eitaa logo
کانال ائمه جماعت
1.8هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
3.2هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️بچه رو روی دست گرفته ابی عبدالله،ان لم ترحمونی،به من رحم نمی کنید، فارحموا هذا الطفل،به این بچه رحم کنید، إما تَروُنَهُ کیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً،باید معنی کنم،معنی کنم بعد دادت دربیاد،گفت:ماهی رو از آب بیرون میندازید،تا اون موقعی که جون داره،خودش رو هی از رو زمین بلند میکنه،بالا و پایین خودش رو میندازه،دیگه جونی براش نمی مونه،این لب هاش رو بهم می زنه،عرب این لحظه رو می گه تلضی،ابی عبدالله نشون داد بچه رو،سر رو شونه می افتاد،فرمود:ببینید داره تلظی میکنه،یعنی اگه آبم بهش برسونید شاید جون بده،بعضی از پیر مردهای سپاه،گفتند:حسین راست میگه،ما که با بچه جنگ نداریم،ابی عبدالله ،علی اصغر رو آورد تو دل میدون،لباس پیغمبر رو پوشید، بین لشکر،خیلی ها از پیرمردها بلند شدن گفتند:راست میگه حسین،بچه رو بگیرید سیراب کنید ◾️ابن سعد ملعون،دید وضع سپاه داره بهم می ریزه،یه نگاه به حرمله نانجیب کرد،امتحانش رو پس داده،او چشم ابالفضلم هدف گرفته،گفت:چرا جوابش رو نمیدی،نانجیب گفت:بابارو نشونه بگیرم یا بچه رو،گفت:مگه سفیدی زیر گلوی علی رو نمی بینی،هنوز حرف های حسین تموم نشده،یه وقت دید علی داره بال بال می زنه ◾️امشب کسی نباشه چشمش گریان نباشه برا علی،گفت:سنگ دل ترین رو آورد بیرون مختار،گفت:جایی شد دل تو هم بسوزه بحال حسین،گفت:یک جا،همه جا هلهله می کردم،کف می زدم،خوشحال بودم،یه جا دل من سوخت،دیدم حسین بچه رو زیر عبا گرفت،بین میدون متحیر بود،نمی دونست کجا بره،یه قدم می رفت سمت خیمه ها باز برمی گشت،گفت:خلاصه چیکار کرد ابی عبدالله رفت سمت خیمه ها،گفت:نه امیر،دیدم اومد پشت خیمه ها نشست روی خاک ها،با غلاف شمشیر یه قبر کوچولویی کند.
⚫ مرحوم مفید نقل می کنه: "این روضه رو بی بی سكینه خونده... "میگه تو خیمه بابام نگران و مضطرب هی دستاشو به هم فشار می داد، هی میرفت بیرون می اومد تو، هی محاسنش رو میگرفت هی میدون رو نگاه میکرد، یک مرتبه دیدم صدای داداشم از وسط میدون بلند شد. صدا زد "ابتاه..." میگه دیدم رنگ چهره ی بابام پرید. چشماش سفید شد. وای وای وای... خدا رحمت کنه مرحوم دشتی رو، مفسر نهج البلاغه، اون اینجوری روضه میخونده، بدون مطالعه حرف نمی زده، مفسر بوده، محقق بوده. می گفت: تا ابی عبدالله صدای علی رو شنید به سرعت اومد سوار اسبش بشه برسه میدان، رکابو گم کرد. هی میخواست سوار شه، دست و پاشو گم کرد. صدا بچه ام از وسط میدون میاد. ان شاءالله هیچ وقت عزیزت وسط نامردا گیر نکنه،سوار اسب شد. ◾ این یه تیکه رو خیلی میخوام ناله بزنی شب هشتمِ، باید ماهم مثل حسین ناله بزنیم، نوشتند ابی عبدالله کنار بدن "وَ رَفَعَ الْحُسَینُ،صَوْتَهُ بِالْبُكاء" بلند بلند گریه میکرد. ... رسید کنار بدن،عبارت اینِ ، شیخ عباس قمی در نفس المهموم،اینجوری می نویسه،میگه: تا رسید بالا سر علی، ننوشته: "فَنَزَلَ مِنَ الفَرَس" ننوشتند: "نَزَل" یعنی پایین آمد. نوشتند "فَسَقَطَ مِنَ الفَرَس" ارباب ما با صورت خودشو انداخت رو خاک... هی اومد بلند شه، هی خورد زمین،بابا... ◾ آخ... نشست حسین روی خاك ها... "فَجَلَسَ عَلَی التُّرَاب" ، قدیمی ها این جوری روضه می خونن: سر علی رو به زانو گذاشت،آروم نشد. سر علی رو به سینه چسباند، آروم نشد. چه جوری آروم بشه؟ سینه ی علی رو به سینه چسباند. آروم نشد. "وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ" صورت رو روی صورت علی گذاشت...
⚫ رسید کنار شریعه ، دست برد زیر آب *عباس به آب رو نزد آب رو زد به عباس .. آب التماس میکرد یه ذره لباتُ تر کن* ◾ *عبارت میگه ورمل الماء علی الماء .. سوال دارم ، چرا نفرموده چرا نمیگه ابی عبدالله آبُ ریخت رو آب؟! ورمل الماء علی الماء یعنی آبُ آورد بالا محکم زد رو آب به قول یه اهل دلی میگفت انگار میخواست به آب یه سیلی بزنه ◾ یکی از القاب اباالفضل ،اَبَاالقِربَه ست .. چرا به عباس میگن اَبَاالقِربَه ، یعنی پدر مشک چرا به عباس میگن پدر مشک ؟! چون وقتی دستاشُ زدن مثه پدری که بچشُ بغل میکنه مشکُ داد تو شکمش خودشُ انداخت رو مشک همه‌ی حواسش به مشکِ مبادا این مشک پاره بشه .. نوشتن چهار هزار تیر انداز نه تیرانداز معمولی نه سرباز معمولی .. موکلین شریعه چهارهزار تیرانداز آموزش دیده بودن .. رو کنده ی زانو همه یه هدف داشتن .. الله اکبر .. ◾ اون شمر ملعونُ اون شبث ملعون گفتن نباید این آب به خیمه ها برسه .. هرکی هر کاری میتونه بکنه .. کار به جایی رسید من این یه جمله‌ی مقتل بیچارم میکنه یه مرتبه دیدن فَوَقف العَباس مُتَحیِرا .. دیدن عباس متحیر ایستاد .. چرا متحیر؟! یک نگاه کرد دید مشک آبُ زدن .. آب داره رو خاک میریزه .. دیگه جلوتر نرفت نمیتونه برگرده دست نداره مشک نداره نمیتونه جلو بره چه کنه متحیر شد .. ◾ وقتی ابی‌عبدالله رسید یک دقیقه منو نگاه کنی من حرفمو زدم هر شهیدی که میومد بالاسرش با یک دست سر رو از روی خاک برمیداشت اما رسید کنار عباس آروم شمشیرشُ گذاشت زمین سرُ گذاشت رویِ زانوهاش .. یک نگاه کرد دید یک چشم با تیر از بین رفته .. تیر رو آروم از چشم زخمی در آوورد .. با گوشه‌ی آستین خون هارو پاک کرد .. دید چشم سالم داره گریه میکنه صدا زد تو چرا گریه میکنی من بی برادر شدم ؟! (من باید گریه کنم تو چرا گریه میکنی) ◾ یه جمله گفته منو بیچاره کرده گفت حسین دارم برای شما گریه میکنم چرا برای من ؟! آخه الان شما سر منو از روی خاک برداشتی .. اما یک ساعت دیگه .. هیچکس نیست سر شما رو برداره ….حسین … عباس جان حق داشتی گریه کنی آقا حق داشتی گریه کنی هیچکس نبود سر حسینتُ برداره .. یه خواهر داشت زینب اومد برسه سر رو برداره ، اما دیر رسید به گودال .. وقتی رسید که سری به نیزه بلند است در مقابل زینب
⚫ سیدبن طاووس نوشته“وجلس الحسین یُصلح سیفه”آقا یک گوشه ای نشسته بود شمشیرش رو اصلاح میکرد،یه اشعاری زیر لب زمزمه میکرد:“یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ‏”ای روزگار اف بر دوستی تو باد“کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ””مِنْ طَالِبٍ وَ صَاحِبٍ قَتِیلٍ””وَ الدَّهْرُ لَا یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ“ ای روز گار اف بر تو باد چقدر شب و روز،دوستان رو کشتی، بین دوستان جدایی انداختی“وَ کُلُّ حَیٍّ سَالِکٌ سَبِیلِ“هر زنده ای آخرش باید این راه رو طی کنه“مَا أَقْرَبَ الْوَعْدَ مِنَ الرَّحِیلِ“زمان کوچ کردن از دنیا چقدر نزدیک شده ◾ “وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِیلِ” *وقتی آقا این اشعار رو خوندند*“فسَمِعَت زینب بنت فاطمه ذلک”زینب این حرفارو شنید،اومد خدمت برادر،“فقالَت یااخی هذا کلامُ مَن اَیقَنُ بالقتل” این حرف مال کسیه که یقین به کشته شدن داره،“قال نعم یا اختاه” *حالا زینب شب عاشورا رو ببین،زینب فرداشبم ببین،یه زینب دیگه شد* “فَقَالَتْ زَیْنَبُ وَا ثُکْلَاهْ یَنْعَى الْحُسَیْنُ إِلَیَّ نَفْسَهُ” ◾ وای بر من! برادرم داره خبر کشته شدن خودش رو به من میده.*اینجا سیدبن طاووس میگه:*“وَ بَکَى النِّسْوَهُ “زنان حرم شروع کردند به گریه کردن“وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ “ به صورت ها لطمه زدند“وَ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ”گریبان چاک کردند*شب عاشورا به صورت سیلی زدند،صبح عاشورا وقتی آقا خطبه میخوند به صورت ها لطمه زدند،اینجا اباعبدالله هست،ابالفضل هست،علی اکبر هست،زن ها رو آروم میکردند،اما شدیدترین لطمه ها رو فردا عصر به صورت ها زدند؛یکی زمانیکه بدن اربا اربای علی اکبرو خیمه ها آوردن،یکی اون ساعتی که ابالفضل کنار علقمه افتاد،اما بیشترین لطمه ها رو کجا زدند؟من اززبون امام زمان میگم، ترجمه هم نمیکنم:” فَلَمّا رَأَیْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیّاً “ دیدند زین ذوالجناح واژگون شده” وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً ، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ ، لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَویلِ داعِیات ، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات“ ◾ همه از خیمه ها بیرون دویدند،چه لحظه ای؟امام زمان فرمودند:*” وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ ،قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِهِ
mirzamohammadi-1.mp3
زمان: حجم: 2.44M
🏴 السلام علیک یا حسن بن علی العسکری 📝روضه علیه السلام 🎤استاد آجرک الله یا صاحب الزمان عج الله عج الله ‌▷ ●━━━━━────── ♪ ㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤ↻
@babolharam_net14000925-taheri-zemzemh.mp3
زمان: حجم: 2.87M
|⇦•دوباره دلم تو فاطمیه... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا طاهری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ : وقتی ملت شادن، اونا غمگینن! وقتی ملت غمگینن، اونا شادن!! فقط همین یک استدلال کافیه که دوست و دشمنمون رو بشناسیم... @vakilpour_ir
www.ChadoreKhaki.combanifateme_shahadat_emam_javad_97-03.mp3
زمان: حجم: 8.09M
روضه استاد میرزا محمدی به مناسبت شهادت امام جواد(ع) کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
﷽ ✨ راز قصر بزرگ ✍🏻 از آیت‌الله خویی نقل است که شیخ انصاری شاگردی داشت که او را برای تبلیغ به شهری فرستاد. قبل از سفر، شیخ او را تا دروازه نجف بدرقه کرد. شاگرد به کربلا رفت تا زیارتی کند و بعد عازم مقصد شود؛ اما چند روز بعد، به نجف بازگشت. شیخ انصاری علت بازگشت او را پرسید. ▫️شاگرد گفت: «در حرم امام حسین(علیه‌السلام)، در خواب یا بیداری قصری در بهشت به من نشان دادند و گفتند: "این قصر توست و تو سه روز دیگر در آن خواهی بود." فهمیدم که یعنی سه روز بیشتر زنده نیستم؛ پس به نجف برگشتم تا اگر مرگی در کار است، در اینجا باشم.» ▫️او ادامه داد قصری بسیار بزرگ‌تر از قصر خود در بهشت دیدم که متعلق به شیخ انصاری بود. سپس قصری عظیم‌تر از آن هم دیدم که به فاضل دربندی تعلق داشت. با تعجب پرسیدم: «چطور فاضل دربندی، که شاگرد و روضه‌خوان است، چنین قصری دارد؟!» ▫️پاسخ شنیدم: «قصر تو و شیخ انصاری به خاطر علم و عملتان است؛ اما قصر فاضل دربندی هدیه امام حسین(علیه‌السلام) به اوست، به خاطر روضه‌هایی که خوانده و اشک‌هایی که از مردم گرفته است.» ✍🏻 آیت‌الله بهجت فرمودند: «مرگ ترسی ندارد؛ اگر کسی حتی به اندازه یک مو محبت اهل بیت در دل داشته باشد، نجات پیدا می‌کند.» و افزودند: «الحمدلله همه ما این اندازه را داریم.» آنجا، همه‌کاره امام حسین(علیه‌السلام) است و هر چه هست از لطف اوست. 📌 برگرفته از جلسات «شوق بهشت»