🎬 #کلیپ | #روایتگری 🔻میدونید هر چی بالای قلّه ی ظهور نزدیک تر میشیم دیگه هوا نیست بی هوا میخرن بی هوا میبرن دیگه موضوع هوای نفسه،موضوع اطاعت امر مولاست... اینجا کوچه تنگ آشتی کنون با خداست؛هرکی گم شده تو کوچه پس کوچه های دلش،اینجا پیدا میشه...!

🎬 #کلیپ | #روایتگری 🔻حاج حسین یکتا: یک تکه استخوان چقد برکت داره؟! شهدا دارن میان کمک، ما کجای کاریم؟!

🎬 #کلیپ | #روایتگری 🌟 خمینی مارو تکون داد .... 🔻 روایتگری حاج محسن سوهانی در بزرگترین گلزار شهدای جهان

🎬 #کلیپ | #روایتگری 🔻خادم الشهید تو هم مثل حاج حسین بصیر به خیمه ارباب میرسی؟! آخر کار خادم الشهید چی میشه؟!

🎬 #کلیپ | #روایتگری 🔻شهید مرتضی عبدالهی: من از حضرت زهرا(س) خجالت میکشم که روی قبرم سنگ بذارید،من دوست دارم روی قبرم خاک باشه! وقتی که شهید شد،خیلی از مستمندان آمدندگفتند این شهید ما رو پشتیبانی میکرد. آتش به اختیار یعنی چه؟! غم مردم به دل خوردن یعنی چه؟! یعنی کسی که استاده پای درد مردم،مثل شهدا...

🎬 #کلیپ | #روایتگری 🔻عجب تقدیری... تا یار که را خواهد و میلش به که باشد... بکوش تا صاحب خبر شوی، ما کجای کاریم؟!

🎬 #روایتگری | #راهیان_نور 🔻ما به خادمی بعد از این همه دوری و دلتنگی محتاجیم!! در فهرست خادم هایت اسم ما را تیک زده ای...؟! یازهرا(س)

🎬 #کلیپ | #روایتگری 🔻سر دادند که سر بلند شیم... روایت مادر شهیدی که امام رضا(ع)،رضا رو بهش داد و شهید شد.

🎬 #روایتگری | #خادم_الشهدا 🔻 رو به حرم بی‌بی گفت ۱۵ سال نوکری کردم، مزدی نخواستم، حالا مزد منو شهادت قرار بدید. مزدش رو گرفت، اونم شب شهادت حضرت زهرا (س) 🌟 روایت شهادت #شهید_مدافع_حرم #حجت_اسدی از محل شهادتش 🎧 راوی: جواد_تاجیک

🎬 #کلیپ | #روایتگری 🔰از سربازی برگشته بود! مُرخـّـــصی داشــــت! پدرش اون موقع مریض بود! همگی دور هم جمع شده بودیم! یِهو ... ! 📎به روایت دایی شهیدمهدی موحد نیا

🎬 #کلیپ | #روایتگری 🔻فرمانده ای که قلم به دست گرفت... 🎙راوی: مهدی امیریان

#روایتگری 🌹 یادی از شهید رضا عزیززادگان (ولادت: ۱۳۳۴، قم، شهادت: ۱۳۶۵، شلمچه، عملیات کربلای۵، مزار: گلزار مطهر شهدای علی‌بن‌جعفر "علیه‌السلام" قم) سال ۶۱ در عملیات رمضان، منطقه‌ی پاسگاه زيد، بود که شهید بزرگوار رضا عزیززادگان که یک پایش از بالای مچ قطع شد. رضا از قدیم فوتبالیست بود و بعد از این که یک پایش مصنوعی شد، باز هم فوتبال را ادامه داد. به سختی می‌شد حریفش بشوی. در تمرینات با اقتدار و روحیه شرکت می‌کرد، بعضی وقت‌ها با همین یک پا، خیلی کری می‌خواند و همیشه قبل از تمرین، پیچ‌های پای مصنوعی‌اش را محکم می‌کرد و وقتی بلند می‌شد، شروع می‌کرد به رجز خوانی و حریف می‌طلبيد. وقتی در جمع بچه‌های فوتبالیست می‌آمد، به آنها خیلی روحیه می‌داد و مرتب در صحبت‌هایش، آنها را به خداشناسی و تقوا دعوت می‌کرد. شهید رضا عزیززادگان مدتی در تیم افشین قم بازی کرد و بارها برای تیم منتخب قم هم بازی کرده بود. 🎤 راوی: محمد لاجوردی اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است