حیاط خیس آب پاشی شده بوی غذای مادر جمع خانواده دور سینی روی فرش پهن شده جلوی ایوان حتی فکر کردن بهش حال آدمو خوب میکنه.... @nostalzhi60

تو حیاط خوابیدن صفای خودشو داشت.....البته صبح زود آفتاب نزده باید میومدیم تو خونه @nostalzhi60

میریم که داشته باشیم یه رقصی دهه هفتادی اِز بچه های دهه شصتی😍 @nostalzhi60

‏امروز اگر بزرگ شدیم به برکت کسانیست که در این آشوب روزگار سپر جوانیمان شدند و رنجهایمان را به دوش کشیدند کسانیکه امروز صورتشان پر از چین و چروک شده... قدر گنج های زندگیمان را بیشتر بدانیم. @nostalzhi60

‏یه زمانی جرم حمل‌ونقل و نگهداریش با ۱۰۰گرم شیشه برابری میکرد :))) @nostalzhi60

خیلی دوس دارم بدونم این دوستِ عزیزی که اینجوری جلوی ملت ایران ضایع شد الان کجاست 😁  @nostalzhi60

‏این عکس پر از احساس امنیت امنیت آغوش مادربزرگ توجه پدربزرگ بوی محبت میده انگار تمام روزای خوب بچگی و تو خودش جا داده وقتی همه خوشحال و خندون بودیم زیر سایه پدربزرگ مادر بزرگ... @nostalzhi60

هییییی یادش بخیر 😊 از مدرسه که برمی گشتیم تو کوچه ها بودیم تا شب! شب هم تا میومدیم مشق بنویسم برق می رفت و مجبور بودیم زیر نور این چراغا مشقامون رو بنویسیم ،اون موقع ها همچی ساده بود ولی دلا خوش بود.... @nostalzhi60

#حنا_دختری_در_مزرعه #قسمت_پنجم @nostalzhi60

یادش بخیر یه تایر و یه تیکه چوب،مسابقات فرمول یک زمان ما بود😉 لامصب موقع بازی فک میکردی پشت موتور هزاری😉 @nostalzhi60

حس خوب یعنی همین عکس😍 @nostalzhi60

#بابا_لنگ_دراز #قسمت_سیزدهم @nostalzhi60