بعد حالا شما به من بگید، چای توی معماری کلاسیک پاریس می‌چسبه!؟ لاجرم خیر! اونجا فقط قهوه. در عوض چای توی حجره های مسجدِ جامع شهر که هر پستوش به درس و بحثِ علما و فیلسوفان و عرفا می‌رسه، می‌چسبه.

ولی هیچ مزه ای‌ مثل چای، چایخونه حرم امام رضا تو دل سرما و برف رو نمی‌گیره. ما که نخوردیم ولی میگن که مست می‌کنه.☕️

گاهی وقت های آدم باید مراحل سخت زندگیش رو در سکوت و به دور از همه طی کند. تا بقیه آسیب نبینند چون از شدت فشار روحی ممکنه کار های وحشتناکی ازش سر بزنه. :)

على رغم الجو المشحون تبعا للظرف المرهون باوجود فضای متشنج، به خاطر شرایطی که خارج از اختیار ماست مطرح معيونك بتكون بحلم شوفك يوما ما آرزو میکنم هر جایی چشمانت باشد، ببینمت یک روزی بكرا بيخلص هل الكابوس بدل الشمس بتضوي شموس این کابوس فردا به پایان می رسد و به جای یک خورشید، چند خورشید می تابد وعلى ارض الوطن المحروس رح نتلاقى يوماما و یک روزی میرسد که در این خاک میهن امن شدمان، همدیگر را خواهیم دید. مع انه وضعك مهزوز ومرات بحسك نرفوز با اینکه وضعت متزلزل است و بارها احساس میکنم مضطربی لازم تعقل مابيجوز اذا مش هلء يوما ما اما باید کمی تعقل کنی و آروم باشی، هر چند که درست نیست. اگر الان نمیشود، بالاخره یک روزی ... بعدك مهضوم ومحتال والي متلك صارو قلال هنوز تو دل برو و فریبنده هستی و مثل تو کم شدند كيف مابرمت بهل الاحوال بدي حبك يوما ما چطوری این اوضاع و احوال تغییر میکند که من عشقت را میخواهم‌.... یک روزی... #جولیا_پطرس #خواننده_خانم 🦦❗️

بحلم شوفك يوما ما...:)

چقدر من روزمرگی های این دختر الجزایری رو دوست دارم.✨ براتون یکی از کلیپ هاش رو آپلود کردم که شما هم ببینید. ساده و زیبا.

داشتم به این فکر می‌کردم #ننجون_ها چرا یه کانال نمی‌زنند و از روزمره ساده و بامزه شون چیزی نمی‌نویسند!؟ اینطوری کلی چیز های قشنگ برای یاد دادن داشتند و کلی تجربه که ساعت میشد باهاشون زندگی کرد. از مرحله آب و دون دادن به مرغ و جوجه هاشون گرفته تا قرآن خوندن های آروم آرومشون و غذا پختن و سبزی پاک کردن ها و دیدار همسایه، اقوام و توصیف شخصیت اون ها ‌و حوادث روستا و همه و همه... میشد یه کانال یا پیج مهیج. اول از همه خودشون بودند، بدون این ادا اطفار های امروزی. دوم اینکه کلی اتفاقات باحال براشون می‌افته که تحلیل و بررسی شون خیلی جذاب و دوست داشتنی هست. سوم، کلی نکات تربیتی و معنوی و عرفانی هم بلدن. چهارم، درس زندگی و زیستن و انتقال تجربیات به نسل آینده مهم ترین کار اون هاست.

من از همه هجرت کردم. تا به کرشمه ی دو چَشم سیاه‌تان نائل شوم‌ و به کمان ابرویتان دخیل بندم.