eitaa logo
نــــــــورمـــــاه
6.1هزار دنبال‌کننده
411 عکس
105 ویدیو
6 فایل
🔻کانال هنری و ادبی #نـــــــــورمـــاه اینجا تنها آرشیو مطالبی است که می خوانم و گو‌ش می دهم. ارتباط با ادمین: @sarbbazzaman پیام ناشناس: https://daigo.ir/secret/51646155580
مشاهده در ایتا
دانلود
و لــــا تــــرغـــبـــن فـــیـــمــن زهــــد عــــنــــک به کسی که به تو علاقه ندارد دل مبند...
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 عـــاشــقـــی ســـعــدی و بــــافـــقــی سعدی می گوید‌: وفادارم به آن کس که دل از ما برید و جان ماست هنوز. اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز اما بافقی می گوید: آنکه رفت، رفت! که از دل و جان ما نیز بُرون رفت. دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم ____ نـــــــورمـــــــاه | @normah _____
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
طـــــرح خــــاتـــم بــــرای آقــــای حـــســـیـــن ثـــابــــت 👌 🔻 برای سفارش طرح خاتم هم اکنون می تونید با ما ارتباط بگیرید: @henduneir
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ قرار ] راحت، آسایش [ طمع داشتن ] امید داشتن، انتظار داشتن، باور داشتن [ دوست ] معشوق ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ حافظ می گوید: من که چنین روزگار خوشی پشت سَر دارم و هیچ گاه فکر و خیالش از ذهنم دور نمی شود، چه انتظاری داری که قرار و آرامی داشته باشم؟ راحت و آسوده زندگی کنم؟ امکان ندارد. قرار چیست؟ شکیبایی کدام است؟ خواب یعنی چه؟ ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هِندویش بخشم سمرقند و بخارا را ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ ترک ] ترک در اینجا به معنای مردم ترک نیست. از روزگاران قدیم زیبارویان قبایل ترک آسیای مرکزی را به عنوان بَرده و خدمت گذار به سرزمین های دیگر می بردند و چون آنان مردمان زیبارویی بودند به تدریج "ترک" به معنای زیبارو و معشوق بکار رفت، بخصوص در ادبیات. و "زیباروی" می تواند دو معنای ظاهری و باطنی داشته باشد؛ چرا که آدمی دو روی ظاهری و باطنی دارد. و اینکه حافظ کدام یک از این دو را اراده کرده بستگی به نوع معرفت ما به شخصیت حافظ دارد؛ اگر ما حافظ را یک انسان زمینی و ظاهر بینی تعریف کنیم، مقصود از زیبارو و ترک در کلام او همان کسی است که چهره ی زیبایی دارد؛ ولی اگر ما حافظ را یک انسان الهی و باطنی ببینیم، منظور از ترک و زیبارو در بیان حافظ زیبا روی باطنی خواهد بود. و به حکم تاریخ و دیوان و اشعار حافظ او انسانی اهل معنا و اهل معنویت بوده و بر بلندای عرفان و معرفت قرار داشته تا جایی که مرحوم علامه طباطبائی فرموده بود: «دیوان حافظ محصول سیر و سلوک اوست و کاش کسی پیدا می شد که این غزلیات را بر اساس سیر و سلوک حافظ تنظیم می کرد». بر اساس این نگاه مقصود از "ترک شیرازی" یا "زیباروی شیرازی" انسانی است که اهل دیار شیراز است و از یک زیبایی باطنی برخوردار است و این بی تردید وصف پیر و مراد او خواهد بود که از جمال و زیبایی برخوردار بوده. همانطوری که مولانا از مراد و پیر خودش با وصف "شمس تبریزی" یاد می کند و او را به" شمس" توصیف کرد چون شمس یعنی خورشید و می خواهد بگوید: مراد و پیر من مثال خورشید دارد؛ یعنی همانطور که خورشید در دل آسمان جای دارد و سراسر نورانی است، این مرد هم آسمانی و نورانی است و همانطوری که آدمی در معرض خورشید جان می گیرد و حیات پیدا می کند، هر کسی با این پیر و مراد ما مواجه بشود، به حیات و جان بخشی می رسد. و چون مولانا تبریزی بود می گوید: «شمس تبریزی» [ به دست آرد دل ما را ] دل کسی را به دست آوردن یعنی او را خرسند و شاد کردن که در اینجا کنایه از دستگیری و هدایت کردن است چون وقتی قلب یک مرید توسط مراد بدست می آید که آن مراد از او دستگیری کند و او را هدایت کند [ هندو ] یعنی چیزی که مربوط به هند باشد. از آن جایی که هندو ها رنگ سیاهی دارند و پوست آنها به سیاهی می زند، به همین دلیل واژه ی "هندو" در ادبیات ما گاهی به معنای سیاه بکار می رود. بنابراین "خال هندو" یعنی خال سیاه [ بخشم ] از ریشه ی "بخشیدن" و بخشیدن یعنی گذشتن و "بخشم" یعنی می گذرم [ سمرقند و بخارا ] نام دو تا از شهر های ترکستان است که شهر های آباد و ثروتمندی بودند و مردمان زیبا رویی داشتند. مردم این دو شهر که ترک زبان هم بودند چهره های بسیار زیبایی داشتند. ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ حافظ می گوید: اگر آن مراد و پیر شیرازی که ترک هم است؛ یعنی از جمال و زیبایی باطنی برخوردار است، دل ما را به دست آورد و رضا و خرسندی ما را موجب بشود که آن هم چیزی جزء دستگیری و هدایت نیست، من حقیقتا چشم از همه ی زیبارویان و ترکان عالم که یک جا همه در سمرقند و بخارا گِرد هم هستند می گذرم. آن هم نه بخاطر مراد بلکه بخاطر خال سیاه او که کنایه از ریز ترین و ناچیز ترین جمال و زیبایی است و این خال سیاه اندکی از هزاران حُسن و خوبی او خواهد بود، من با تمام ترکان عالم و زیباروی ترک در بخارا و سمرقند که مرکز ترکان عالم اند عوض نمی کنم. و این گفته ی حافظ همان است که ما گاهی می گوییم: «همه ی عالم را من به یک تار موی فلانی نمیدم» و حافظ بجای اینکه بگوید: «همه ی عالم»، می گوید: «سمرقند و بخارا را» چون او در عالم زیبایی و جمال سِیر می کند و لذا عالم او عالمی جزء سمرقند و بخارا نمی تواند باشد چون سمرقند و بخارا مهد زیبارویان بوده. و به جای اینکه بگوید: «یک تار موی او» می گوید: «به خال هندو» یعنی شاعرانه تر و عاشقانه تر تعبیر بُرده است. حافظ می گوید: اگر آن محبوب زیبارو و پیر حافظ از من دلجویی کند و من را به حضور بخواند، من از همه ی زیبایی های جهان مادی دیده برمی بندم و یک موی ترک شیرازی یا به قول خودش یک خال سیاه او از همه ی ترکان جهان گرانقدر تر و ارجمند تر می دانم. البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که سید علی همدانی در رساله ی خودش آورده: «چون در کلام این طائفه ذکر دو شهر واقع شود، مراد از آن دنیا و آخرت است»؛ یعنی وقتی اهل معرفت نام دو شهر را کنار هم قرار می دهند، منظور آنها دنیا و آخرت است و لذا حافظ می گوید: من خال سیاه او را با دنیا و آخرت عوض نمی کنم. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
Hamed Askari | موزیکدل9256109401.mp3
زمان: حجم: 3.2M
رفت و غزلم چشم براهش حامــد عسگری ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 پـــادشـــاه چــیــن و صـــاحــــب دل امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «وَ لاتَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللّهُ حُرّاً» بنده دیگری‌ مباش که خداوند آزادت قرار داده. و چون احسانی از دیگران قبول کنی گویا بنده ی آنان شده ای: «الإِنسانُ عَبدُ الإِحسَان‌‏» پس سعی کن در رزق و احسان بین تو و خداوند فاصله ای نباشد: «وَ اِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ لايَكُونَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللّهِ ذُو نِعْمَة فَافْعَ» سعدی می گوید: امیر منطقه ی خُتَن(چین) یک طاقه ای از پارچه حریر به یکی از مردان صاحب دل و روشن دل داد. وقتی که این صاحب دل کرامت و بخشش امیر دید، حریر را بگرفت و صورتش مانند غنچه که شکفته می شد باز و خندان شد؛ ولی این حریر را دوباره برگرداند و دست پادشاه را بوسید چون دست بخشنده را باید بوسید. و گفت: این جامه که اهدایی پادشاه ختن است بسیار زیبا و گران بها است؛ ولی نیکوتر از جامه ی پادشاه ختن، لباسی است که بر تن دارم که درست است کهنه و پاره است ولی برایم بهتر است. سعدی از این حکایت گریز می زند: اگر آزاد مردی از من سعدی بشنو که در همین زمینی و حصیری که داری دراز بکش و بخواب و بخاطر یک فرش به پای کسی نیفت! یکی را ز مردان روشن ضمیر امیر ختن داد طاقی حریر ز شادی چو گلبرگ خندان شکفت نپوشید و دستش ببوسید و گفت: چه خوب است تشریف میر ختن وز او خوب تر خرقهٔ خویشتن گر آزاده‌ای بر زمین خسب و بس مکن بهر قالی زمین بوس کس ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________