eitaa logo
انجمن ادبی نوجوانان سیب نارنجی
43 دنبال‌کننده
74 عکس
9 ویدیو
1 فایل
انجمن نوجوانان سیب نارنجی
مشاهده در ایتا
دانلود
کار دوستان هنرمندتون رو ببینید.
از آسمان خاکستر می‌بارد و از زمین مار می‌جوشد. جام جهان‌نما خاموش است، زمان ایستاده و جهان رو به ویرانی دارد. جمشید اهریمن و مرد مار‌دوش را دلیل نفرین و تباهی می داند و مردم خود جمشید را. برای نجات چه باید کرد؟ کتاب هفت جاویدان (سه جلدی) نوشتهٔ مرجان فولادوند است و انتشارات هوپا آن را منتشر کرده است. فولادوند در این مجموعه به داستانی که پشت عید نوروز و آداب و رسوم آن قرار دارد، داستانی که زیر غبار تاریخ پنهان مانده است و در معرض فراموشی قرار دارد اشاره کرده است و پرده از راز ارتباط نوروز با اسطوره‌های ایران برداشته است. این مجموعه سه جلدی گزینه‌ی بسیار جذابی برای مطالعه در ایام تعطیلی نوروز است. حتما از خواندن این مجموعه‌ی دوست‌داشتنی شگفت‌زده خواهید شد. @sibbook
14.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✏️دعبل خزاعی یکی از مشهورترین و پرجرئت‌ترین شاعران شیعه در زمان امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) بود. ✏️«دعبل و زلفا»، داستان جذاب زندگی دعبل و ماجرای عشقش به زلفاست. ✏️مظفر سالاری در کنار روایت این عاشقانۀ جذاب ما رو به زمانه امام هفتم و هشتم میبره و با شرایط اون دوره آشنا می‌کنه. تو ریلز جدیدمون این کتاب خوندنی و جذاب رو معرفی کردیم. امیدواریم خوشتون بیاد.😌 با چی‌کتاب همراه باشید ❄️ @cheeketab
چهارده نکته کلیدی نویسندگی استیفن کینگ ۱. بیش از هرچیز زیاد بخوان و زیاد بنویس. ۲. همه‌ی داستان‌ها سه بخش دارند: روایت (داستان را از نقطه‌ی A به نقطه‌ی ‏B می‌برد.) توصیف (احساسات را برای خواننده روشن می‌کند.) دیالوگ (به شخصیت‌ها از طریق گفتارشان زندگی می‌بخشد.) ۳. همیشه ابتدا موقعیت تشریح می‌شود و بعد شخصیت‌ها‌ وارد می‌شوند که همیشه در آغاز بدون ویژگی خاص هستند. ۴. چه داستان یک صفحه‌ باشد یا یک سه‌گانه‌ی حماسی، کار همیشه با وقت گذاشتن و نوشتن کلمات انجام می‌شود. ۵.جالب‌ترین موقعیت‌ها را با این سوال پیدا کنید: چه می‌شد اگر ....؟ ۶. بهترین داستان‌ها همیشه درباره‌ی آدم‌ها هستند، نه رویدادها. ۷. فعل‌های مفعول برای قهرمان داستان، یعنی او کنش‌پذیر است! از افعال مفعول حذر کنید. ۸. حرف زدن با جملات زشت یا زیبا شاخص شخصیت است. ۹. توصیف‌ها در تخیل نویسنده شروع می شوند اما باید در تخیل خواننده تمام شوند. ۱۰. «قید»ها تابلوهای راهنمای جاده‌ی جهنم هستند! ۱۱. هرگز برای برجسته‌کردن یک نکته به مخاطب باج ندهید! ۱۲. برای خود میزان نوشتن روزانه تعیین کنید. ۱۳. همیشه موقع نوشتن مخاطب ایده‌آل را کنار خود مجسم کنید. ۱۴. اگر حین نوشتن شادید شما یک نویسنده‌ی‌ واقعی هستید! @novjavane
زاغ زباله 🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛ زاغک عاشق وسایل براق بود و هر چیز براقی را که می‌دید، برای خودش بر می‌داشت مثلاً یک بار که توی یک خانه سرک می‌کشید، یک چنگال بسیار براق را روی یک میز دید و آن را با ناخن‌های تیزش گرفت و توی لانه‌اش گذاشت. شب اشتباهی روی آن چنگال خوابید. چنگال توی پرهایش گیر کرد. فردای آن روز که از خواب بیدار شد و رفت تا یک وسیله‌ی براق دیگر پیدا کند، یک‌دفعه صدایی شنید‌. سنجابک بود و داشت دنبال فندقش می‌گشت. سنجابک با تعجب به زاغک نگاه می‌کرد. زاغک گفت: چی شده چرا این جوری نگام می کنی؟ سنجابک گفت: یک چنگال به پرهات چسبیده. زاغک با تعجب گفت: به پرهام؟ سنجابک با مسخره گفت: آره خیلی هم بهت میاد و خوشگل شدی!.😏 زاغک هم آن حرف را جدی گرفت و از آن به بعد هر چیزی که دم دستش بود یا پیدا می‌کرد به خودش وصل می‌کرد. پرهای زاغک پر از آشغال و وسائل مختلف شده بود. وسایلی مثل پلاستیک، گیره، انبر دندان‌پزشکی و حتی خوراکی‌های براقی مثل آبنات. اگر روزی زاغی را دیدید که لابه‌لای پرهایش زباله چسبیده بود، بدانید که زاغک داستان ما را دیده‌اید. زهرا مرادی کلاس هشتم. نویسندگان نوجوان @novjavane
توجه توجه! قراره امسال دوباره حلقه‌ی مطالعاتی‌مون رو فعال کنیم و با همدیگه کتاب‌های خوبی بخونیم. اگه تو هم همراه همیشه‌ی قصه‌‌های مایی بسم‌الله با 🍎سیب اول🍎 یک سیب کتاب همراه شو و کتاب 📘یک تکه زمین کوچک📘 رو تهیه کن و بخون. هفته‌ی آخر فروردین در یه دور همی خوشمزه با طعم سیب و عطر بهار نارنج جمع می‌شیم و گپ و گفتی درباره‌ی این کتاب خواهیم داشت. راستی دوست خوبم، اگه این کتاب رو نداری یا نمی‌تونی اون رو از کتاب‌خونه‌ها به امانت بگیری، پی‌دی‌افش رو می‌تونی از نرم‌افزارهای مختلف کتاب‌خوان تهیه‌کنی و بخونی. ما رو دنبال کن و به دوستانت معرفی کن. توی باشگاه کتاب سیب نارنجی با کتاب‌های مختلف آشنا می‌شی و می‌تونی برش‌هایی از کتاب‌ها رو بخونی. انجمن ادبی نوجوانان سیب نارنجی هم به تو کمک می‌کنه که مهارت‌های ادبی‌‌ت رو تقویت کنی. @sibbook @novjavane
من تو را می‌شناسم تو هستی اولین شاخه‌ی یاس خوش‌بو پاکی و مثل باران زلالی دوستی با گل و با پرستو هم خوش اخلاق و مهمان‌نوازی هم شجاع و قوی هم صبوری چشمه‌چشمه پر از نور و شعری از سیاهی و زشتی به دوری مهربانی شبیه ستاره خنده‌رو مثل رنگین کمانی روی لب‌هایمان با نگاهت یک سبد زندگی می‌نشانی من تو را می شناسم تو آقا سوره‌ای از بهشت خدایی کاش من هم شبیه تو بودم داستانی پر از روشنایی معصومه مرادی
صدای تماس شمشیر با استخوان سر که بلند شد، صدای بلند گریه‌ی تک‌تک آجرهای مسجد کوفه تا آسمان‌ها بالا رفت. مرغابی‌های خانه‌ی حضرت دختر بال‌هایشان را محکم به هم کوبیدند. شاخه‌های نخل‌ها, آرام آرام به سمت زمین خم شدند. آب چاه‌های نخلستان اطراف کوفه موج برداشتند و گریان گریان سرشان را به دیواره‌های چاه کوبیدند و صدای فزت و رب الکعبه همه جای کوفه پیچید. حسن و حسین بازوان پرتوان امیرالمومنین را که حالا دیگر جانی در بدن نداشت، گرفتند و عباس با اشک‌های غلتان بر روی گونه، به فکر آرام کردن بچه‌هایی بود که از آن روز می‌آمدند تا با کاسه شیری، دانه خرمایی یا حتی لبخندی و احوال‌پرسی ساده‌ای پاسخ‌گوی مهربانی‌های همیشگی علی باشند. آسمان سیاه‌تر از همیشه می‌رفت تا مهتابش را به خاک هدیه کند و زمین بی‌تاب و بی‌قرار برخود می‌لرزید که قرار است تن اسطوره‌ای‌ترین پهلوان هزاره‌ها را در آغوش بگیرد. آن‌سوتر اما در فراز آسمان‌ها، در ملکوت اعلی، محمد و زهرا ایستاده بودند تا به پیشواز مهربان‌ترین و عادل‌ترین مرد تاریخ بروند. کسی که دوست کودکان بود و پشتیبان بزرگسالان و دین با وجود او رنگ و بوی دیگری داشت‌، علت چرخش آسمان‌ها و زمین بود و دلیل نور آفتاب و روشنایی مهتاب و امامت از نسل او امتداد داشت و شجاعت با او معنا می‌یافت... علی می‌رفت که .... بابای مهربانم آقا! علی کجایی؟ پشت در ایستادم بابا بگو می‌آیی ... معصومه مرادی انجمن ادبی نوجوانان سیب نارنجی @novjavane
امشب از آسمان پهناور لحظه‌لحظه فرشته می‌بارد روی دست زمین خدا دارد سوره سوره بهشت می‌کارد شب قدر است و نور باران است خانه‌ها کوچه‌ها خیابان‌ها چون خدای بزرگ در امشب به رسولش رسانده قرآن را معصومه مرادی 🍒امشب همدیگر را ببخشیم و برای هم دعا کنیم.🍎 https://eitaa.com/moradimasoome
خیس شده ام اما احساسی ندارم. خیلی وقت است چیزی احساس نمی کنم. از زندگی خسته ام و دلم یک استراحت جانانه می‌خواهد.اشک هایم بی آنکه از من اجازه بگیرند جاری اند.سرم را بالا می آورم و می گویم: می دونم هستی ولی بیشتر باش! دلم یک بغل از جنس دوست داشتن می‌خواهد اما دریغ! فقط باران مرا دوست دارد... زینب شهبازی کلاس هفتم. @novjavane