🔴رفتار سياسى اميرمؤمنان عليه السلام 1⃣
#نعمت_الله_صفرى_فروشانى
◀️بخش اول: طرح سؤالات و شبهات
برخى از خاور شناسان و كسانى كه در توجيه رفتار ائمه علیهم السلام به مبانى كلامى توجه نمى كنند، فضائل و كمالات انسانى حضرت على علیه السلام را مى ستايند؛ اما در توفيق سياسى اش ترديد دارند و آن بزرگوار را رهبر و فرمانروايى موفق نمى شمارند. در نظر اين گروه، دوران پنج ساله حكومت امام علیه السلام و به ويژه سال هاى آغاز آن، بر درستى اين سخن گواهى مى دهد. در نگاه اينان، حكومت حضرت از مشكلات زير رنج مى برد:
1⃣ اعلام سياست خشن و تهديد در نخستين روزهاى فرمانروايى:
امام در نخستين خطبه خود به سياست خشن روى آورد و مردم را به باز پس گرفتن اموال نامشروع1 و بالا و پايين رفتن موقعيت هاى اجتماعى تهديد كرد!2
2⃣ مساوات همگانى در تقسيم بيت المال:
حضرت در طول حكومتش سياست مساوات عوام و خواص در بهره بردارى از بيت المال را اجرا كرد و مقدمات بى مهرى اشراف و خواص را فراهم آورد. او مى توانست، با توجه بيش تر به خواصّ كه طبيعتا انبوه طبقات عوام را پشت سرخود دارند، پايه هاى حكومتش را مستحكم تر سازد. اين اشكال، هنگامى قوى تر مى شود كه دريابيم حضرت على علیه السلام حتى در اوج درگيرى با بزرگ ترين دشمن بيرونى خود (معاويه) نيز از اين سياست دست برنداشت و مقدمه فرار بسيارى از بزرگان كوفه به دربار معاويه را فراهم آورد.
3⃣ ناتوانى در به كارگيرى درست صحابه و پيشگيرى از نبرد ياران پيامبر
اگر حضرت على علیه السلام در آغاز حكومتش طلحه و زبير، دو يار ديرين پيامبر اكرم را به كار مى گرفت، هم انتظارات آنها را در به دست آوردن حكومت كوفه و بصره برآورده مى ساخت و هم از درگيرى اصحاب بزرگ پيامبر اكرم كه نبرد جمل اوج آن بود، جلوگيرى مى كرد. افزون بر اين، او مى توانست با استفاده از نيروى اين دو صحابى به خوبى در مقابل معاويه ايستادگى كند و نابودش سازد و چنانچه در بعضى جهات، آنها را نمى پسنديد، بعد از استحكام پايه هاى فرمانروايى اش بركنارشان سازد.
4⃣ عدم توجه به اندرز بزرگان در خصوص بركنار نكردن معاويه
امام علیه السلام در آغاز حكومتش به نصيحت كارشناسانى چون مغيره بن شعبه كه از او مى خواستند بركنارى معاويه را به پس از محكم شدن پايه هاى حكومتش واگذار كند، گوش فرا نداد. اگر اين پند را مى پذيرفت، جنگ بزرگى به نام صفين پديد نمى آمد و حضرت علیه السلام مى توانست با يكپارچه شدن جامعه اسلامى حكومت مطلوب خودرا پى افكنده، همزمان به خارج مرزها نظر كند و فتوحات خلفاى پيشين را پى گيرد.
5⃣ عدم استبداد
بررسى نوع اداره حكومت حضرت على علیه السلام نشان مى دهد يكى از مهم ترين علل عدم موفقيت امام در تسلّط بر امور، عدم به كارگيرى استبداد در برخورد با مردم بود. استبداد مطلق مذموم است و سرانجام دولت را به نابودى مى كشاند؛ اما استفاده معقول و حساب شده از آن ضرورت دارد. موفقيت مستبدانى چون «زياد بن ابيه» در تسلط بر مردم كوفه و بردن آن ها به راه هاى مطلوب خويش نشان مى دهد، بهره گيرى از استبداد در آن مقطع تاريخى مى توانست در حفظ حكومت سودمند باشد.
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
در برخورد با اين اشكالات، دو نوع پاسخ متصور است. نخست آن كه بگوييم، طبق مبانى كلامى مستحكم شيعه، امام معصوم است و در همه اعمال فردى و اجتماعى و سياسى هرگز به سمت خطا نمى رود. بنابراين، هيچ اشكالى به امام وارد نيست و حتى اگر نتوانيم در ظاهر پاسخى براى اشكال ها بيابيم، بايد اجمالاً بپذيريم كه امام راه درست پيموده و خود به علت كارهايش آگاه تر است. دوم آن كه، با قطع نظر از مبانى كلامى عصمت، خود به تحليل رفتار سياسى آن حضرت بپردازيم؛ با توجه به ظرف زمانى و نيز شخصيت و اهداف امام، بى هيچ پيش فرضى در پى علت اقدامات وى برآييم و درستى رفتار سياسى حضرت را كشف كنيم. اين نوشتار راه دوم را برمى گزيند و براى روشن تر شدن بحث، موقعيت سياسى، اجتماعى و فرهنگى امام و جامعه آن روز مسلمانان را به تفصيل بررسى مى كند.
#ادامه_دارد
📝 پی نوشت
1. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 15.
2. همان، خطبه 16.
🔴 9 دي، تمريني براي الگوي حاکميتي امام و امت
⭕️ تحليلي بر زمينه فکري شکل گيري حماسه 9 دي 1⃣
🔸#مهران_سرمد
بشر در طول قرن ها و هزاران سال زندگي، همواره در پي يافتن ساختاري براي اداره جامعه خود بوده است؛ تا بتواند نيازهاي اجتماعي خود را از اين طريق، تأمين کند و به سمت بهبود و رفاه، حرکت کند. نظام هاي مادي بسياري تا کنون با ادعاهاي بزرگ آمده و رفته اند و هيچ کدام نتوانسته اند الگويي بي نقص براي سعادت بشر ارائه کنند و هر کدام در ورطه ظلم و ستم غلتيده، عده اي را بهره مند و عده اي ديگر را فروگذار کرده اند.
الگوهاي تجربه شده در تاريخ، نظير سلطان محوري مرسوم در نظام هاي پادشاهي که حکومت را به صورت موروثي در يک خاندان حفظ مي کند يا الگوي دموکراسي و اصالت دادن به نظر اکثريت و يا الگوهاي عوام فريبانه اي که خود را در ظاهري مردم سالارانه نمايش مي دهند، ولي در واقع، الگويي مافيايي و سرمايه محورند، هر کدام به نوعي سر از خودکامگي و استبداد در مي آورند و همچنان بخشي از مردم جامعه، تحت ظلم ديگران قرار مي گيرند.
🔺چه کسي توانايي اداره جامعه را دارد؟
به نظر مي رسد، ايراد کار، لزوماً در عدم خيرخواهي يا در تلاش ناکافي بشر براي اداره جامعه نيست؛ بلکه تا زماني که جهان مادي ملاک تصميم گيري انسان ها باشد و خود را محدود در اين چند سال زندگي مادي ببينند، نتيجه اي به دست نخواهد آمد. رهبري جامعه و هدايت آن، نيازمند قدرت و علمي است که بر همه اين مسير طولاني، احاطه داشته باشد و خير و صلاح بشر را نه فقط در زندگي مادي محدود، بلکه در مقياس دنيا و آخرت، بشناسد.
امام، تنها کسي است که با بهره مندي از علم الهي، مي تواند اين نياز را پاسخ دهد؛ علمي که به او اين توانايي را مي دهد که حتي در اوج قدرت، همچنان صلاح جامعه را فداي خواست و ميل شخصي اش نکند و در هر حال، به وظيفه الهي و انساني خودش، عمل کند. سنخ حاکميت و رهبري امام، به دليل علم الهي اش، به کلي با تلاش هاي تجربه گرايانه و آزمون و خطاهاي بشر، متفاوت است.
🔺شرط تحقق الگوي حکومت امام و امت
با وجود اين که امام، ولايت خود را از جانب خدا دريافت مي کند و امامت و ولايت او بر مردم، وابسته به تصميم و انتخاب مردم نيست، ولي به هر حال، اراده الهي بر اين تعلق نگرفته که انسان ها را به اجبار، سعادتمند کند. اين که بشر به صورت مختار خلق شده، اقتضا مي کند که حتي براي انتخاب سعادت ابدي و شقاوت ابدي خود نيز مختار باشد. خداوند به واسطه امام، حجت را بر مردم تمام مي کند و حقيقت را به گوش آنها مي رساند؛ ولي چنين نيست که با قدرت قاهره خود، حکومت امام را محقق سازد؛ بلکه اين مردمند که بايد امام را بشناسند و به اين درک برسند که راه سعادتشان، اطاعت از امام و سرسپردگي به حکومت اوست و اگر اين درک براي مردم حاصل شد و به امام خود روي آوردند، سايه سعادت و عدالت و رفاه و رستگاري، بر جامعه آنها خواهد نشست. وگرنه، از اين نعمت محروم شده، در منجلاب بي عدالتي و سياهي فرو خواهند رفت. چنين است در طول تاريخ نيز تنها دوران کوتاهي، مردم از حاکميت امام، بهره مند شدند و در بقيه دوران ها، ظلم و بي عدالتي در جامعه اسلامي، رواج داشته است.
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
http://eitaa.com/joinchat/4119724036Cdb82
🟡 شبهه
چطور امکان داره که با وجود جوّ نظامی حاکم بر ایران در بهمن ۵۷ اجازه ورود هواپیمای امام خمینی به ایران داده شد؟این خواست دولت انگلیس بود که حکومت دینی بر ایران حاکم بشه
🟢 پاسخ
🔹 اولاً اگر امام خمینی مهره آمریکا و انگلیس بودند، پس راز این همه دشمنی آمریکا و انگلیس با ملت و انقلاب ایران و جنایت هایی که در حق انقلاب اسلامی ایران روا داشته می شود از جمله ترور ، تحریم ، تحریک صدام به جنگ ، ممانعت از پیشرفت های علمی، تحریم، بلوکه کردن اموال ملت، فتنه انگیزی ها و حمایت از فتنه گران و ... چیست؟
ثانیاً فرانسه قانوناً نمیتوانست هیچ اقدامی در ممانعت از حضرت امام انجام دهد، با این وجود تلاشهای زیادی برای ممانعت از پرواز امام راحل انجام داد، از اخلال در صدور گذرنامه همراهان امام گرفته تا بیمه نکردن هواپیما.
ضمن اینکه طرحهای خطرناکی برای پرواز ریخته شده بود که شاید خوشخیالی در تحقق آنها، فرانسه و بعضی کشورهای دیگر را نسبت به بیخطر بودن پرواز مطمئن میکرد، مانند آنچه فردوست در خاطراتش در مورد انفجار هواپیما یاد کرده (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ص ۶۰۷) یا ربودن هواپیما و انتقال به یکی از جزایر خلیج فارس (خاطرات دکتر صادق طباطبایی ص ۱۷۸)
دولت آمریکا هم تمام تلاش خویش را به کار بسته بود تا از ورود امام خمینی ره به میهن ممانعت به عمل آورد . در این راستا در دی ماه سال ۵۷ (۱۷-۱۱ دی ۵۷) ، کنفرانسی به نام گوادلوپ با حضور سران چهار کشور فرانسه ، انگلیس ، آمریکا و آلمان برگزار شد که با توجه به افزایش یافتن شعله های انقلاب در آن جلسه مقرر شد تا شاه از ایران برود و زمام امور را به بختیار بسپارد. به دنبال این تصمیم مقرر شد تا دولت فرانسه به نمایندگی از آمریکا پیامی را به امام خمینی بفرستد تا ضمن دعوت حضرت امام به حمایت از دولت بختیار ، از امام خواسته شود تا اقداماتی را به منظور جلوگیری از بروز هر گونه کودتا در ارتش شاهنشاهی انجام دهند.
اما امام خمینی ره با درایتی بی نظیر در پاسخ به دولت فرانسه که واسطه ابلاغ پیام کارتر بود چنین فرمودند : «پیام آقاى کارتر، دو جهت در آن بود؛ یکى راجع به موافقت کردن با حکومت فعلى، که دولت بختیار باشد ... و یکى هم راجع به احتمال کودتاى نظامى و یا پیش بینى کودتاى نظامى، پیش بینى کشتار وسیع مردم، که ما را از آن مى ترسانید.
اما راجع به دولت بختیار؛ شما سفارش مى کنید که ما برخلاف قوانین خود عمل کنیم. بر فرض آنکه من چنین خطایى بکنم، ملت ما حاضر نخواهد بود ..... و اما قضیه کودتا. ... من کودتا را نه به صلاح ملت مى دانم، و نه به صلاح امریکا؛ اگر (کودتا) بشود از چشم شما مى دانیم! .... این تمام پیغام من است به کارتر. ( صحیفه امام، ج ۵، ص: ۳۷۷)
ژنرال هایزر مجری کودتا (که امام خمینی هم پیشبینی کرده بودند) نیز در کتاب خاطرات خود به این مساله اشاره کرده و بر لزوم جلوگیری از ورود امام تا زمان تکمیل آمادگی برای کودتا که نیازمند زمانی حدودا ۱۰ الی ۲۰ روز پس از خروج از شاه از کشور بود تاکید دارد . وی در کتاب خاطرات خود چنین می نویسد : « اگر بتوانیم چند روز مراجعت [آیت الله] خمینی را به تاخیر اندازیم برای ما واقعا فرق می کند . اگر شاه فردا برود و [آیت الله] خمینی روز بعد بیاید همه برنامه های ما نقش بر آب می شود» (خاطرات ژنرال هایزر ، ص ۲۰۸ به نقل از خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی ، ج۳ ، ص ۱۶۶)
دکتر صادق طباطبایی از همراهان حضرت امام در فرانسه که از نزدیک شاهد این تلاش ها بود چنین مینویسد: «با اعلام بازگشت امام به ایران پیغامها و توصیه های فراوانی به ایشان می شد که حالا به ایران نروید یا سفر را به تعویق بیاندازید... جالب اینکه کارتر هم پیام داد که برای حفظ جان خودتان بهتر است سفر را به مدتی بعد موکول کنید. مقامات فرانسوی از طریق دوستان و آشنایان همین پیغام را می دادند. بعدها معلوم شد که ژنرال هایزر و نیز شاپور بختیار از طریق سفیر فرانسه در تهران درخواست کرده بودند که مقامات فرانسوی به هر نحو ممکن بازگشت امام را به تعویق بیاندازد.»(خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی ، ج۳ ، ص ۲۰۳)
خود بختیار هم میگوید:
«من می خواستم یک کاری بکنم که آیت الله خمینی نیاید؛ گاهی می گفتم تامین جانش را نمی توانم بکنم و گاهی می گفتم اگر کشته بشود چنین و چنان می شود ... یک روز به سفیر فرانسه گفتم شما میتوانید این پیغام مرا به پرزیدنت ژیسکاردستن ، همین امروز برسانید ... مستقیما به او بگویید که بختیار از شما خواهش می کند که به هر تقدیر و وسیله ای که میدانید آمدن آیت الله خمینی را به ایران به تعویق بیاندازید . دیگر چگونگی اش را من از اینجا نمی توانم بگویم...سفیر فردای آن روز آمد و به من گفت که ما اقدام کردیم اما ایشان (آیت الله خمینی) میگوید من قانع نشدم به ایران نروم» (شاپور بختیار، ص ۱۲۹)
🆔 @shobhe_shenasi
#ادامه_دارد 👇