یه وقتایی به یه نفر انقدر اعتماد میکنی ، انقدر بها میدی و انقدر بالا میبریش که تو روی خودت بر میگرده به خودت زخم میزنه. دقیقا تموم آدمای زندگیِ من اینجوری بود تا بهشون اوج میدادم براشون خوب بودم ، ولی تا دیدن منفعتی ندارم براشون ، تموم باورهام رو نابود کردن . •M•

رگه های قرمز و آبی که درون تو هستند،. قلب [❤️] اونهارو بعم وصل می کنه. با صدایی که در باد [🌬] می وزد.،‌. دنبال پیدا کردن کلمات برای بیان احساسم به تو هستم♡|. . . ☆سوزومه در را قفل می کند.☆ •M•

یعنی دارم افسرده میشم Ƙ

من:مامان/بابا حوصلم سر رفته چرا امکاناتی که میخوامو فراهم نمیکنی؟ مامان/بابا: حالا فردا من:مامان/بابا فردا شدا مامان/بابا:باشه حالا فردا من:😐 Ƙ

حالا امکاناتی که میخوام: چند تا کاموا چانکی+دو نوع آرد+یه کلاس (دفاع شخصی) Ƙ

چقدر سخته فراهم کردن اینا یعنی؟؟؟ Ƙ

فقط با دوییدن میتونم هیجان و انرژیمو تخلیه کنم ولی بهم اجازه دویدنم نمیدن! Ƙ

من درحال توضیح به همسایمون که من از آینه ها خوشم نمیاد و بنظرم نباید اختراع میشد و دارم فکت میارم که چرا آینه ها خطرناکن!🥴 و بعدشم توضیح دادن راجب اینکه چقدر به کتاب علاقه دارم و کتاب دوست دارم🥳 دو روز بعدش همسایمون: بیا عزیزم این دو تا آینه رو براتو خریدم ، جایزه کارنامت😇 من:عالیه،لبخند فیک🙂 Ƙ

امروز واقعا فهمیدم که هیچکی واقعا دوسم نداره و همه تظاهر میکردن! Ƙ

میزان طنز بودنم: Ƙ