هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d
هدایت شده از اینفو و مدارک تبادلات پر جذب ماه بانو💜🦋
سری از روی #تأسف تکون داد و چیزی نگفت...
کیانا:آرمین #پسر خوبیه جانا...
چرا #ردش می کنی؟
در حالی که به #ظاهرم اشاره می کردم گفتم:آرمین به من #میخوره؟
کیانا: به جانایی که من می شناختم #آره...
- کیاناخانم...اون جانا... #مُرد! تموم شد...
چرا #فراموشش نمی کنید؟
با صدای #بلندتری گفتم:مشکل شما #دقیقا چیه؟؟
مامان قدم برداشت و به من #نزدیک شد. نگاهشو به #چشمام دوخت و گفت:اون پارچه #سیاهی که #روسرت می اندازی... مشکل ما #اونه!
- یعنی با،#حجاب مشکلی ندارید؟
+ ظاهر خودته...هرطور دوست داری #بِگَرد!
#بغضمو به سختی #قورت دادم و زیر لب #باشه ای گفتم و به اتاقم برگشتم...
https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d