را بدان که دوست داری بخشی، و چیزی از آن تو نماند. و این همان ایثار و عرضه ی جان خویش به محبوب است. زیرا اگر بخشی را دهد و بخشی را برای خود واگذارد "سخاوت" است. و اگر اکثر را بخشد و چیزی اندک از اکثر برای خود باقی بگذارد صاحب "جود" است. و آنکه سختی را تحمل کند و محبوب را بر خواسته و جان خویش مقدم دارد صاحب "ایثار" است که "ایثار" را در لغت معنای "تقدم" گفته اند که بایدش معنای "عشق" می خواندند !
عشق در این معنا دگرخواهی و دوری از خودپسندی ایست؛ اما گویا که عاشق همان معشوق و محبوب است.
من او هستم تا ابد
اینگونه آغاز میشود عشق
و نه آنچنان که آن شاعر فلسطینی محمود درویش گوید:
به پایان نمیرسد
با وداع نامنتظرِ « من و او ! »
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________