eitaa logo
‹ نوࢪالسَّماٰوٰات ›
530 دنبال‌کننده
2هزار عکس
486 ویدیو
46 فایل
﷽ ⊱ . ‌‹ به‌دلِ‌خسته‌بگویید خداوندی‌هست . . . › • . ˼ أَلاٰبِذِڪࢪاللھ‌تَطمَئِنُّ‌القُلوب ‌! ˹ • ོ مۍشنودگوشِ‌جان!..⇩ @b_mim313 🌿` . براۍتبادل‌هم◡̈ @b_mim313
مشاهده در ایتا
دانلود
‹ نوࢪالسَّماٰوٰات ›
〖عڪس‌هاۍتشییع‌پیڪࢪِ شھیدمحمدࢪضادهقان‌امیࢪۍ〗- :)🌿🌙
Part07_سه دقیقه در قیامت.mp3
10.95M
°•.♥️🌱 • . -『ڪتابِ‌صوتۍ: " سہ‌دقیقہ‌درقیامت"📚🦋 • 🎧✨ 🍀
‹ ڪَسۍمۍآید ! ڪسۍبھتر . . ڪسۍڪھ‌مِثل‌هیچ‌ڪسۍنیست🌱 ›
‹ نوࢪالسَّماٰوٰات ›
﴾﷽﴿ •🌼🍂 . #سفرِعشق‌در۲۰سالگۍ 🌵 #قسمتِ‌چھاࢪم 📄🖇 °•. محمدرضایڪ‌جملہ‌ساده‌وقشنگ‌داشت‌ومۍگفت: فردحزب‌ا
﴾﷽﴿ •🌳☁️ . ۲۰‌سالگۍ 🦋
 📄📎
°•.
براۍراضۍشدن، خیلۍباخودم‌ڪلنجار‌رفتم، چون‌بہ‌محمدرضاخیلی‌وابستہ‌بودم، اگرمحمد رضانیم‌ساعت‌دیربہ‌خانہ‌مۍرسید، من‌زمین‌و زمان‌رابہ‌هم‌مۍدوختم، اعصاب‌خودم‌ودیگران راخردمۍڪردم، این‌قدربھش‌زنگ‌مۍزدم، ڪہ ڪجاست‌وچرادیررسیده !😅
ولۍدرمسئلہ‌سوریہ‌رفتنش‌نمۍدانم‌چطور‌شد؛ من‌این‌رامۍگذارم‌بہ‌حساب‌دست‌ورحمت‌و
برڪت‌حضرت‌زینب﴿ﷺ‌﴾ڪہ‌روۍقلب‌من‌گذاشت‌وروۍسرمن‌دست‌
ڪشید . . 🧡
خانم، اول‌صبرش‌رابہ‌من‌داد‌وبعد داغ‌فرزند‌را . . 🌵
 °•.
ولۍوقتۍمحمدرضارفت‌من‌بہ‌سجده‌افتادم‌و شایدنزدیڪ‌بہ‌یڪ‌ربع‌فقط‌گریہ‌ڪردم‌وضجہ‌زدم،😭 چون‌مۍدانستم‌پاره‌تنم‌رفتہ‌واحتمال برگشتش‌شاید‌صفرباشد . . 💔
واقعاهم‌همین‌بودازهمان‌روزهاۍاولۍڪہ محمدرضارفت، من‌مۍدانستم‌ڪہ‌دیگر بر‌نمۍگردد، باروحیاتۍڪہ‌ازاوسراغ‌داشتم، مۍدانستم‌فرزندم‌واقعا‌لایق‌شھادت‌است،✋🏻 یعنۍ لحظہ‌خداحافظۍیادخداحافظۍهایۍافتادم‌ڪہ بااخوۍهاۍشھیدم‌ڪرده‌بودم . .✨
آن‌هااین‌حس‌رادروجودمن‌بہ‌وجودآورده بودندڪہ‌این‌خداحافظۍآخربابقیہ‌خیلۍ
فرق‌دارد،🌸یڪ‌حس‌معنوۍخاصۍتووجودم‌
بودومطمئن‌بودم‌ڪہ‌دیگربرنمۍگردد . . 🍂
 °•.
ڪلامحمدرضادرآن‌زمانۍڪہ‌درسوریہ‌بود شایدپنج‌یاشش‌بارباماتماس‌گرفت،📞 توهربار تماسش‌‌هم‌بہ‌من‌مۍگفت:" مامان‌دعاڪن‌‌ڪہ شھیدشوم،🤲🏻 حتۍقبل‌ازرفتنش‌بہ‌سوریہ‌هم مدام‌این‌رابہ‌من‌مۍگفت، من‌بھش‌گفتم:" 
محمدرضاخودت‌راخالص‌ڪن‌مطمئن‌باش‌ڪہ‌‌
شھیدمۍشوۍ . . 😇
محمدرضا‌آن‌شب‌یڪ‌جملہ‌عجیب‌وغریبۍبہ‌من گفت:" مامان‌بہ‌خدادیگہ‌خالص‌‌شدم، مامان دیگہ‌حتۍیڪ‌ذره‌ناخالصۍدروجودم نیست.»🙃
تااین‌جملہ‌راشنیدم، گفتم‌پس‌شھیدمۍشوۍ !🙂 دادزدگفت‌:" جانِ‌من ؟!"😃
گفتم:"آره‌تو‌اگر‌خالص‌شده‌باشۍمطمئن‌باش‌
شھیدمۍشوۍ" .😌
بعد‌یڪ‌دفعہ‌جیغ‌زدگفت:" مامان‌راضیم‌ازت، مامان‌دوستت دارم، مامان‌مۍبوسمت !"😍
خیلۍخوشحال‌شد، خوشحالۍمحمدرضاازآن طرف‌وجگرخراش‌بودن‌این‌جملہ‌براۍمن‌واقعا‌
زجرم‌مۍداد . . 😔
ازآن‌شب‌بہ‌بعد‌دیگرمنتظرخبرشھادتش‌بودم، چون‌مطمئن‌بودم‌واحساس‌مۍڪردم‌محمدرضا فقط‌مۍخواست‌رضایت‌من‌رابگیرد، وقتۍ مطمئن‌شدڪہ‌دیگرمن‌راضیم، شھیدشدودر عملیات‌محرم‌بہ‌شھادت‌رسید . .』-🍀
°•.
☁️ . . ✎
‹ نوࢪالسَّماٰوٰات ›
-『 S T O R Y • .🌿
-『➺ تا‌ماتِ‌روی‌توست‌نگاهم‌به‌هر‌نظر؛ رو‌از‌چه‌رو‌دلم‌به‌رخ‌دیگری‌کند ؟ . .』-🌙♥️
میگفت : حاجۍ ! علفِ‌هرزۍ ؟ توی‌زمینِ‌حُسین‌باش :)
روح‌را؛ به‌رویاهاۍِسبزم‌ وصله‌بزن . . شُوق !🌿✨
خونِ‌تودر رگِ‌مادرجریان، تا‌به‌ابد ! - قافِ‌عزیزِما🌱