فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمو پورنگ ما دهه شصتیا....
#نوستالژی
💯ما اینجاخاطراتتونرو زندهمیکنیم/کلیککن😉
در حدود دهه ۵۰ به دلیل استقبال مردم از "شیر پاک" قیمتش از ۱۰ ریال به ۹ ریال کاهش یافت!
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدیویی رنگی از نیویورک، دهه ۳۰ میلادی
صحبت از صد سال پیشه
واقعا عجیبه
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
ده یا بیست سال دیگه، نه توی خیابون قراره شماره بگیری، نه کسی توی اینستا مختو بزنه،
نه قراره از کافه رفتنت استوری بگیری یا با کسی برنامه کنی؛
۱۰ ۲۰ سال دیگه، وارد دوران میانسالی و پیری می شی.
اون موقع یه پسر خوشتیپ یا یه دختر جذاب نیستی!
اون موقع چیزی به جز اینکه تا چه اندازه برای خودت تلاش کردی،
چقدر به خودت رسیدی و چقدر پیشرفت کردی،
چقدر دوستای مثبت و عاقل یا یه پارتنر درست و خوب پیدا کردی... به چشمت نمی آد،
پس یکیو پیدا کن که تو دوران میانسالیت، بتونی کنارش لبخند بزنی و با آرامش یه قهوه ی گرم دو نفره بخورید.
یکی که بری تعطیلات کنارش خوشبگذرونی، یکی که مطمئن باشی توی هر شرایطی کنارت می مونه و امنه.
دنیا رو قرار نیست تا همیشه اینجوری بگذرونی.
پس اینم یه تلنگر تا بیشتر به فکر خودت باشی دوست من...
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا/کلیککن
در سال ۱۳۶۵ و در اوج جنگ، نرخ رشد جمعیت در ایران به 3.6 درصد رسید یعنی دو برابر میانگین جهانی در آن زمان!
در دهه ۶۰ بیش از ۲۰ میلیون نفر در ایران متولد شدند و میانگین تعداد فرزند در هر خانواده ۷ نفر بود!
بی دلیل نیست که خیلی از دهه شصتیها الان نه کار درستی دارند و نه خانه و زندگی درستی...
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا/کلیککن
قرعه کشی رادیو تلویزیون ملی ایران برای عروسی در عید فطر سال ۵۵
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
بعضی از عکسا فقط یه عکس نیست،
یاداور یه دنیا خاطرات فراموش شدس
#نوستالژی
💯ما اینجاخاطراتتونرو زندهمیکنیم/کلیککن😉
در سال ۱۲۷۲ قمری معادل با ۱۲۲۹ خورشیدی وبای بزرگی در تهران پدید ٱمد.
کنت دوگوبینو در خصوص شیوع این بیماری چنین نقل میکند:
"هر کس دوپا داشت و میتوانست فرار نماید،برای حفظ جان خود از پایتخت گریخت.مردم چنان میمردند که گویی برگ از درخت میریزد و با اینکه در طهران ٱماری برای شمار مردگان وجود ندارد، تصور میکنم که بیش از یک سوم سکنه شهر طهران در اثر وبا مردند"
"در شهرها و شمیران به جز خبر ناخوشی و وحشت خبری نیست...از صفحه(منطقه) کن تا سوهانک زیادتر از بیست سی هزار نعش ٱورده اند"
در سال ۱۲٨۷ قمری/۱۲۴۴خورشیدی، وبای دیگری در طهران شایع شد که عدد کشتار ٱن به روزی دویست تا چهارصد نفر در کوچه و بازار میرسید...
در سال ۱۳۱۰ قمری/۱۲۶۷ خورشیدی نیز وبای دیگری رخ میدهد که به گفته ی اعتمادالسلطنه بر پایه سخن پزشکان،در طهران و اطراف شهر عدد تلف شدگان ۲۳۰۰۰ هزار تن اورده شده است.، مردم از ترس شیوع،مرده ها و حتی نیمه جانها را به گورستان میسپردند...
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
کریم باقری داشتیم وقتی دیوید بکهام مد نبود 😁
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا/کلیککن
توبه گرگ مرگ است !
كسی كه دست از عادتش بر ندارد .
آورده اند كه ...
گرگ پیری بود كه در دوران زندگیش حیوانات و جانواران و پرندگان زیادی را خورده بود و به دیگران هم زیان فراوان رسانده بود . روزی تصمیم گرفت برای اینكه حیوانات دیگر هم او را دوست داشته باشند ، به نقطهٔ دور دستی برود و توبه كند . به همین قصد هم به راه افتاد .
در راه گرسنه شد ، به اطرافش نگاه كرد ، اسبی را دید كه در مرغزاری می چرد .
پیش اسب رفت و گفت ! می خواهم به سرزمین دوری بروم و توبه كنم ، اما حالا خیلی گرسنه ام از تو می خواهم كه در این راه با من شریك بشوی ؟!
اسب گفت : كه از دست من چه كاری بر می آید ؟
گرگ گفت : اگر خودت را در این راه قربانی كنی من می توانم از گوشت تو سیر شوم و از گرسنگی نجات پیدا كنم و هم اینكه دیگران از گوشت تو می خوردند و سیر می شوند . تو با این كار خودت به همنوعان خود كمك می كنی .
اسب برای نجات جان خود بفكر حیله افتاد و رو به گرگ كرد و گفت : عمو گرگ !
من آماده ام كه در این كار خیر شركت كنم و خودم را قربانی كنم .
اما دردی دارم كه سالهای زیادی است كه ز جرم می دهد . از تو می خواهم در دم را چاره كنی ،بعد مرا قربانی كنی ! گرگ جواب داد : دردت چیست حتماً چاره اش می كنم ، اگر هم نتوانستم پیش روباه می روم تا درد ترا علاج كند . اسب گفت : چه گویم ؟ ، چند سال قبل ، پیش یك نعلبند نادان رفتم كه سم هایم را نعل بزند ، اما نعلبند نادان نعل را اشتباهی روی گوشت پایم زد و این درد از آنروز مرا زجر می دهد .
از تو می خواهم كه نزدیك بیایی و زخمهای مرا نگاه كنی .
گرگ گفت : بگذار نگاه كنم ، اسب پاهایش را بلند كرد و چنان لگد محكمی به سر گرگ زد كه مغزش بیرون ریخت ، گرگ كه داشت می مرد به خودش گفت : آخر ای گرگ ! پدرت نعلبند بود ، مادرت نعلبند بود ؟ ترا چه به نعلبندی ؟
اسب هم از خوشحالی نمی دانست چه كند ؟ هی می رقصید و به گرگ می گفت توبه گرگ مرگ است.
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید/کلیک کن
بعضی ضربالمثلای فارسی تاریخچه ترسناکی دارن
مثلا «همین آشه و همین کاسه» واقعا ترسناکه ماجراش
توی دوره شاه عباس صفوی، حاکم اراک آدم به شدت ظالم و مزخرفی بوده، تا حدی که دختر مردم رو به بهانه خراج میبرده به کاخ خودش به کنیزی و...
یه بار چندتا از رعایای اراک میرن اصفهان پیش شاه از والی اراک شکایت میکنن
شاه هم والی رو فرا میخونه به اصفهان بهش امر میکنه دیگه دست از ظلم برداره و اگه بشنوه دوباره این کارو کرده حسابشو میرسه
والی برمیگرده اراک و میفهمه کیا چغلیشو به شاه کردن
همه اون بدبختا رو با خانواده گردن میزنه
خبر به شاه عباس میرسه و شاه عباسم ولات همه ولایات و احضار میکنه
یه دیگ بزرگ آش بار میذارن و والی اراک (عراق اون موقع) رو میارن و زنده میندازن تو دیگ
وقتی حسابی میپزه و گوشت والی قاطی مواد میشه نفری یه کاسه ازون آش میده دست والیا
میگه این آشو بخورین برگردین ولایتتون و با مردم درست رفتار کنین
اگه از هر ولایتی خبر برسه که ظلم کردین از این به بعد همین آشه و همین کاسه
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید/کلیک کن
#نوستالژی بچه های دهه ی پنجاه و شصت!
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا/کلیککن
حمل مسافر در دوره قاجار
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی که با دیدنش وارد دنیای کودکیتون میشید و توش غرق میشید..
#نوستالژی
💯ما اینجاخاطراتتونرو زندهمیکنیم/کلیککن😉
تا آخر بخوانید
بازار ها رونق ندارد
کاسبان و تجار سود نمی کنند
گرفتار مریضی های عجیب شدیم
هرروز یک نوع بیماری از راە میرسد و گرفتارمان میکند
دچار گرانی های وحشتناک شدیم
مرگ های ناگهانی امانمان نمیدهد
زلزله و سیل و سرما جان عزیزانمان را می گیرد
گرفتار مسئولین نالایق شدیم
*می پرسی چرا
✅فقط یک دلیل دارد
🛑دچار خشم خدا شدیم🛑
می پرسی چرا
چرا دچار خشم خدا نشویم
وقتی غِش در معامله میکنیم
وقتی کم فروشی میکنیم
وقتی احتکار می کنیم تا گران شود
وقتی ربا و نزول در بازار بیداد می کند
وقتی فروشنده به خریدار رحم نمیکند
وقتی طبیب به بیمار رحم نمیکند
وقتی دولت به مردم رحم نمیکند
وقتی مردم به هم رحم نمیکنند
وقتی سگ بازی می شود افتخار
وقتی محرم و نامحرمی معنا ندارد
وقتی حیا و غیرت از بین رفته
وقتی همه به هم دروغ میگویند
وقتی بیت المال غارت میشود
وقتی نماز و روزه فراموش میشود
وقتی حجاب تحقیر می شود
وقتی ترک محرمات و جدیت در عبادات نداریم
وقتی سبزی فروش،سبزی آبزده می فروشد
وقتی نانوا نان بی کیفیت میپزد
وقتی قصاب آشغالِ گوشت را چرخ میکند
وقتی تعمیر کار خرج تراشی میکند
وقتی دکتر زیر میزی می گیرد
وقتی فیلم و سریالها ترویج بی بند و باری است
وقتی بانک ها ربا خواری می کنند
وقتی مسئولین اختلاس می کنند
وقتی مدیران متعهد نیستند
وقتی همه به هم خیانت میکنند
وقتی... وقتی... و...
وقتی خدا را فراموش کرده ایم و امرش را سبک می شماریم
چرا دچار خشم خدا نشویم؟!
باید توبه کنیم
همه باید توبه کنیم!
💌 این متن رو اینقدر پخش کنید تا برسه به دست هر کی که حساب و کتاب قبر و قیامت را فراموش کرده..!
💯مطالب ناب را در کانال دنیای قدیم مشاهده کنید/کلیک کن
نمیدانم تابستان چه سالی ملخ به شهر ما هجوم آورد. زیانها رساند. من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش را بخواهید حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. وقتی میان مزارع راه میرفتم، سعی میکردم پا روی ملخها نگذارم. اگر محصول را میخوردند پیدا بود که گرسنهاند.
منطق من ساده و هموار بود. اگر یک روز طلوع و غروب خورشید را نمیدیدم گناهکار بودم. هوای تاریک و روشن مرا اهل مراقبه بار آورد. تماشای مجهول را به من آموخت. من سالها نماز خواندهام. بزرگترها میخواندند، من هم میخواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد میبردند. روزی در مسجد بسته بود. بقال سرگذر گفت : "نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیک تر باشید !
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم، بیآنکه خدایی داشته باشم !
سهراب سپهری
هنوز در سفرم
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید/کلیک کن
دکان شمشیرسازی در دمشق؛ ۱۹۰۰ میلادی
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به وقت خاطره بازی 😍
خانه قدیمی قصههای مجید
💯ما اینجاخاطراتتونرو زندهمیکنیم/کلیککن😉
وﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﻮﺵ ﻫﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﺋﯽ ﺑﻪ ﻣﺰﺭﻋﻤﻮﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺤﺼﻮﻝﻣﻮﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ.
ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﭼﻨﺪ ﺗﺎﺷﻮﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺗﻮﯼ ﯾﮏ ﻗﻔﺲ ﻭ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﮔﺸﻨﮕﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻫﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ .
ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﻣﻮﺷﯽ ﮐﻪ ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﻣﻮﻧﺪﻧﺪ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﺮﺩ. ﺑﻬﺶ گفتم: ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﭼﺮﺍ ﺁﺯﺍﺩﺷﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻮﺵ ﺧﻮﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻣﻮﺷﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺑﺸﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ!
این ﺣﮑﺎیت ﺗﻠﺦ مثالی برای جوامع ﺁﻓﺖ ﺯﺩﻩ است
ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ برای یک لقمه نان
به چاپیدن همدیگر عادت نکنیم👌
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا/کلیککن
#حکایت_قدیمی
شب اول قبر
همسـر ملانصـرالدین از او پرسید:«پس از مـرگ چه بلایی به سـرمان می آورنـد؟»
ملا پاسخ داد:«هنوز نمـرده ام و از آن دنیـا بیخـبر هستـم ؛ ولی امشب برایـت خـبر میآورم.»
یک راست رفت سمت قبـرستـان. در یکی از قبرهای آخـر قبرستان خـوابید. خواب داشت بر چشم های ملا غلبه میـکرد؛ولی خـبری از نکـیر و منـکر نبود.
چند نفـری با اسب و قاطـر به سمت روستا میآمدند.
با صـدای پای قاطـرها ، ملا از خواب پرید و گمان کرد که نکیـر و منکـر دارنـد میآیند.
وحشت زده از قـبر بیـرون پـرید.
بیرون پـریدن او همان و رم کردن اسب هـا و قاطـر ها همان!!
قاطر سواران که به زمین خورده بودنـد تا چشمشان به ملا افتـاد،او را به باد کتک گرفتند.
ملا با سرو صورت زخمی به خانه بـرگشت...
خانمش پرسیـد:
«از عــالـم قـبر چـه خبـر؟!»
گفت:
«خـبری نبـود ؛ ولی این را فهمـیدم که اگــر قاطــر کـسی را رم نـدهـی ، کاری با تـو نـدارند!!
واقعیت همین است .
اگـر نان کـسی را نبـریده باشیـم ،
اگـر آب در شیر نکـرده باشیـم ،
اگـر با آبروی دیگران بـازی نکـرده باشـیم ،
اگـر جنس نامرغـوب را به جای جنـس مرغوب به مشتـری نداده باشـیم ،
اگر به زیردستـان خود ستـم نکـرده باشیـم ،
و اگـر بندگـی خــدا را کـرده باشیـم،
هیـچ دلیـلی بـرای ترس از مـرگ وجود ندارد !!
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید/کلیک کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کودکیم مثل برق و باد گذشت، به خیلی از آرزوهایم نرسیدم و قد کشیدم
قد کشیدم و نشد آن عروسک زیبا با لباس عروس پشت ویترین فروشگاه را بخرم، میگفتن:صبر کن...
از دنیای کودکی فاصله گرفتم و نشد جامدادی موزیکال که درارزوی داشتنش بودم را بخرم،
دلم یک تراش رومیزی از آن که لاله با خودش سر کلاس می آورد میخواست، اما نشد... وحسرت داشتنش در دلم ماند، میگفتن: صبر کن، صبر کردم و بزرگ شدم، گذشت، اما کودکیم ناتمام گذشت
بعضی وقتها، خیلی چیزها آرزوی داشتنش در دل آدم میماند،
فرقی نمیکند، در کودکی یا بزرگسالی...
الان آن تراش و جامدادی و عروسک را دارم، از دیدنشان ذوق کردم اما ذوق کودکانه آن وقتها نه...
دیگر آرزوی من داشتن آنها نیست بودنشان همان وقت برایم لذت داشت، که اگر داشتم فکر میکردم تمام دنیا را دارم،
آرزوهایم قد کشیدند بزرگتر شدند، از من هم قد کشیدند، هنوز بعضی از آنها، وحسرت داشتنشان در دلم ماند و نمیدانم کی به دستم برسد، انگار تا ابد باید در حسرت داشتن آرزوهای دست نیافتی، شاید هم دست یافتنی اما دیر باشیم،
کاش همه آرزوهایمان به وقتش تبدیل به خاطره شیرینی بشود ،
کاش هیچوقت دیر نشود...🌹
#نوستالژی
💯اینجا خاطرات هر ایرانی زنده میشه/کلیک کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اخلاق مناظره انتخاباتی را از شهید بهشتی یاد بگیریم،
وقتی که رقیبش آیه قرآن را اشتباه خواند و شهید بهشتی....
#مردان_نیک_هرگز_نمیمیرند
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
زندگی نه به عقب برمیگرده
نه با فوتوشاپ درست میشه
زندگی همین روند تکراریشو ادامه میده
تا جایی که خودت قشنگش کنی
#صبح_بخیر♥️
💯اجتماع دهه پنجاهیا،شصتیا و هفتادی های ایتا/کلیک کن
و سالها بعد هنگام ورق زدن یک آلبوم قدیمی در مییابی که چقدر زیبا بوده ای... ❤️
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا/کلیککن
-راز خوشبختی چیست استاد؟
-اینکه هرگز با احمق ها بحث نکنیم!
-ولی استاد! فکر نکنم این حرف درستی باشد!
-بله ! کاملا حق با شماست !
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید/کلیک کن
از اختراعات عجیب در اواسط قرن بیستم 😐
کلاه ارتباطی بین موتور سوار و ترک نشین !
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
مردم ما از کمبود ها و کسری ها گله ندارند،
آنچه مردم را می آزارد
و صدایشان را در می آورد
وجود تبعیضات ناروا و سوء استفاده
از بیت المال است و بس!
👤 شهید رجایی
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
نون هم نونهای قدیم بخصوص نون سنگک داغ !
سنگگ اندازه سفره😳
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن