#خاطرات_رهبر_انقلاب۲۴
درسال ۱۳۷۴، خانمی به مطب من مراجعه کرد، کودک خردسالش نیز با وی بود. هر دوی آنان بیماری سل داشتند. ناراحتی خانم به قدری بود که از حلقوم وی خون بیرون میآمد. من هر دوی آنها را معاینه کردم و برایشان نسخه نوشتم. چون نسخه را به دست آن خانم دادم، با کمال ناامیدی اظهار داشت: نسخه قبلی شما را هم دارم! من قبلاً هم به شما مراجعه کردهام. به علت عدم توانایی مالی، قدرت تهیه دارو را ندارم! من چهار فرزند دارم که همگی به جز یک دختر ده ساله، همین بیماری را دارند. همسرم نیز فلج و خانه نشین است. تنها نان آور ما دختر ده سالهام است که با قالی بافی، مبلغ اندکی برای خانه میآورد که آن هم کفاف خرید نان ما را نمیدهد.
من به وی گفتم: من موضوع را با دوستانم در میان میگذارم تا بلکه چارهای بیندیشم و مشکل تو و خانوادهات را حل کنیم. آن خانم از مطب من خارج شد. من هم چنان در فکر چارهجویی بودم که پس از گذشت ساعتی، دیدم دوباره به من مراجعه کرد، اما این بار با دفعات قبل خیلی تفاوت داشت؛ از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید.
به من گفت: دیگر نیازی به تلاش شما نیست! علت را پرسیدم، در جوابم گفت: وقتی که به منزل رسیدم، هیئتی به خانه ما آمدند. وضعیت ما را بررسی کردند. و قرار شد فردا صبح، همه ما را برای درمان به بیمارستان ببرند! گفتم: این هیئت از طرف چه کسی آمده بود؟ گفت: از طرف مقام معظم رهبری!
گفتم: چگونه از موضوع باخبر شده بودند؟
گفت: این روزها آقا به قم تشریف آوردهاند. من ماجرای زندگیم را طی نامهای، خدمت ایشان توضیح دادم. نامه من به دفتر معظمله سپرده شد. نامه افراد اورژانسی در الویت قرار گرفت و من نیز چون چنین وضعی داشتم. مورد لطف قرار گرفتم! این برخورد برای من خیلی شیرین بود. انسان با این رفتارها به یاد اولیای الهی میافتد.
پرتوی از خورشید، صفحه ۱۱۹
#خاطرات
#سید_علی_خامنه_ای
🇮🇷
هدایت شده از عمار انقلابی
#خاطرات_رهبر_انقلاب۲۷
درباره حضرت امام خمینی "قدسسره"، بارها شنیده بودیم که معظمله یک قدم برای مرجعیت برنداشتند. امروز ما همان خصیصه را در شخص آیةالله خامنهای میبینیم. ایشان هم یک قدم برای مرجعیت برنداشتند. با وجود اصرار فراوان مردم، هنوز مقام معظم رهبری از دادن رساله خودداری میکنند.
در روزهای آغازین رهبری ایشان- مرداد ۱۳۶۸- که هنوز مراجع بزرگواری چون حضرات آیات: خویی، گلپایگانی، مرعشی نجفی و اراکی در قید حیات بودند، یکی از افراد حاضر در جلسه، به مقام معظم رهبری گفت: برخی شما را به عنوان مرجع تقلید مطرح میکنند، ایشان فرمودند: من مطلقاً مطرح نیستم! همین بارِ رهبری که بر دوش من گذاشته شده است، را هم نمیخواستم؛ اما وقتی تکلیف شد، «خذها بقوه» امیدوارم بتوانیم همین بار سنگین را به مقصد برسانم. من دوست ندارم کسانی که منسوب به ما هستند، در این مسیر گامی بردارند! بعدها که شرایط به گونهای دیگر شد و اصرارها فراوان شد، مقام معظم رهبری پذیرفتند که مرجعیت شیعیان خارج از کشور را بپذیرند؛ ولی در رابطه با داخل فرمودند: مراجع بزرگوار دیگری هستند.
این برخورد برگرفته از روحیه بلند آیةالله خامنهای است. روحیه بلند اعراض از دنیا، از خصایص انسانهای والاست.
حجة الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی
پرتوی از خورشید، صفحه ۱۶۳
#خاطرات
#سید_علی_خامنه_ای
#خاطرات_رهبر_انقلاب۳۱
هوش و فهم فوقالعاده
بنده همراه آقایان، محقق داماد، مومن، تقدیری و وافی در درس آیتالله مرتضی حائری شرکت میکردیم. ایشان گاهی بیست دقیقه تا نیم ساعت دیرتر به درس میآمدند. برای ما مبهم بود که چرا آقا دیر به درس میآیند. بعدها روشن گردید که آقای حائری در منزل خود یک بحث دیگری دارند و آن درس نیز تنها برای یک نفر است. کسانی که به استاد نزدیکتر بودند؛ با تفحص فهمیدند که آن شخص آیتالله خامنهای هستند.
آقای حائری در منزل به معظمله درس خارج میگفتند. آقای تقدیری به من گفت: روزی به استاد گفتم: شما برای یک نفر، جمعی را معطل نگه میدارید. آقای حائری به من گفت: سید، بسیار خوش فهم است!
حجت الاسلام والمسلمین سید محمد تقی محصل همدانی.
پرتوی از خورشید. صفحه۴۵
#خاطرات
#سید_علی_خامنه_ای
#تبیین
#خاطرات_رهبر_انقلاب۳۴
این سه صلوات، مبارزه است.
در دوران پیش از انقلاب، بنده در ایرانشهر تبعید بودم. در یکی از شهرهای همجوار، چند نفر آشنا داشتیم که یکی از آنها راننده بود، یکی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت به معنای خاص کلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آنها عامی اطلاق میشد. با این حال جزو خواص بودند. آنها مرتّب برای دیدن ما به ایرانشهر میآمدند و از قضایای مذاکرات خود با روحانی شهرستان میگفتند.
روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوام بود. ملاحضه میکنید! رانندهی کمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پیش نماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی میگفت: چرا وقتی اسم پیغمبر میآید یک صلوات میفرستید، ولی اسم "آقا" که میآید، سه صلوات میفرستید؟! نمیفهمید. راننده به او جواب میداد: روزی که دیگر مبارزهای نداشته باشیم؛ اسلام بر همهجا فائق شود؛ انقلاب پیروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، که یک صلوات هم نمیفرستیم! امروز این سه صلوات، مبارزه است! راننده میفهمید، روحانی نمیفهمید! این را مثال زدم تا بدانید خواص که میگوییم، معنایش صاحب لباسِ خاصی نیست. ممکن است مرد باشد، ممکن است زن باشد. ممکن است تحصیل کرده باشد، ممکن است تحصیل نکرده باشد. ممکن است ثروتمند باشد، ممکن است فقیر باشد. ممکن است انسانی باشد که در دستگاههای دولتی خدمت میکند، ممکن است جزو مخالفین دستگاههای دولتیِ طاغوت باشد.
بیانات در جمع فرماندهان لشگر ۲۷ محمد
رسولالله صلی الله علیهوآله
۱۳۷۵/۳/۲۰
#خاطرات
#سید_علی_خامنه_ای
#تبیین
#خاطرات_رهبر_انقلاب ۷۵
همراه بـا رزمندگان
پس از انتخـاب آیــةاللهخـامنهاي بـه ریاســت جمهوري، حضـرت امام رفتنِ ایشان به مناطق جنگی را ممنوع کردند. در اواخر جنگ، معظمله با اصرار فراوان، رضایت حضرت امام خمینی قدس سـره را براي حضور دوباره در جبهه، جلب کردند و بار دیگر از نزدیک، گام به جبهههاي نبرد گذاشتند. معظمله به عنوان امـام جمعه تهران، قبـل از آمـدن به جبهه، پیـامی براي همه ائمه جمعه و جمـاعت، صادر نمودنـد و آنان را براي حضور در جبهههـا، دعـوت کردنـد. ایـن حرکت انقلابی و مهم ایشـان، بـاعث تحـول عظیمی در جبهههـا شـد. معظمله در آن دوران، به همه لشگرها سرکشی میکردند، وضعیت یگانهاي رزم را بررسی مینمودند و مشکلات را از زبان تک تک رزمندگان میشنیدند. آقا چون همیشه، مثل یک پدر با بچهها برخورد میکردند و با مهربانی حرفهایشان را گوش میدادند. این حضور و رفتار، اثر عجیبی در روحیه رزمندگان گذاشت؛ اثري که آنان را تا شـکست کامل دشـمن، در صـحنه نبرد نگاه داشت.
سـردار سرتیپ پاسدار محمد کوثري.
پرتوي از خورشید، ص۱۵۸
#خاطرات
#رهبر_انقلاب_اسلامی
#سید_علی_خامنه_ای
#
#خاطرات_رهبر_انقلاب ۹۱
حضـور در جبهه
در اواسـط جنـگ، حضـور مقـام معظم رهـبري در جبههها کمرنگ شـده بود. عـدهاي از فرماندهان خدمت ایشان رسـیدند و گلایه کردند. فرماندهان اصـرار کردند ایشان علت عدم حضور خود را بیان بفرمایند. مقام معظم رهبري فرمودند: چارهاي جز این کار ندارم! حضـرت امام قدس سره رفتن بنده با استانهاي خوزسـتان، ایلام، کرمانشاه، کردسـتان و آذربایجانغربی را ممنوع وحرام کردهانـد. حالا که شـماها اصـرار داریـد که من به جبهه بیایم، به زودي خـدمت امام میروم و التماس میکنم به من اجازه حضور در جبهه را بدهنـد. مـدتی نگـذشت که باز حضور آیةالله خامنهاي در جبههها چشمگیر شد.
حجةالاسلام و المسلمین ذوالنور.
پرتوي از خورشید، ص۱۵۷
#خاطرات
#رهبر_انقلاب_اسلامی
#سید_علی_خامنه_ای
https://eitaa.com/aliasghargorje/828