eitaa logo
پیام طبیعت رضوی
814 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
723 ویدیو
47 فایل
روابط عمومی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری خراسان رضوی ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/RVBrazavi
مشاهده در ایتا
دانلود
✅برایم باورکردنی نبود. با یکی حرف می‌زدی، یک ساعت بعد می‌گفتند شهید شده. کسی را می‌دیدی، ساعتی بعد در تشییع جنازه‌اش بودی... 🔹بریده ای از کتاب "دا " , خاطرات خانم سیده زهرا حسینی از اولین روزهای جنگ و حمله عراق به خرمشهر 🍀ایتا: https://eitaa.com/nrwrazavi 🍀آپارات: https://www.aparat.com/payamtabiatrazavi روابط عمومی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری خراسان رضوی
✅یک لحظه احساس کردم بهتر است خودم پیکر بابا را توی قبر بگذارم. در حالی ‌که صدایم از بغض می‌لرزید، ولی خودم را کنترل می‌کردم تا نشکنم. گفتم: «من خودم می‌رم توی قبر.» صدای گریۀ همکاران بابا بلند شد. همۀ آن‌ها و غسال‌ها می‌گفتند: «ما هستیم. ما این کار رو می‌کنیم.» 🔹بریده ای از کتاب "دا " , خاطرات خانم سیده زهرا حسینی از اولین روزهای جنگ و حمله عراق به خرمشهر 🍀ایتا: https://eitaa.com/nrwrazavi 🍀آپارات: https://www.aparat.com/payamtabiatrazavi روابط عمومی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری خراسان رضوی
پیرزن، بقچه به بغل، جلوی در، ایستاده بود. چند تا مرغ و خروس هم توی زنبیل حصیری جا داده و در دستش گرفته بود. بقچه‌اش را از دستش گرفتم. با گوشۀ شله‌اش اشک‌هایش را پاک کرد و به در خانه قفل انداخت. توی دلم گفتم: «بندۀ خدا، دلت خوشه. در خونه رو قفل می‌کنی، نمی‌دونی پای عراقیا به اینجا برسه، با لگد در رو از جا درمی‌آرن.» 🔹بریده ای از کتاب "دا " , خاطرات خانم سیده زهرا حسینی از اولین روزهای جنگ و حمله عراق به خرمشهر 🍀ایتا: https://eitaa.com/nrwrazavi 🍀آپارات: https://www.aparat.com/payamtabiatrazavi روابط عمومی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری خراسان رضوی
ببینید تیر نداره. من با چی بجنگم؟ دستای خائن تو کاره. ما اگه مهمات داشتیم، اینا رو عقب می‌روندیم. اگه اسلحه و مهمات دارید، بدید ما ببریم. هر جا می‌ریم می‌گن نیست. شما خبر ندارید توی خط چی می‌گذره. بچه‌ها گرسنه و تشنه جلوی عراقیا وایسادن. همه دارن از پا درمی‌آن. شاید بشه گرسنگی رو یه جور تحمل کرد، ولی تشنگی رو نه....» من از بین جمعیت پرسیدم: «عراقیا تا کجا جلو اومدن؟» گفت: «وقتی ما اومدیم، دیگه به شهر رسیده بودن. همین‌ طور دارن جلو می‌آن تا شهر رو تصرف کنن. ما نمی‌تونیم دست رو دست بذاریم شهر از دست بره. ما نیرو نداریم.» 🔹بریده ای از کتاب "دا " , خاطرات خانم سیده زهرا حسینی از اولین روزهای جنگ و حمله عراق به خرمشهر 🍀ایتا: https://eitaa.com/nrwrazavi 🍀آپارات: https://www.aparat.com/payamtabiatrazavi روابط عمومی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری خراسان رضوی
یکی از آن‌ها، که از بقیه بلندتر و هیکلی‌تر بود، گفت: «شما یه مشت بچه از جنگ چی می‌فهمید؟ از مسائل جنگی چی سر در می‌آرید؟» گفتم: «همین یه مشت بچه توی خرمشهر سی و پنج روز دشمن رو معطل کرد.» 🔹بریده ای از کتاب "دا " , خاطرات خانم سیده زهرا حسینی از اولین روزهای جنگ و حمله عراق به خرمشهر 🍀ایتا: https://eitaa.com/nrwrazavi 🍀آپارات: https://www.aparat.com/payamtabiatrazavi روابط عمومی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری خراسان رضوی
ما در کل سه تا تانک داشتیم. این را از سربازها شنیده بودم. بارها به سربازانِ پادگان دژ می‌گفتیم: «چرا جلوی تانکای عراقی رو نمی‌گیرید؟» جواب می‌دادند: «با چی؟ ما فقط سه تا تانک داریم.» یکی از این تانک‌ها در گل و لای پلیس‌راه مانده بود. این را خودم دیدم. 🔹بریده ای از کتاب "دا " , خاطرات خانم سیده زهرا حسینی از اولین روزهای جنگ و حمله عراق به خرمشهر 🍀ایتا: https://eitaa.com/nrwrazavi 🍀آپارات: https://www.aparat.com/payamtabiatrazavi روابط عمومی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری خراسان رضوی
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند باید که عشق را به شما اقتدا کنند بی دردهای خفته به مرداب عافیت باید حساب خویش ز مردان جدا کنند 🍀ایتا: https://eitaa.com/nrwrazavi 🍀آپارات: https://www.aparat.com/payamtabiatrazavi روابط عمومی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری خراسان رضوی