🟣
ما ذره آفتاب عشقیم
ای عشق برآی تا برآییم
● ذرّه به هر چیز بسیار ریزِ معلّق در هوا می گفتند که به مدد نور خورشید دیده می شد و در گذشته تصوّر می کردند این ذرّات به سمت خورشید در حرکت اند.
حافظ می گوید: تو که کمتر از ذره نیستی و می توانی مانند همین ذره چرخزنان به خورشید برسی.
کمتر از ذرّه نهای، پست مشو، مهر بورز
تا به خلوتگهِ خورشید رسی چرخ زنان
● و سعدی حکایت می آورد از کسی که شبانگان داد نیاز برآورده بود و چون دیگران از او شکایت کردند، پاسخ داد: این شرط آدمیت نیست که پرندگان تسبیح بگویند و من خاموش باشم.
گفتم: این شرطِ آدمیّت نیست
مرغْ تسبیحگوی و من خاموش
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
● در گذشته با اینکه گستردگی علوم کمتر بود، مردم به اندک علم خود بسنده و عمل می کردند و از همین رو کمتر هم خسته می شدند، و اگر هم خسته بودند با ساعتی استراحت دوباره به حالت اول خود بازمی گشتند. اما امروزه با اینکه گستردگی علوم بیشتر و کار ها ساده تر و کمتر است، مردم بیشتر از هر زمان دیگری خسته می شوند و این خستگی با ساعت ها استراحت هم رفع نمی شود.
شاید این خستگی از آن رو است که حجم اندوخته ها باعث شده که وجود انسان در افکار بی اندازه اش تکه تکه شود و علم عمل نکرده اش هم به ملالت او بیفزاید.
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است
● علمی که سودی به حال او هم ندارد، همان که سعدی می گفت: دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.
باز سر ماه شد نوبت دیوانگی است
آه که سودی نکرد دانش بسیار من
● و بلکه اندوه و حسرت عالم بیشتر از جاهل است و حجت علیه او بزرگ تر است. حسرت می خورد که در حال مرگ است و به آنچه می دانسته عمل نکرده است.
و إنَّ العالِمَ العامِلَ بِغَيرِ عِلمِهِ كالجاهِلِ الحائرِ (الجائرِ) الّذي لا يَستَفيقُ مِن جَهلِهِ ، بَلِ الحُجَّةُ عَلَيهِ أعظَمُ ، وَ الحَسرَةُ لَهُ ألزَمُ، و هُوَ عِندَ اللّه ألوَمُ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
نــــــــورمـــــاه
🟣 ● در گذشته با اینکه گستردگی علوم کمتر بود، مردم به اندک علم خود بسنده و عمل می کردند و از همین رو
شما به عمل به آنچه می دانید محتاج ترید تا یادگیری آنچه یاد نگرفته اید.
اِنَّکم اِلَی العَمَلِ بِمَا عَلِمتُم أَحوَجَ مِنکم اِلَی تَعَلُّمِ مَالَم تَکونُوا تَعْلَمُون
نــــــــورمـــــاه
🟣 ● زندگی ما مجموعه ای از عادت های روزانه است که نتیجه آن بی ذوقی و خستگی مداوم است. نظامی میگوید:
🟣
تمام زندگی ما که آغشته به تکرار های ملال آور است، هر روز مانند یک فیلم تکرار می شوند. با جهانی که فصل ها و ماه ها و هفته ها دوباره هر سال در زمان مقرر خود فرا می رسند و از یک قاعده همیشگی تبعیت می کنند.
شاید لازم است که فصل پنجمی را بخواهیم که در آن فصل، آب و هوا و رنگ ها و صدا ها و همه چیز متفاوت از آن باشد که تاکنون دیده ایم.
یارب تو مـرا مـژده وصـلی برسـان
برهـانم از این نوع و به اصـلی برسـان
تا چند از این فصـل مکـرر دیــدن
بیرون ز چهـار فصـل فصلـی برسـان
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
● چيز اندكى كه بر آن مداومت كنید، بهتر است از بسيارى كه از آن ملول گردید(قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ، أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ).
رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن
● همان که حافظ می گفت:
طریقِ عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________