eitaa logo
☆novel☆
128 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
756 ویدیو
0 فایل
(Welcome to my kanal) 🌚🖤
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی تکون داد و چیزی نگفت... کیانا:آرمین خوبیه جانا... چرا می کنی؟ در حالی که به اشاره می کردم گفتم:آرمین به من ؟ کیانا: به جانایی که من می شناختم ... - کیاناخانم...اون جانا... ! تموم شد... چرا نمی کنید؟ با صدای گفتم:مشکل شما چیه؟؟ مامان قدم برداشت و به من شد. نگاهشو به دوخت و گفت:اون پارچه که می اندازی... مشکل ما ! - یعنی با، مشکلی ندارید؟ + ظاهر خودته...هرطور دوست داری ! به سختی دادم و زیر لب ای گفتم و به اتاقم برگشتم... https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d