فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هله نومید نباشی، که تو را یار بِراند
گرت امروز بِراند، نه که فردات بخواند؟
دَر اگر بر تو ببندد، مرو و صبر کن آن جا
ز پسِ صبر، تو را او به سَر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد، همه رهها و گذرها
رهِ پنهان بنماید، که کس آن راه نداند...
میشه پیام بدید تا بدونم چند نفر محتوای کانال رو دنبال می کنند؟
این روز ها ویو کانال کمتر شده
@sarbbazzaman
ممنونم 🌺🙏
و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد.
___ نـــــــورمـــــــاه | @normah ____
💠 آزادی چیست؟
آزادی معمولا در دایره سیاست و اجتماع معنا می شود و هرگز آزادی بدون هیچ قید و بندی وجود ندارد و همیشه نیاز به مفهوم دیگری دارد.
و البته عقل و افکار ما هم گواه بر این مطلب است؛ زیرا عقل هم ریشه با عقال است و عقال وسیله ای است که زانوی شتر را می بندد، همینطور عقل محدودیت آفرین است و انسان را از برخی مسائل محدود می کند.
و فراتر و رساتر از عقل ما، سیستم عصبی انسان است که نتنها حکم به محدودیت می دهد، بلکه ما را مجازات هم می کند و اجازه نمی دهد هر کجا بروید، هر چیزی را بخورید، به هر چیزی دست بزنید، وگرنه شما را مجازات می کند مثلا اگر از مانع مقابل عبور نکنید پای شما که برخورد کرده متحمل رنج و مجازات سیستم عصبی بدن می شود.
و در نهایت احکام عقلی و احکام سیستم عصبی شما در خارج با شکل "قانون" ظاهر می شود و این بار قانون است که ممکن است شما را مجازات کند.
و اما اگر طبق احکام و محدودیت های عقل و سیستم عصبی رفتار کنید "عاقل" نامیده می شوید. اگر قانون مدار باشید و محدودیت های قانون را بپذیرد "شهروند خوب" شمرده می شوید. و حتی اگر قوانین شرع و دین را هم بپذیرید بعنوان "متدین" شناخته خواهید شد. و در مقابل اگر چنین نکنید دیوانه و شهروند بَد(قانون شکن) و کافر خطاب می شوید.
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
نــــــــورمـــــاه
💠 نرم افزار #شرح_غزلیات_حافظ در کافه بازار قرار گرفت 🔻🔻 http://cafebazaar.ir/app/?id=com.marabie.ga
سلام و عرض ادب
اگر امکان داشت ممنون میشم از طریق کافه بازار به نرم افزار #غزلیات_حافظ امتیاز دهید 🙏🌷
تنم از واسطهٔ دوری دلبر بگداخت
جانم از آتشِ مهرِ رخِ جانانه بسوخت
┄┅═✾ ✾═┅┄┈
[ از واسطه ] به واسطه
[ گداخت ] گداختن نوعی از سوختن است که به ذوب شدن منتهی می شود، با این تفاوت که در ذوب شدن هیچ چیزی باقی نمی ماند و حال آنکه در سوختن عادی اثراتی همچنان باقی است.
حافظ می گوید: آتش به دل افتاد و تمام وجود من را دربرگرفت و در نهایت تن من از شدت این آتش ذوب شد؛ چرا که خاصیت عشق چنین است که تأثیرات بسیاری در تن و جسم آدمی دارد، همان که از سعدی پرسیدند که چرا چهره تو زرد شده است؟
گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
و سعدی در پاسخ گفت:
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
اکسیر عشق است که به جان من افتاد و باعث شد که من چنین زرد بشوم و شکایتی هم نیست چون در گذشته گویا فلزی بی ارزش همانند مس بودم و اینک زَر و طلا شده ام و به همین علت عشق را نمی توان پنهان کرد
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
و اگرچه بسیار تلاش کند، باز هم ظاهر آشفته و زرد رنگ اسرار عاشقی او را فاش خواهد کرد.
البته این خاصیت عشق های زمینی و هم سطح است که وجود آدمی را می سوزاند؛ اما در عشق های آسمانی، انسان فربه و بزرگ می شود که مولوی گفت:
تن فربه کند
چون انسان در عشق های سطح پایین خودش را فنا می کند؛ ولی در سطح بالا به وصال که برسد، فناء فی الله می شود، همانگونه که لیوان آب وقتی که به استخر ریخته شود بزرگ می شود
داغ بلندان طلب ای هوشمند
تا شوی از داغ بلندان بلند
پس این داغ بلند که برای عشق آسمانی است را بپذیر تا بُلند شوی
] جانانه ] قدماء می گفتند: اگر قافیه تکرار شود نیکو نیست، مگر قافیه در مصرع چهارم باشد و حافظ نیز در این مصرع چهارم جانانه را تکرار کرده است تا مطابق سخن قدماء رفتار کرده باشد
[ مهر ] مهر دو معنا دارد ۱. خورشید ۲. مهربانی و طبق معنای نخست چنین معنا می شود: رخ تو که مانند خورشید سوزان است، جان مرا به آتش می کشد.
[ تن و جان ] حافظ می گوید: تن و جان من(تمام وجود من) اسیر آتش عشق شدند و به همین علت چیزی برای از دست دادن ندارم
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
🟣
بگو خدا و بعد همه را رها کن
قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
🟣
فصیح ترین مردم آن کسی است که در مقابل سؤال ناگهانی پاسخی دهد که سوال کننده را ساکت سازد.
الْمُجِيبُ الْمُسْكِتُ عِنْدَ بَدِيهَةِ السُّؤَالِ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
🟣
با این همه گنج نیست بیرنج
بر صبر و وفا قدم فشارید
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
💠 درخت حنانه
گفته اند: روزی که منبر ساخته شد پیامبر دیگر بر چوبی که در مسجد بود تکیه نمی کرد و ناگاه چوب از این فراغ به گریه درآمد و پیامبر که اندوه چوب را دید او را مخیر کرد از اینکه درختی تنومند در این جهان باشد و از شرق و غرب عالم به دیدار او آیند یا در بهشت درخت سرو و جاودانه باشد، و درخت جاودانگی را انتخاب کرد و ای برادر تو کمتر از درخت نباش!
استن حنانه از هجر رسول
ناله میزد همچو ارباب عقول
گفت پیغامبر چه خواهی ای ستون
گفت جانم از فراقت گشت خون
مسندت من بودم از من تاختی
بر سر منبر تو مسند ساختی
گفت خواهی که ترا نخلی کنند
شرقی و غربی ز تو میوه چنند
یا در آن عالم حقت سروی کند
تا تر و تازه بمانی تا ابد
گفت آن خواهم که دایم شد بقاش
بشنو ای غافل کم از چوبی مباش
آن ستون را دفن کرد اندر زمین
تا چو مردم حشر گردد یوم دین
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
💠 بأیست!
سعدی شیرازی می گوید:
اینک بأیست به غرامت آنچه از عمر و فرصت از دست دادی:
عمر نبود آنچه که غافل از تو نشستم
باقی عمر ایستادم به غرامت
پس باقی عمر را دریابید که خدا نیز این باقی را از شما می پذیرد: «فَاسْتَدْرِكُوا بَقِيَّةَ أَيَّامِكُمْ»
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
🟣
کُجا رَوَم؟ چه کُنَم؟ چاره از کُجا جویَم؟
که گَشتهام زِ غَم و جورِ روزگار مَلول
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عـــــالـــم پـــریـــشــــانـــــی
به آن ولی حق گفتم : خوش تر از عالم ما وجود دارد؟ جوابم نداد و فقط موهایش را آشفته کرد و با زبان اشاره گفت: چنین عالمی هست و آن هم عالم پریشانی ایست؛ وقتی که پریشان و غم ناک بشوی، شیرین و خوش می شوی!
گفتمش از این عالم عالمی بود خوش تر
دست زد به زلف و گفت عالم پریشانی
💠 ارزش کلمات
بعضی از قلم ها که چون بنویسند صد ها شکر بیرون می ریزند و آیا این نوشته ها به یک نی قند ارزش ندارند تا کسی پیدا شود آنها را بخرد؟!
چرا به یک نیِ قندش نمیخرند آن کس
که کرد صد شکرافشانی از نیِ قلمی
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________