ولی من دوم راهنمایی بودم پول های برره رو میخریم و با قیمت بالاتر توی مدرسه (بازار سیاه) به دوستام میفروختم اگه همون مسیرو ادامه میدادم الان یا صرافی داشتم یا دلال تیلیاردر بودم یا استارتاپ تو حوزه ارز دیجیتال داشتم😂😅
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاد باد آن روزگاران یاد باد...
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم هوایی قدیمی فوقالعاده دیدنی از فرشهای شستهشده در چشمهعلی شهرری در آستانه نوروز، دههٔ ۴٠ خورشیدی.
@nostalzhi60
چندش ترین حرکت توی مدرسه هم تعلق میگیره به اون کادویی که والدین پولدار بچه، یواشکی تحویل ناظم میدادن و سرصف بخاطر کارهای خوبش، تشویقش میکردند.
چقدر بیهوده منتظر بودیم که به ماهم کادو بدن😒
چقدر با همین کار بقیه حسرت میخوردن
@nostalzhi60
بعضی از خاطره های دوران کودکی همیشه موندگارن مثل چرخ وفلک سیاری که میومد تومحلمون و با پنج تومن انقدر ذوق وشوق میکردیم.مثل بستنی یخی های دست ساز که تو کیسه فریزر میخوریم و تو جعبه های بزرگ فیبری میفروختن,یاد شانسی های بیست تومنی که همش اون بادکنک کوچیکه نصیبمون میشد و بعدها فهمیدیم اون بادکنک بزرگه فقط دکور بود وفقط جلب توجه میکرد,یاد لواشکهای به شکل سیب که انقد خوشمزه بودن، بستنی لیوانی به شکل زی زی گولو که هرکسی نمیتونست بخره,پفک مینو که توپاکتش پودر میکردیم وبعد بازش میکردیم و ازخوردنش لذت میبردیم، کیف های مدرسمون که پهلوهاش جای لیوانهای کتابی بود و کنار لیوان یه ساز کوچولو.... یاد اون همه خاطرات بخیر که دیگه هیچ وقت تکرار نمیشن..
@nostalzhi60
این روزها بیشتر از هر زمان دیگری دلم طعم دل انگیز و بوی هوش برِ دمی گوجه ی مادرم را میخواهد،
دمی گوجه ایی که غم را از سرورویمان میشست...🥰💚🍀
@nostalzhi60
پشت پنجره مه آلود خاطرات
نظاره گر دوران زیبایی از گذشته بودم
که بیاد آوردنش آنقدر مسرت بخش بود که لبخند شیرینی کنج لبم نشست
و ناگهان قلبم از ذوق تندتر تپید
میان آن لبخندهای شیرین خاطره تلخی برایم تداعی شد
مبهوت ماندم و قطره اشکی بر گونه ام لغزید
وای که چه عجیب فرو ریخت و ویران شد حس شوق من
زل زدم به دفتر خاطراتم و نوشتم
روزگاری که گاه شیرین و گاه تلخ اما ساخته یک نفر در ذهن...🍂
@nostalzhi60
شما یادتون نمیاد اون وقتها که مدل مو خیلی کم بود داشتن پشت مو یه آپشن خیلی خاص به قول اون آدم های اون موقع دختر کش واسه پسرا حساب میومد:))🥴😬
@nostalzhi60
روزها گذشت.
من دوچرخهام را در زیرزمین خانه قایم کردم تا هیچ کس نتواند آن را بدزدد.
مدادرنگیهایم را در جامدادی گذاشتم تا خدای نکرده گم نشوند.
لباسهای عیدم را در کمد گذاشتم تا دست هیچکس به آنها نرسد.
توپ فوتبالم را توی توری گذاشتم و به دیوار زدم تا هیچکس آن را برندارد.
عروسکهایم را در ویترین گذاشتم تا مبادا خراب شوند.
روزها گذشت و سالها گذشت.
من از همه داشتههای کودکیام به خوبی مراقبت کردم
اما نمیدانم کدام روز،
کدام سال،
چه کسی از کجا آمد و
روزهای کودکیام را برد؟
🥺🥺🥺🥺
@nostalzhi60