هدایت شده از نــــــــورمـــــاه
🟣
● آنکه خودش مرتکب اعمال زشت شده و در صفحه وجودش پلیدی ها نگاشته شده است، دیگران را به پلیدی متهم می کند. و بنابراین اگر کسی بگوید: همه مردم فاسد اند یعنی خودش فاسد شده است.
بد گمان باشد همیشه زشت کار
نامه ی خود خواند اندر حق یار
● انسان #بدکار نسبت به همه بدگمان است زیرا همه را مانند خود میداند.
الرَّجُلُ السَّوءُ لا يَظُنُّ بأحَدٍ خَيرا؛ لأنّهُ لا يَراهُ إلاّ بِوَصفِ نَفسِهِ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
● برخی غذا می خورند برای اینکه زندگی و عبادت خدا کنند. و برخی دیگر زندگی می کنند تا غذا بخورند!
خوردن برایِ زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن از بهرِ خوردن است
● گذشتگان غذا می خوردند تا زندگی کنند و شما زندگی می کنید تا غذا بخورید.
کان المتقدمون یأکلون لیعشون و أنْتم تعیشون لتأکلون
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود...!
● با گفتن "چراغ" شب تاریک روشن نمی شود و با گفتن "فروردین" گلی در این باغ شکوفا نمی شود.
شب نگردد روشن از نام چراغ
نام فروردین نیارد گل به باغ
● مولانا می گوید: گفتن اسماء و اذکار الهی کافی نیست و اگر "ستار" می گویید، باید ستار بشوید و نسبت به عیوب دیگران ساتر باشید.
ستار شو ستار شو خو گیر از حلم خدا
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
هدایت شده از نــــــــورمـــــاه
🟣
● زندگی ما مجموعه ای از عادت های روزانه است که نتیجه آن بی ذوقی و خستگی مداوم است. نظامی میگوید: آنچه در راسِ رسیدن به سعادت قرار دارد، استقبال از اموری خلافِ عادت است.
هر چه خلاف آمدِ عادت بود
قافله سالارِ سعادت بود
● حافظ هم با آوردن مثالی از خود، که در آن توانسته از زلفِ پریشان معشوق به جمعیتِ خاطر برسد، نتیجه میگیرد که راهِ کامیابی، از شکستنِ عاداتِ به ظاهر آرامش دهنده و تکرار شونده میگذرد.
از خلاف آمدِ عادت بطلب کام که من
کسبِ جمعیت از آن زلف پریشان کردم
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
🟣
خداوند متعال، روزیها را بین مخلوقاتش به حلال تقسیم کرده و آنها را به حرام تقسیم نکرده است. هر کس که تقوای الهی را پیشه کند و صبر نماید، روزیاش از حلال به او خواهد رسید. و هر کس که حجاب ستر خداوند عز وجل را دریده و از غیر حلال برگیرد از روزی حلالش کاسته میشود و بر او حسابرسی خواهد شد.
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَسَّمَ الْأَرْزَاقَ بَيْنَ خَلْقِهِ حَلَالًا وَ لَمْ يُقَسِّمْهَا حَرَاماً فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ صَبَرَ أَتَاهُ رِزْقُهُ مِنْ حِلِّهِ وَ مَنْ هَتَكَ حِجَابَ سِتْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَخَذَهُ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلَالِ وَ حُوسِبَ عَلَيْهِ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
🟣
خدا داند که حافظ را غرض چیست
وَ عِلْمُ اللّهِ حَسْبی مِنْ سُؤالی
● وقتی خدا از خواسته من با خبر است، همین با خبر بودن او کافی است و نیازی به خواستن و تمنای من نیست.
ارباب حاجتیم و زبانِ سؤال نیست
در حضرت کریم تمنّا چه حاجت است
● شیطان برای آنان منجنیق ساخت که به وسیله آن ابراهیم را در آتش افکندند. ابراهیم در حالی که به طرف آتش می آمد، در هوا جبرئیل رسید. گفت: ای ابراهیم! حاجتی داری بگو! گفت: از تو خیر، (تو هم مانند من مخلوقی) خداوند مرا کافی است و چه مدافع خوبی است. میکائیل آمد و گفت: باران و آب در اختیار من است، اگر میل داری این آتش را خاموش کنم. ابراهیم گفت: نه، نمی خواهم. فرشته باد آمد و گفت: اگر می خواهی فرمان دهم باد آتش را پراکنده نماید؟ گفت: نمی خواهم. جبرئیل گفت: پس تو خود از خداوند درخواست کن. گفت: علم و آگاهی او از حال من، کافی از سؤال است.
لَهُمْ إِبْلِيسُ الْمَنْجَنِيقَ فَرُمِيَ بِهِ فَتَلَقَّاهُ جَبْرَئِيلُ فِي الْهَوَاءِ فَقَالَ هَلْ لَكَ مِنْ حَاجَةٍ فَقَالَ أَمَّا إِلَيْكَ فَلَا حَسْبِيَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَاسْتَقْبَلَهُ مِيكَائِيلُ فَقَالَ إِنْ أَرَدْتَ أَخْمَدْتُ النَّارَ فَإِنَّ خَزَائِنَ الْأَمْطَارِ وَ الْمِيَاهِ بِيَدِي فَقَالَ لَا أُرِيدُ وَ أَتَاهُ مَلَكُ الرِّيحِ فَقَالَ لَوْ شِئْتَ طَيَّرْتُ النَّارَ قَالَ لَا أُرِيدُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ فَاسْأَلِ اللَّهَ فَقَالَ حَسْبِي مِنْ سُؤَالِي عِلْمُهُ بِحَالِي
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________