نــــــــورمـــــاه
🟣 ● نسخه عطار برای رهایی از غم ها، سوزاندن منیت است. با سوزاندن منیت، دیگر کسی وجود ندارد که در مقا
جهان انسان شد و انسان جهانی
از این پاکیزهتر نبود بیانی
#شیخ_محمود_شبستری
نــــــــورمـــــاه
🟣 ● انسان هر چه که انجام می دهد در سایه ی غفلت است. غذا که می خورد و راه که می رود و کار که می کند،
من پروردگار توام! کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدّس «طوی» هستی!
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى
🟣
● در ادبیات ما "پاک باز" به کسی گفته می شود که تمام ثروت خودش را باخته است چون نسبت به آنچه که نگاه می دارد مسئول بوده و به آن وعده عذاب داده شده است(الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ)
خُنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش
بِنَماند هیچَش اِلّا هوس قمار دیگر
● همانطور که در هنگام مرگ، سلمان از آنچه که در این دنیا باقی گذاشته بود دچار اضطراب می شود(سلمانُ الفارسيُّ لمّا سُئل عن تَحسُّرِهِ و تأسُّفِهِ عندَ موتِهِ قال: ليسَ تَأسُّفي علَى الدنيا و لكنّ رسولَ اللّه عَهِدَ إلينا و قالَ: لِيَكُنْ بُلغَةُ أحدِكم كزادِ الراكبِ، و أخافُ أن نكونَ قد جاوَزنا أمرَهُ و حَولِي هذهِ الأساوِدُ، و أشارَ إلى ما في بيتِهِ، و قالَ: هو دِستٌ و سَيفٌ و جَفنَةٌ) از آن رو که ثروت باقی مانده یا تاوان دارد یا اینکه باعث عذاب جان آدمی است.
هرچه داری جمله آنجا میفرست
کم بود از نیم خرما میفرست
زانکه هرچ آنجا فرستی آن تراست
وانچه میداری نگه تاوان تراست
● کسی که از نعمت صحت و سلامتی، امنیت راه و غذای روزانه خود برخوردار باشد، دنیا به او داده شده. ای پسر خثعم! از خوراک مقداری که پاسخ گرسنگی را بدهد و از لباس آن اندازه که عورت و بدن را بپوشاند کافی است، و اگر خانه مسکونی که نیازت را برطرف کند داشته باشی چه بهتر و مرکبی که سوارش شوی خیلی بهتر و اگر اینها نشد، ناراحت نباش؛ نان و آب گودال کافی است و مازاد بر این یا حساب دارد یا عقاب.
مَنْ أَصْبَحَ مُعَافًى فِي جَسَدِهِ آمِناً فِي سَرْبِهِ عِنْدَهُ قُوتُ يَوْمِهِ فَكَأَنَّمَا خِيرَتْ لَهُ الدُّنْيَا يَا ابْنَ خَثْعَمٍ يَكْفِيكَ مِنْهَا مَا سَدَّ جُوعَكَ وَ وَارَى عَوْرَتَكَ فَإِنْ يَكُنْ بَيْتٌ يُكِنُّكَ فَذَاكَ وَ إِنْ تَكُنْ دَابَّةٌ تَرْكَبُهَا فَبَخٍ بَخٍ وَ إِلَّا فَالْخُبْزُ وَ مَاءُ الْجَرِّ وَ مَا بَعْدَ ذَلِكَ حِسَابٌ عَلَيْكَ أَوْ عَذَابٌ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
نــــــــورمـــــاه
🟣 ● در ادبیات ما "پاک باز" به کسی گفته می شود که تمام ثروت خودش را باخته است چون نسبت به آنچه که نگ
عجیبه که در برخی از نقل ها آمده که سلمان حتی خانه هم نداشت!
🟣
● "جزوکش" یا همان "جزوهکش" اشاره است به محصلانی که هنری جز درآوردن جزوه و جزوه نویسی ندارند؛ کاری که تکرار می شود و مطالب مکرری که در آنها نوشته می شوند.
"خیال بند" هم جالب توجه است. در دهخدا خیال بند را از آن شاعری دانسته که به طرز هندی سخن بگوید. اما گویا اینجا معنای اعمی هم دارد: اشاره دارد به هر آنکس که در این دنیای معدوم است؛ دنیایی که به نزدیک اهل معنا "خواب" دانسته می شود(الناس نیام) و این کسان، اعم از معلم و متعلم، هذیان گویند و خیال می کنند با چنین گفت و شنیدی بیدارند.
جمعی به جنون، معلم اسرارند
جمعی دیگر، جزوکش تکرارند
در خواب عدم، خیال بندان وجود
از هذیان های یکدیگر بیدارند
● بسیاری از کسان که دنبال معنا می روند، از شعر و هنر استمداد می جویند و برخی دیگر اوراق دفتر خود را با آب می شویند(بشوی اوراق اگر همدرس مایی) و آسوده از دفتر و کتاب، از درون خویش معنا را طلب می کنند.
جمعی ز کتاب سخنت می جویند
جمعی ز گل و نسترنت می جویند
آسوده جماعتی که رو از دو جهان
بر تافته از خویشتنت می جویند
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
🟣
● انسان حیات را در بزرگی و کوچکی معنا می کند و از آن رو که مورچه کوچک است بدون تأمل او را می کشد و از کودکی به این کشتن، خوی و عادت می گیرد.
کودکان از کشتن موران خوشند
مردمان از کودکی مردمکشند
● و حال آنکه همین مورچه دانه کش نیز صاحب حیات بوده و هر حیاتی شیرین است و انسان این حیات را بدون هیج پروایی از او سلب می کند.
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________