eitaa logo
☆novel☆
127 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
756 ویدیو
0 فایل
(Welcome to my kanal) 🌚🖤
مشاهده در ایتا
دانلود
هر چھ گشتیم در این شھر نبود اهلِ دلـے کھ بداند غمِ دلتنگۍ و تنھاییِ ما . .💔 رفیقِ‌آسمونـےگاهۍنگاهـے🌱' _عزیز سلام ظهر وعاقبتمون شهدایی✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊💔 مرغ از قفس پرید... ! زندگی و شهادت تو، آرمانِ ما طلبه‌هاست.. ▪️چهلم طلبۀ شهید آرمان علی‌وردی _عزیز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿گـزارش نمـاهـنگ مـزار شـهید آرمـان عـلی وردی زمان:صبح پنج شنبه ۱۴۰۱/۹/۲۴ 💔....(: به یاد شهید عزیزمان آرمان علی وردی 🖤 تدوین:محمد جواد حمیدی،رسانه هنری نای نی با همکاری کانال (رفیق شهیدم آرمان علی وردی) 🖤 _عزیز
آغازِ خوشبختےاست خوشبختے اے ڪھ.. پایٰان نَدارد شھید ڪھ بشوے خوشبخت‌اَبَدے؛میشوے.. صبح وعاقبتمون شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدات میکردم 💚 جوابمو دادی با نگات خوابیدی آروم دورت بگردم ❤️ _عزیز
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 از هوایی تنفس می کنیم که بوی خون میدهد در زمینی راه میرویم که از خون گلگون است و این بر همه اعمال ما ناظرند.... صبحتون شهدایی🌷 🌹 گاهی نگاهی _عزیز
مـزار شـهید آرمـان علے وردے: قـطعـہ⁵⁰ ࢪدیـف¹¹⁷ شـمـاࢪه ¹⁵ رفیق شهیدم _عزیز
هدیہ‌شہادٺ‌ࢪا خدابہ‌چہ‌ڪسۍمیدهد؟ خدااین‌هدیہ‌ࢪا اࢪزاݩ‌نمیدهد؛ بہ‌ڪسانےمیدهدڪہ‌درࢪاه‌ اومجاهدت‌ڪنند. سلام.صبحتون شهدایی🌷 _عزیز ❤️
چله شهید مسجد جمکران به یاد شما و آرمان عزیز _عزیز ❤️ 🤲
خدایا! من‌صبورم‌‌اما‌دلتنگۍ چہ‌میداندصبرچیسٺ :)💔" _عزیز ❤️ 🤲
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
🔥 وقتی برگه گرفتم تندی رفتم خونه با حرص در رو باز کردم به آرمان کردم و با لب زدم: نیکا:بفرماااا خاااان اینا شدن دوتا آرمان با تعجب بهم رو برگردوند آرمان:چی شدن!؟؟ نیکا:همین توله های جناب عالی هی میگی بخور بخور بچه بشه آرمان:یعنی دوقلو شدن؟ نیکا:نه پس سه قول بوده شده دوتا ارههه دیگهه آرمان:اشکال نداره که بزرگشون میکنیم دنبالش ولی خوردم بهش دوتایی افتادیم زمین بلند شم .... _______________________________ https://eitaa.com/joinchat/3545366809C3ed8cc7e53 _______________________________ زودی عضو شو که کلی داستان های جالب در راه
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
🔥 وقتی برگه گرفتم تندی رفتم خونه با حرص در رو باز کردم به آرمان کردم و با لب زدم: نیکا:بفرماااا خاااان اینا شدن دوتا آرمان با تعجب بهم رو برگردوند آرمان:چی شدن!؟؟ نیکا:همین توله های جناب عالی هی میگی بخور بخور بچه بشه آرمان:یعنی دوقلو شدن؟ نیکا:نه پس سه قول بوده شده دوتا ارههه دیگهه آرمان:اشکال نداره که بزرگشون میکنیم دنبالش ولی خوردم بهش دوتایی افتادیم زمین بلند شم .... _______________________________ https://eitaa.com/joinchat/3545366809C3ed8cc7e53 _______________________________ زودی عضو شو که کلی داستان های جالب در راه
هر چھ گشتیم در این شھر نبود اهلِ دلـے کھ بداند غمِ دلتنگۍ و تنھاییِ ما . .💔 رفیقِ‌آسمونـےگاهۍنگاهـے🌱' _عزیز سلام ظهر وعاقبتمون شهدایی✋
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
🔥 وقتی برگه گرفتم تندی رفتم خونه با حرص در رو باز کردم به آرمان کردم و با لب زدم: نیکا:بفرماااا خاااان اینا شدن دوتا آرمان با تعجب بهم رو برگردوند آرمان:چی شدن!؟؟ نیکا:همین توله های جناب عالی هی میگی بخور بخور بچه بشه آرمان:یعنی دوقلو شدن؟ نیکا:نه پس سه قول بوده شده دوتا ارههه دیگهه آرمان:اشکال نداره که بزرگشون میکنیم دنبالش ولی خوردم بهش دوتایی افتادیم زمین بلند شم .... _______________________________ https://eitaa.com/joinchat/3545366809C3ed8cc7e53 _______________________________ زودی عضو شو که کلی داستان های جالب در راه
🔷 | آخریـن دیــدار |♥️🌿 آخرین باری که دیدمش، دوشنبه دوم آبان بود؛ دو روز قبل از شهادتش. آمده بودم خانه خواهرم، دیدم آرمان نیست. از مادرش پرسیدم: آرمان کجاست؟ گفت: مسجده، دارن کارای روز دانش‌آموز رو انجام می‌دن. به آرمان زنگ زدم و گفتم: آرمان بیا ببینمت تا نرفتم. یک ربع بعد آمد خانه و آخرین بار دیدمش. نمی‌دانستم دیدار آخر است؛ وگرنه از کنارش تکان نمی‌خوردم و سایه به سایه همراهش می‌رفتم... به روایت خاله ی شهید آرمان_عزیز 🕊🌱 "شهید_آرمان_علی_وردی" ----------