و شاید شب، از آن وقتی چنین جانکاه و غمگین شد
که حیدر، ماهِ خود را با دو دستش بر زمین بخشید...
#زهرا_ایزدینیا
ليتي كنت ثقبا علي توب أمي علّها تصلحني...
فلأمّهات يصلحني كلّ شيء...
حتي القلوب...
کاش یه درز روی لباس مادرم بودم تا درستم کنه؛
آخه مادرها همه چی رو درست میکنن،
حتی دلهارو.
#زهرا_ایزدینیا
لا يعرف الحزن إلا كل من عشقا
وليس من قال إني عاشق صدقا
للعاشقين نحول يُعرفون به
من طول ما حالفوا الأحزان والأرقا
هیچکس، بهجز آنکه عاشق شده باشد اندوه را درک نمیکند و هرکه میگوید عاشق است راست نمیگوید.
عاشقان، رنجوری و ضعفی دارند که با آن شناخته میشوند و حاصل عجین بودن آنها با اندوه و بیخوابیهای شبانه است...
#كثير_عزة
مترجم: #زهرا_ایزدینیا
|@loqatalqalb|
لكم لغتكم ولي لغتي.
لكم من لغتكم البديع والبيان والمنطق، ولي من لغتي نظرة في عين المغلوب، ودمعة في جفن المشتاق، وابتسامة على ثغر المؤمِن، وإشارة في يد السموح الحكيم.
زبان شما برای خودتان و زبان من برای خودم.
بدیع و بیان و منطق، از زبان شما، مختص شما باشد.
اما من، زبانم را از نگاهی در چشم انسانی شکستخورده، اشکی در پلک انسانی دلتنگ، لبخندی بر لب و دندان انسانی با ایمان و اشارهای در دست بخشندهای فرزانه میگیرم.
#جبران_خلیل_جبران
مترجم: #زهرا_ایزدینیا
|@loqatalqalb|