•| #دلدادگۍ |•🦋♥️°
•••
ڪِیفدارهنفسبڪشۍ! 😌
وترازوۍثوابتسنگینوسنگینتربشہ! 🗑
خدادیگہبا چہزبونۍبگہمارودوستداره؟.. :)
•••
درماهمبارڪرمضان 🌙
حتۍنفسڪشیدنمثوابداره🌿 ^-^
#سلامارباب ☂•°
.
دربیناسمهاۍزیبایتحسینجان
آخربااسمسیدالشھدامۍڪُشۍمرا! 🍃∞
•
#حسینجانم♥️•
16.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|🎬••🌵|
•
.☔️'
[ بھمنتوجہڪن!☘
وقتۍیڪدختربچہوسطسخنرانۍبہ
حاجآقامیگہ" بیامبالا؟!.. ] 🤔😅✨`
•
#پاۍدرسِاُستاد 🎧🖇∞
🌌∞
‹ نوࢪالسَّماٰوٰات ›
[ •🌱]∞
﴾﷽﴿
•
.☔️∞
خاطراتشھید" محمدرضادهقانامیرۍ "
قسمتهجدهم 📘🍃
•
( خبرشھادتمحمدرضارامۍخواهندبدهند! )💔✋🏻
•
.
[ درحین جمع کردن وسایل شوهرم زنگ زد و من بدون هیچ مقدمهای به او گفتم کی است، آقامصطفۍ است تا این را گفت گفتم:" علۍ! خبر شهادت محمدرضا را میخواهد بهت بدهد! "🍁
شوهرم با شنیدن این حرف شوکه شده بود و گفت این چه حرفی است میزنی و بعد رفت در اتاق و صحبت کرد..🚪
آقامصطفی به شوهرم گفته بود که علیآقا لباست را بپوش و جلوی در خانه بیا! ⭐️
وقتۍ صحبتش تمام شد، لباسش را پوشید و رفت!.. 🌻
من به شوهرم گفتم قوی باش خبر شهادت محمدرضا را میخواهند بدهند و حالت در کوچه بد نشود..😔
چند دقیقه گذشت و من کوچه را نگاه کردم و دیدم خبری نیست.. 🙃
به دخترم و محسن گفتم آماده شوید که وقتی شوهرم به خانه برگشت ما آماده بودیم..🌕
به او گفتم چی شد؟ گفت" چیزی نشده محمدرضا پایش تیر خورده🔫 و قرار است به ملاقاتش برویم و رفت سمت درب ورودی تا کفشها را برایمان آماده کند..👞 من گفتم" اصلا این کارها مهم نیست، محمدرضا شهید شده مگه نه؟ 🤗
شوهرم به من نگاهی کرد و گفت" بله ک حالش بد شد و به طرف کوچه رفت..!😇 ] 🌿'
•
.
#شھیدمحمدرضادهقانامیرۍ 🌸🌱
السلامعلیڪیااباعبداللهالحسین؏ ☁️○°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
○
🍃°
.
السَّلاٰمُعَلَیڪیاٰعلۍبنموسۍٰالرضاٰ ✋🏻😇
•
∞🌩☔️