نــــــــورمـــــاه
🟣 هر کس در پندار خویش زندگی می کند...! ● مولانا حکایتی می آورد از پیامبر وقتی که حارثه را دید از او
🟣
مرگ نمونه ای از مواردی است که باید پوشیده بماند. نه زمان آن باید آشکار بشود(فَإِنَّ أَجَلَهُ مَسْتُورٌ عَنْهُ) و نه مکان آن(مَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ) چون اگر او به عمر کوتاهش پی می برد، هیچ لذتی نمی برد و با علم به مرگ و انتظار آن، زندگی برای او گوارا و شیرین نبود و نیز اگر شخص به طول عمر و بقای خود اطمینان بیابد، در دریای لذات و معاصی غرق می گردد. او به این امید که در پایان عمر توبه خواهد کرد همواره در رسیدن به شهوات می کوشد.
أَمَّلِ اَلْآنَ يَا مُفَضَّلُ مَا سُتِرَ عَنِ اَلْإِنْسَانِ عِلْمُهُ مِنْ مُدَّةِ حَيَاتِهِ فَإِنَّهُ لَوْ عَرَفَ مِقْدَارَ عُمُرِهِ وَ كَانَ قَصِيرَ اَلْعُمُرِ لَمْ يَتَهَنَّأْ بِالْعَيْشِ مَعَ تَرَقُّبِ اَلْمَوْتِ وَ تَوَقُّعِهِ لِوَقْتٍ قَدْ عَرَفَهُ... وَ إِنْ كَانَ طَوِيلَ اَلْعُمُرِ ثُمَّ عَرَفَ ذَلِكَ وَثِقَ بِالْبَقَاءِ وَ اِنْهَمَكَ فِي اَللَّذَّاتِ وَ اَلْمَعَاصِي وَ عَمِلَ عَلَى أَنَّهُ يَبْلُغُ مِنْ ذَلِكَ شَهْوَتَهُ ثُمَّ يَتُوبُ فِي آخِرِ عُمُرِهِ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
هدایت شده از نــــــــورمـــــاه
🟣
بزرگ ترین ترس انسان چیست؟
● بزرگ ترین هراس و ترس انسان، زمانی است که با خودش تنها می شود. بزرگ ترین مجازات برای زندانی، انفرادی است چون در آنجا است که تمام صورت ها از مقابل او کنار می رود و برای اولین بار با خودش بَرخورد کرده و می گوید: من با خودم چه کرده ام؟
یک زمان تنها بمانی تو ز خلق
در غم و اندیشه مانی تا به حلق
● برخلاف عارفان که "خود" آنها به قدری زیبا شده است که وقتی در تنهایی به خود می رسند، هراسی ندارند.
عارِفان را گِلِه از وَحشَتِ تَنهائی نیست
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
23.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویر مصنوعی از کهکشان...
تصور کنید که جهان پیرامون ما چقدر میتونه حیرت آور باشه.
🟣
معیارِ دوستانِ دَغَل، روزِ حاجت است
قرضی، بهرَسمِ تجربه، از دوستان طلب
● اگر می خواهید کسی را از خود دور کنید، فقط کافی ایست که از او طلب پول کنید و هر بار هم که نزد شما آمد درخواست خود را تکرار کنید. این روش می تواند کسی که در ادعای دوستی خود صادق نیست را رسوا کند.
مرد میپرسید زانکش بود زر
مرد را رسوا کند بس زود زر
● دوست [واقعی] به سه خصلت آزموده شود، در صورتی که همه را داشت او دوستی با صفا است، وگرنه او فقط دوست خوشی ها است نه سختیها: ١. یا از او درخواست پولی کن ٢. یا مالی را به او بسپار ٣. یا در پیشامدی ناگوار او را داخل کن.
يُمتَحَنُ الصَّديقُ بِثَلاثِ خِصالٍ ، فَإِن كانَ مُؤاتِيا فيها فَهُوَ الصَّديقُ المُصافي ، و إلاّ كانَ صَديقَ رَخاءٍ لا صَديقَ شِدَّةٍ : تَبتَغي مِنهُ مالاً ، أو تَأمَنُهُ عَلى مالٍ ، أو تُشارِكُهُ فِي مَكروهٍ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
آخرین نامه...
محمد حنفیه بعد اینکه امام حسین علیه السلام را در کربلا همراهی نکرد و مانع این شد که بسیاری از بنی هاشم امام حسین علیه السلام را همراهی کنند، این نامه را بعنوان آخرین نامه از کربلا دریافت کرد:... اما بعد مثل اين كه دنيا اصلا وجود نداشته و آخرت هميشگى و دائم بوده و هست، و السلام!
اما بعد؛
«کَأَنَّ اَلدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ وَ کَأنَّ اَلْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ»
@normah
🟣
مولانا در کمتر جایی از آثار خود به وقایع تاریخی پرداخته است که یکی از آنها به جنگی برمی گردد که در اثر آن شهر بلخ را ترک کرد و گویا این جنگ باعث شد که او فراغ سنگینی از یار و شهر کهن بلخ را تجربه کند تا در قالب غزل بگوید:
خوشی آخر بگو ای یار چونی
از این ایام ناهموار چونی
به روز و شب مرا اندیشه توست
کز این روز و شب خون خوار چونی
از این آتش که در عالم فتادهست
ز دود لشکر تاتار چونی
در این دریا و تاریکی و صد موج
تو اندر کشتی پربار چونی
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________