eitaa logo
نوستالژی
41هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
8هزار ویدیو
1 فایل
عکس ها و مطالب قدیمی برای بچه های دهه ۵۰ و ۶۰ برای تماس با ادمین کانال: @nostalzhi60_admin تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/nostalzhi1402
مشاهده در ایتا
دانلود
مداد تراش های زمان ما 😊😍 @nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرور خاطراتِ دهه ۶۰ حتما ببینید👌👌👌 برای دوستانتون بفرستین تا لذت ببرند😎 @nostalzhi60
گاهی قوی ترین آدم ها هنگام صبح همان هایی هستند که تمام شب را گریه کرده اند! @nostalzhi60
از تو فقط یه دونه تو کل جهان وجود داره قدر خودتو بدون هر روز صبح که بیدار میشی اینو به خودت یادآوری کن @nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*فیلمی از آموزش تير اندازى و باز و بسته كردن سلاح به بانوان در مساجد سال ١٣٥٩* @nostalzhi60
*از وقتی بزرگترای خونه از بینمون رفتن با هم بودنمون جمع شد 😔🥹* خیلی دلم برای قدیما تنگ شده دورهمیامون ، روزای عید ، مهمونیا عروسیا و....... دیگه هیچی مثل گذشته ها قشنگ نیست 🥹 دلم خیلی برای اون روزا تنگ شده😭💔 آخ که چقد از خونه ی مادربزرگ خاطره داریم قبول دارین وقتی بزرگترامون از بینمون رفتن دیگه هیچی مثل سابق قشنگ نیست ؟؟ @nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*ننه بیا که بعد از تو هیشکی نتونست بچه هاتو دورهم جمع کنه...* @nostalzhi60
*خاطره اگر تصویر بود…* @nostalzhi60
*کیا از این صف یادشونه؟* @nostalzhi60
برگی از خاطرات دیروز @nostalzhi60
*کاروانسرای تاریخی شهر ماهان کرمان زمستان سال 1356* @nostalzhi60
*جایگاه چَپاندن در قدیم😄* @nostalzhi60
*کاشکی الان پاییز دهه هفتاد بود..تند تند شام می‌خوردیم و منتظر می‌شدیم سریال پدرسالار شروع بشه...* همراه با چایی داغ و کاسه انار دون شده مادر..همه دورهم از دیدن سریال لذت می‌بردیم...🤎🍁🍂 @nostalzhi60
همیشه یه جای واسه ی چیزی داشتیم مثله چپوندن عکسای کوچیک کنار عکسای بزرگ 😂😂 @nostalzhi60
حتی قبضهای آب برق و...زیر سیم برق😂😂 @nostalzhi60
*برگی از خاطرات دیروز* @nostalzhi60
*فرودگاه مهرآباد تهران زمستان سال 1337* @nostalzhi60
*تهران بلوار کشاورز (الیزابت)سال 1350* @nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*مادرم آن روزها همه چیز برایش حیف بود، جز خودش!* یک صندوق چوبی بزرگ داشت پر از چیزهای حیف! در خانه ما به چیزهایی حیف گفته می‌شد که نباید آنها را مصرف می‌کردیم..!! نباید به آنها دست می‌زدیم، فقط هر چند وقت یک بار می‌توانستیم آنها را خیلی تند ببینیم و از شوق داشتن آنها حَظ کنیم و از حسرت نداشتن آنها غصه بخوریم! حیف مادرم که دیگر نمی‌تواند درِ صندوقِ حیف را باز کند و چیزهای حیف را در بیاورد و با دست‌های ظریف و سفیدش، آنها را جلوی چشمان پر احساسش بگیرد و از تماشای آنها لذت ببرد! مادرم هیچ وقت خود را جزو چیزهای حیف به حساب نیاورد... دستهایش، چشم‌هایش، موهایش، قلبش، حافظه‌اش، همه چیزش را به کار انداخت و حسابی آنها را کهنه کرد. حالا داشته‌هایش آنقدر کهنه شده که وصله بردار هم نیست... حیفِ مادرم که قدر حیف‌ترین چیزها را ندانست! قدر خودش را ندانست و جانش را برای چیزهایی که اصلا حیف نبودند تلف کرد...🌺 @nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*هر چی حال خوبه تو بچگی هامون موند.* مقصر ماییم که پیش فروش آینده رو به امید روزهای بهترش خریدیم... @nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*پایه ثابت تمااام جشن تولدها و عروسی‌هاااا😄 شما کدومشو داشتین🙂 @nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه سفره پدر و غذای بیرون .قصه ی روزهایی که سکوت و بی خبری آشپزخانه ، خبر از غذای بیرون می داد روزی که برعکس دیگر روزها میشد مادر را بیرون از آشپزخانه و در حال استراحت دید... @nostalzhi60
*خیلی مشتاقم بدونم اون بدبختِ خودشیرینِی که تو دهه 60 به معلم میگفت :* اجازه؟ مشق ها رو نمی بینید؟ و منو به باد کتک میداد😩 الآن چکاره شده😠 یهو یادش افتادم😂 @nostalzhi60