💠 نسخه زَر و سَر
📍"سرباز" کسی است که بازنده سَر است و کسی که سَر می دهد باید زَر بگیرد تا لااقل از خانواده خویش آسوده باشد، و این همان نسخه ای است که سعدی می دهد و گله می کند از سربازی که از جنگ گریخته است و آن سرباز در پاسخ می گوید: اسبم بی جو و نمد زیرین اسبم در گرو بود، پس من حتی از اسب خویش هم آسوده نبودم چه آنکه از خانواده خویش آسوده باشم!
چو دارند گنج از سپاهی دریغ
دریغ آیدش دست بردن به تیغ
چون از سپاهی زَر دریغ کنند او هم دست به تیغ نخواهد بُرد
زر بده مردِ سپاهی را تا سر بنهد
و گرش زر ندهی، سر بنهد در عالم
باید به مَرد سپاهی زَر داد تا سَر بدهد که در غیر این صورت سَر به عالم می بَرد و به سرزمین دیگر می رود
ذا شَبِعَ الْکَمِیُّ یَصُولُ بَطشاً
وَ خاوِی الْبَطْنِ یَبْطُشُ بِالفِرارِ
وقتی شکم کسی سیر باشد دلیرانه حمله می کند و کسی که گرسنه است دلیرانه فرار می کند.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
آثر رؤوس جندک عندک من واساهم فی معونته
منتخب ترین فرماندهان نزد تو کسانی باشند که مواسات می کند لشکریان خدا را در کمک رساندن؛ یعنی فرماندهی به تو نزدیک باشد که بیشتر به سربازان تو کمک می رساند.
و أفضل علیهم من جدته، بما یسعهم و یسع من وراءهم من خلوف أهلیهم
بیشتر می بخشد از فرماندهان تو به سربازان و خانواده ی آنها
امیرالمؤمنین علیه السلام در این سخن اشاره به یک موضوع روانشناسی و جامعه شناسی مهم می کند و می فرماید: نیرو های نظامی نباید از بابت خانواده، نگرانی و ناراحتی داشته باشد.
حتی یکون همهم هما واحدا فی جهاد العدو
تا همه ی همت و هدف آنها دفاع و جهاد در مقابل دشمن باشد.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍و گفته اند: بالاترین نعمت "امنیت" است و چه تلخ است اگر این نعمت گوهر بار را از حداقل ترین حقوق طلب کنی!
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
نــــــــورمـــــاه
🟣
یک وقتی یک داستانی از داستانهای خارجی خواندم. نوشته بود یک دختری خیلی مذهبی بود. یکی از این شاهزادگان، خیلی عاشق و علاقهمند به این دختر بود ولی او یک مرد شهوتران عیاشی بود. میخواست او را در دام خودش بیندازد و این دختر روی آن عفت و روی نجابتی که داشت و روی اینکه پایبند اصول دیانت بود، هیچ تسلیم این آقا نمیشد. هر وسیلهای برانگیخت که او را گول بزند، نشد که نشد.
گذشت. یک روزی دید یک کسی آمد از طرف این دختر پیغام آورد و خلاصه آمادگی خودش را برای اینکه با هم یک مدتی خوش باشند، اعلام کرد.
تعجب کرد! این شاهزاده بعد خواست تحقیق بکند که چه چیز سبب شد که این دختر که این مقدار به نجابت و عفت خودش پایبند بود، یکدفعه رو آورد به عیاشی و فسق و فجور؟
معلوم شد قضیه از این قرار بوده: یک آقای کشیش بعد از اینکه احساس میکند که این یک روح مذهبی دارد، به خیال خودش برای اینکه این را مذهبیترش بکند، میآید سراغ این دختر.
میگوید من برای تو یک هدیهای آوردهام. مثلاً یک ظرفی روی آن یک حولهای میاندازد و
به یک شکلی که من هدیهای برای تو آوردهام آقای کشیش هدیه را جلوی این میگذارد.
حوله را برمیدارد یک وقت میبیند یک کلّه مرده از قبرستان آورده! تکان میخورد؛ میگوید: این چیست؟ میگوید: این را آوردم که شما در این فکر کنید، ببینید دنیا چقدر بیوفاست!
آنچنان نفرتی در دل این دختر به وجود آورد که نه تنها اثر موعظهای نبخشید، از آن وقت فکر کرد، گفت: من به عکسش عمل میکنم؛ دنیایی که عاقبتش این است، پس این چهار روز عمر را ما چرا اساساً به این اوضاع بگذرانیم؟ به سوی عیاشی کشیده شد.
این هم یک جور موعظه کردن است و یک جور نصیحت کردن است و باور کنید که در میان مواعظ و نصایحی که بسیاری از افراد میکنند، امر به معروف و نهی از منکرهایی که صورت میگیرد، بسیاری از خود همینها منکر است.
گر این نصیحت ِ شاهانه بشنوی حافظ!
به شاهراه ِ حقیقت گذر توانی کرد
📗 شهید آیتالله مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۲۳۶-۲۳۵
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
.
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیّتِ خیر مگردان که مبارک فالیست...
#یا_صاحب_الزمان
@normah
🟣
● آسايشِ زندگى در مدارا كردن است
سلامَةُ العَيشِ فِى المُداراةِ
● اگر آسایش دو گیتی را می خواهی، از مَنِ حافظ بشنو که با دوستان مروت داشته باش و با دشمنان مدارا
آسایش دو گیتی، تفسیرِ این دو حرف است
با دوستان مُرُّوت، با دشمنان مدارا
● شهید مطهری درباره این بیت حافظ در حماسه حسینی ج ۱ ص ۳۶۳ می نویسد:
ولي فرمان اسلام از اين بالاتر است؛ اگر به اسلام نزديکتر می شد چنين می گفت: با دوستان مروّت، با دشمنان هم مروّت و مردانگی.
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
در خطاب به دانش آموزشی که از آموزش زبان عربی گریزان و فراری است 🙂
● حافظ دانستن یک زبان دیگر را "هنر" قلمداد می کند و می گوید: با اینکه اظهار هنر نزد یار بی ادبی است؛ ولی دهان من پُر از عربی است.
اگر چه عرض هنر پیشِ یار بیادبیست
زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست
● مولانا نیز با حافظ موافق است و ترجیح می دهد به زبان عربی شعر بِسراید تا زبان فارسی ! و از این رو مولانا بعد سرودن ابیاتی به زبان عربی می گوید: اینک به زبان فارسی شعر بگو، اگرچه عربی خوش تر است.
پارسی گو گرچه تازی خوشترست
#خطاب
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________