eitaa logo
نُتِ می🎶م
163 دنبال‌کننده
5 عکس
4 ویدیو
0 فایل
اشعار ولائی اهل بیتی از شعرای مختلف ارتباط با مدیر کانال: @mehdi_shabani
مشاهده در ایتا
دانلود
(معرفت) دل که بوی تو گرفته است، طوافش با من کعبه ای ساخته ای، حاجی آن تنها من از صفاتت چه بگویم که بیانم لال است میوه طبع من امروز به مدحت کال است کرمی کن که سخن نیک شود، یا هادی تو که با جامعه بر فن سخن استادی جامعه فاصله نگذاشت میان من و تو معرفت داد به من، در سخنان من و تو معرفت داد، همانی که به هر کس ندهند پر طاووس گران است، به کرکس ندهند معرفت اسلحه ای تیز، به جنگ هوس است یک نفس داشتنش، برتر از صد نفس است معرفت نور وجود است و چراغ جان است در ضریحی است که سازنده آن، ایران است غم ویرانگی دل، نچشیدیم هنوز به بلندای مصیبت نرسیدیم هنوز چون چراغ حرمت، نور تو خاموش نشد نام زیبای نقی، شکر فراموش نشد. ✔️کانال زبدة الاشعار (مهدی) 🆔 @zobdatolashar
شعری در مورد عید غدیر که صبح عید غدیر پارسال سروده شد. 🌹عید غدیر مبارک علی امیر شده، مسلمین قیام کنید همه به رسم تحیت، به او سلام کنید امیر گشته یدالله، دست پاکش را به رسم بیعت با شاه، استلام کنید به هر کسی که منم سرپرست او مولاست و دین خویش به حب علی تمام کنید به هر کجا بروید و به هر کسی برسید به هر زمان همگی نقل این کلام کنید غدیر چشمه جوشان قطره قطره ولاست از این غدیر فراوان درون جام کنید به هر که در دل او هست بغض نام علی به عشق نام علی، خواب را حرام کنید کسی که در دل او هست ذره حبش چنان برادر خود لطف و احترام کنید و پرچمش همه جا تا ابد سرافراز است بس است کمتر از اینها خیال خام کنید پیمبرا نفست حق و می شود از لطف مرا به درگه این شاه دین غلام کنید؟ منی که یاد شما خالق بهشت من است شود که جنت لطف علی، به نام کنید؟ غدیر پا برجاست... ✅کانال زبدة الاشعار(مهدی) 🆔 @zobdatolashar
و این نیز شعری که به دنبال شعر قبلی، پارسال نوشته شد 🌹عید غدیر مبارک اول جاده اسلام رد پای علی ست آخر قصه دین نیز تولای علی ست نیست در عرصه توحید هراسم ز خطا قلعه امنیتم، حصن سخن های علی ست منکران معتقدِ روز قیامت گردند تا بفهمند که حجت، قد و بالای علی ست در نبرد آن همه شیران عرب، چون موشند اسدالله به حق اسم مسمای علی ست نه بشر هست چنانی که بشر شر دارد نه خدا هست که این نیز معمای علی ست یا علی گفته و دل زنده شد از او عمری یا علی معجزه نام مسیحای علی ست مست صهبای غدیرم که نبی ساقی شد عکسِ در جام مِیَم، جلوه سیمای علی ست عدل و صدق و شرف و معرفت و دینداری مشق رفتاری شیعه است و الفبای علی است آب آئینه ای از پاکی مولای غدیر کوه بر پا شده از قلب شکیبای علی ست هست پرونده عمرم چو شب تار سیاه غیر آن روشنی محض که امضای علی ست در دم مرگ، ملک بوسه زند بر رویم چون روی صورت من، نقش کف پای علی ست ذره ای بی نظر لطف، به پرواز نشد هر چه گفتیم همه قطره دریای علی ست مهدی ام روی مزارم بنویسید این را این مکان، مقبره شاعر شیدای علی ست غدیر جاری ست... ✅کانال زبدة الاشعار 🆔 @zobdatolashar
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟  این سرزمین غمزده در چشمم آشناست  این خاک بوی تشنگی و گریه می دهد  گفتند:«غاضریه» و گفتند : «نینوا»ست  دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح  آهسته زیر لب به خودش گفت : کربلاست!  توفان وزید از وسط دشت، ناگهان  افتاد پرده، دید سرش روی نیزه هاست  یحیای اهل بیت در آن روشنای خون  بر روی نیزه دید سر از پیکرش جداست  توفان وزید، قافله را برد با خودش  شمشیر بود و حنجره و دید در «مِنا»ست  باران تیر بود که می آمد از کمان  بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست  افتاد پرده، دید به تاراج آمده ست  مردی که فکر غارت انگشتر و عباست  برگشت اسب از لب گودال قتلگاه  افتاد پرده، دید که در آسمان عزاست! 👤سقلاطونی 🏴امام حسین(ع) در بدو ورود به کربلا فرمود : 📋《قِفُوُا وَ لَا تَرْحَلُوا مِنْهَا!》 ♦️بار بگشایید این‌ جا کربلاست، آب و خاکش با دل و جان آشناست!(۱) 📚منبع : ۱)اللهوف ابن طاوس، ص۹۸ @AsnadolMasaeb کاروان رسید... ✔️کانال زبدة الاشعار (مهدی) 🆔 @zobdatolashar
مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست ز اشک دیده به خاک خرابه بنوشتم به طفل خانه بدوش آشیانه لازم نیست نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست دگر به لالة رویم نشانه لازم نیست به سنگ قبر من بی‌گناه بنویسید اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم: بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست مرا ز ملک جهان گوشه خرابه بس است به بلبلی که اسیر است لانه لازم نیست محبتت خجلم کرده، عمه دست بدار برای زلف بخون شسته، شنه لازم نیست به کودکی که چراغ شبش سر پدر است دگر چراغ به بزم شبانه لازم نیست وجود سوزد از این شعله تا ابد «میثم» سرودن غم آن نازدانه لازم نیست بیا ای دل عزا دارد رقیه... ✔️کانال زبدة الاشعار 🆔 @zobdatolashar
دُرّ یتیمم و به صدف گوهرم ببین در بحر عشق، گوهر جان‌پرورم ببین هفتاد و دومین صدف ساحل توأم ای روح آب، رشحه‌ای از کوثرم ببین من سینه‌سرخ عشق عمویم، پرم بده دست مرا رها کن و بال و پرم ببین چشمم به قتلگاه و عمو مانده زیر تیغ تصویر غربتی‌ست به چشم ترم، ببین با بانگ استغاثهٔ او تیغ می‌شوم برنده‌تر ز تیغ عدو خنجرم ببین پروانه‌ام به پیله واماندنم مخواه در هرم عشق، شعلهٔ خاکسترم ببین دستم کبوتری‌ست که شوق پریدن است چون نبض عمه ملتهب و مضطرم ببین بر من عمو به چشم خریدار بنگر و دست مرا بگیر و از این برترم ببین کوچک‌ترم ز قاسم و دارم دلی بزرگ همچون علی‌اصغر خود اکبرم ببین من کودک برادر تو بودم و کنون در هیأت دلاور و جنگاورم ببین «هل من معین» شنیدم و تکلیف روشن است در التهاب پاسخت اهل حرم ببین هرچند دست یاری من‌ کوچک است و خرد آن حس عاشقانه و جان‌پرورم ببین احرام بسته‌ام که کنم دور تو طواف خیل حرامیان همه دور و برم ببین کوچکتر است قد من از تیغ دشمنان اما سپر برابر‌شان پیکرم ببین ته ماندهٔ شراب شهادت که مانده ‌ا‌ست می‌نوشم و تو مستی از این ساغرم ببین در دست عمه دست کشیدم ز جان خویش حالا به روی سینه گل پرپرم ببین دیشب سرم به شانهٔ آرامش تو بود اکنون به روی سینهٔ خود بی‌سرم ببین سپر بی دست حسین😭 کانال زبدة الاشعار ✔️ @zobdatolashar
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست مست مدام شیشه ی می در بغل شکست یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست پروانهء رها شده از پیرهن شده است او بی قرار لحظهء فردا شدن شده است بر لب گلایه داشت که افتادم از نفس بی تاب و بی قرار، سراسیمه چون جرس سهم من از بهار فقط دیدن است و بس؟ بگذار تا رها شوم از بند این قفس جز دست خط یار به دستم بهانه نیست خطی که کوفی است ولی کوفیانه نیست گویی سپرده اند به یعقوب، جامه را پر کرد از آن معطر یکریز، شامه را می خواند از نگاه ترش آن چکامه را هفت آسمان قریب به مضمون نامه را این چند سطر را ننوشتم، گریستم باشد برای آن لحظاتی که نیستم آورده است نامه برایت، کبوترم اینک کبوترم به فدایت، برادرم دلواپسم برای تو ای نیم دیگرم جز پاره های دل چه دلیلی بیاورم آهنگ واژه ها دل از او برد ناگهان برگشت چند صفحه به ماقبل داستان یادش به خیر، دست کریمانه ای که داشت سر می گذاشتیم به آن شانه ای که داشت یک شهر بود در صف پیمانه ای که داشت همواره باز بود درِ خانه ای که داشت هرچند خانه بود برایش صف مصاف جز او کدام امام زره بسته در طواف اینک دلم به یاد برادر گرفته است شاعر از او بخوان که دلم پر گرفته است آن شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است شعری که چشم حضرت مادر گرفته است "از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد وآن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد" اینک برو که در دل تنگت قرار نیست خورشید هم چنان که تویی آشکار نیست راهی برای لشکر شب جز فرار نیست پس چیست ابروانت اگر ذوالفقار نیست؟ مبهوت گام هاش، مقدس ترین ذوات می رفت و رفتنش متشابه به محکمات ‌بغض عمو درون گلو بی صدا شكست باران سنگ بود و سبو بی صدا شكست او سنگ خورد سنگ، عمو بی صدا شکست در ازدحام هلهله او... بی صدا شكست این شعر ادامه داشت اگر گریه می گذاشت... سلام علی قاسم بن الحسن... احلی من العسل کانال زبدة الاشعار 🆔 @zobdatolashar
گر آب ندارد پدر مظلومم
  گر شیر ندارد مادر محزونم

از آب گذشتم و نمی‌خواهم شیر 
 بیرون بکشید تیر از حلقومم
شیرِ بی شیر حسین راهی میدان شد... ✔️کانال زبدة الاشعار (مهدی) 🆔 @zobdatolashar
ای اهل کوفه رحمی این طفل جان ندارد خواهد که آب گوید امّا زبان ندارد دیشب به گاهواره تا صبح ناله می زد امروز روی دستم دیگر توان ندارد هنگام گریه کوشد تا اشک خود بنوشد اشکی که تر کند لب دور دهان ندارد رخ مثل برگ پاییز لب چون دو چوبه ی خشک این غنچه ی بهاری غیر از خزان ندارد ای حرمله مکش تیر یکسو فکن کمان را یک برگ گل که تاب تیر و کمان ندارد شمشیر اوست آهش فریاد او تلظّی جانش به لب رسیده تاب بیان ندارد منّت به من گذارید یک قطره آب آرید بر کودکی که در تن جز نیمه جان ندارد با من اگر به جنگید تا کشتنم بجنگید این شیرخواره بر کف تیغ و سنان ندارد مادر نشسته تنها در خیمه بین زن ها جز اشک خجلت خود آب روان ندارد تا با خدنگ دشمن روحش زند پر از تن جز شانه ی امامش دیگر مکان ندارد ” میثم ” ، به حشر نبود غیر از فغان و آهش آنکو از این مصیبت آه و فغان ندارد قرآن ناطق در دستان قرآن ناطق ✔️کانال زبدة الاشعار (مهدی) 🆔 @zobdatolashar
زبان حال امام حسین علیه السلام در غم جوانش😭◾️ گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم  نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم گهی بخاک فتادم گهی زجای پریدم دلم به پیش تو، جان در قفات، دیده به قامت خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم دو چشم خود بگشا و سؤال کن که بگویم ز خیمه تا سر نعش تو من چگونه رسیدم ز اشک دیده لبم تر شد آن زمان که به خیمه زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم هنوز العطشت میزد آتشم که زمیدان صدای یا ابتای تو را دوباره شنیدم سزد به غربت من هر جوان و پیر بگرید که شد بخون جوانم خضاب موی سفیدم کنار کشتۀ تو با خدا معامله کردم نجات خلق جهان را به خونبهایت خریدم بگو به نظم جهان سوز «میثم» این سخن از من که دست از همه شستم رضای دوست خریدم آرام جانم می رود... ✔️ کانال زبدة الاشعار 🆔 @zobdatolashar
شعر ناصرالدین شاه قاجار در مدح و مصیبت شبه نبی 😭 یم فاطمی، دُر سرمدی،گل احمدی، مه هاشمی ز سرادقات محمدی طلعت ظهور جلالتی   به سما قمر، به نبی ثمر، به فاطمه دُر، به علی گهر به حسن جگر، به حسین پسر، چه نجابتی، چه اصالتی   به ملک مطاع، به خدا مطیع، به مرض شفا، به جزا شفیع چه مقام بندگیش منیع، به چه بندگی و اطاعتی   خم زلف او چه شکن شکن، به مثال نقرۀ خام تن سپری به کتف و کفن به تن، به چه قامتی و قیامتی   ز جلو نظر سوی قبله گه، ز قفا نظر سوی خیمه گه که نموده شد به قدش نگه به چه حسرتی و چه حالتی   ز قفا دو زن شده نوحه گر، یکی عمه گشت و یکی پسر که نما به جانب ما نظر به اشارتی و نظارتی گدایی در این خاندان، هزار مرتبه بِه مرا که خلق بخوانند ناصرالدین شاه ✔️کانال زبدة الاشعار 🆔 @zobdatolashar
داستانی عجیب در قیاس فضل سلمان و علمدار کربلا!❗️(بر اساس شنیده ها این شعر سروده شده) بین یاران امیرالمومنین    روزی از ایام بحثی شد چنین بعد اهل البیت پاک مصطفی  کیست اندر رتبه محبوب خدا هست سلمان لایق این افتخار یا ابوالفضل است صاحب اعتبار؟ عده ای گفتند سلمان برتر است در مقام عشق برعالم سر است پیش او سرخم شود از چاکری هر که را باشد به هستی سروری الغرض هر کس کلامی ساز کرد اعتقاد خویش را ابراز کرد چون دلی آگه در آن مجمع نبود بی نتیجه ماند آن گفت و شنود زان قیاس اشتباه و ناروا سخت شد آزرده قلب مصطفی شب رسید و آن جماعت غرق خواب کامدی در خواب ایشان بوتراب می خروشید از نگاه او غضب گفت با آنان چنین فخر عرب شیعه ما گر بود گوهر شناس کی کند عباس را با کس قیاس عالمی مست گل یاس من است  خلق سلمان کار عباس من است گر نگاهی از سر احسان کند عالَمی را برتر از سلمان کند گرچه سلمان محرم اسرار ماست گر چه فرمودست پیغمبر زماست گرچه او ما را بود خدمتگزار گر چه باشد شیعه ای کامل عیار گر همه عالم،زمین و آسمان گر همه قدوسیان،کروبیان ماسوی الله گرهمه سلمان شود  در میان کفه میزان شود از سرعباس در سوی دگر رشته مویی شود گر جلوه گر کفه سلمانیان همچون حباب  میرود بالا و بالا با شتاب می رود تا آسمان هفتمین کفه عباس ماند بر زمین چشم بگشا باده در دستان اوست عشق در صهبای سرمستان اوست عاشق سرمست معشوق است وبس   نیست در دل غیر معشوق هیچ کس ما نه سلمانیم در این عرصه‌گاه کوه طاعت اوست ما یک پرّ کاه او غلام حضرت عباس شد این قیاس از بهر ما مقیاس شد ما و سلمانیم عمری زیر دین زیر دین کاشف کرب الحسین اوجا بوی آقا، کیچیک اولدو. ای سرو شکسته.😢 ✔️کانال زبدة الاشعار (مهدی) 🆔 @zobdatolashar