eitaa logo
نــــــــورمـــــاه
6.1هزار دنبال‌کننده
411 عکس
105 ویدیو
6 فایل
🔻کانال هنری و ادبی #نـــــــــورمـــاه اینجا تنها آرشیو مطالبی است که می خوانم و گو‌ش می دهم. ارتباط با ادمین: @sarbbazzaman پیام ناشناس: https://daigo.ir/secret/51646155580
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟣 ● به راستی که زندگی جزء خواهش ها و خواسته ها نیست و کسی به اختیار می میرد که بتواند از صدای این خواهش ها و تعلقات آزاد شود و آن وقت فقط جاودانگی را طلب می کند و در این صورت خواهد مُرد و به زندگی جاودانه می رسد... هر پیر زنی مرگ طبیعی دارد مردی که به اختیار میرد مرد است ● و حافظ می گوید: غلامِ همتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود ز هر چه رنگِ تعلق پذیرد آزادست ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟣 ● در روزگار مولوی، شعر گفتن و ابیات سرودن، امر پسندیده و رایجی از جانب یک حکیم نبوده است و چه بسا اگر مولوی وادار نبود، هرگز شعری هم نمی گفت. و اساسا گفته اند: عرفان مولوی بر پایه سکوت بوده است. و بخاطر همین است که مولوی می گوید: هر سخنی "کشنده ای" می خواهد که از زبان من این سخن را بیرون بکشد. این سخن شیرست در پستان جان بی کشنده خوش نمی‌گردد روان ● مولوی بیان می دارد که اگر من کنار لب دمساز قرار بگیرم، آن وقت قادر خواهم بود آنچه که گفتنی است را بگویم. با لب دمساز خود گر جفتمی همچو نی من گفتنی ها گفتمی ● و از بخت های بزرگ مولوی این بوده است که همراهانی چون حسام الدین چلبی داشته است که دُر و گوهر های سخن را از مولوی بیرون کشیده است. ای ضیاء الحق حسام الدین بیار این سوم دفتر که سنت شد سه بار ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟣 ● هر انسانی اخلاق خاص خود را دارد و نباید توقع داشت که انسان لطیف پذیرای سخنان درشت باشد، مانند گل که برگ های او با نسیم سحری پریشان می شود. پریشان شود گل به بادِ سحر نه هیزم که نَشکافدش جز تبر ● یا مانند برگ های درختی که موقوف نسیم است که با وزیدن آن، به هم می ریزد. موقوف نسیمی است ز هم ریختن ما آماده پرواز چو اوراق خزانیم ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟣 ● انسان نور می افراشد تا روز روشنش را روشن کند ! چنین آدمی "مصباح أضواء" است که به قصد فهمیده شدن و دیده شدن سخن می کند: «يَقُولُ فَيُفْهَمُ» . و دیگری شب تاریک را روشن می کند ! شب بسیار تاریک که او را "مصباح ظلماء" گویند. و او به قصد فهماندن سخن می کند: «يَقُولُ فَيُفْهِمُ» ! ● کسی که می خواهد در روز روشن خورشید را مدح کند، در واقع خودش را مدح می کند تا گفته باشد: من نیز چشمان روشن و بی عیبی دارم و حال آنکه خورشید نیاز به مادحی ندارد. مادح خورشید مداح خودست که دو چشمم روشن و نامُرمدست ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟣 احساسات و عشق انسان محترم و مقدس است و نباید به راحتی نثار کسانی شود که صرفا چهره زیبایی دارند. انسان هایی که حتی ارزش کلمات و وقت شما را ندارند چه آنکه ارزش احساسات شما را داشته باشند... به خط و خال گدایان مده خزینه دل به دست شاه‌وشی ده که محترم دارد ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟣 در خطاب به کسی که پای جَبر را می گیرد و می گوید: اگر در خانواده ثروت مندی و کشور بهتری متولد می شدم، سرنوشت خوش تری در انتظار مَن بود. ●"جبر" در اصل به معنای بستن چیزی است که شکسته است! و از این رو خدا را "جبار" خوانند چون دل شکسته را بستن می کند. انسان نیز چون بی آنکه تلاش کند می شکند و عمر را در لغویات سپری می کند، رو به جبر می آورد و گله می کند. آنگاه می گوید: اگر از فلان مادر و پدر زاده شده بودم اوضاعم بهتر بود... اگر در فلان کشور زندگی می کردم آسودگی بیشتری می داشتم... ● مولانا نیز همین معنا را از جبر بیان می دارد و می گوید: کسی که کاهلی می کند پای جبر را می گیرد و همین او را در گور می کند. هر که ماند از کاهلی بی‌شکر و صبر او همین داند که گیرد پای جبر هر که جبر آورد خود رنجور کرد تا همان رنجوریش در گور کرد جبر چه بود بستن اشکسته را یا بپیوستن رگی بگسسته را ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________