نانو فیلتر تصفیه ی آب فقط این
بقیه ش سوسول بازیه 😁
#نوستالژی
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
شباهت عجیب شهرام شب پره به کارگر جهاد سازندگی اسکناس قدیمی ۲۰۰ ریالی 😁
#نوستالژی
💯ما اینجاخاطراتتونرو زندهمیکنیم
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
کنترل قیمت گوشت در سال ۱۲۸۵ شمسی
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
ضرب المثل "تعارف شاه عبدالعظیمی" از کجا اومده
قدیما که تهرانیها با ماشین دودی میرفتن زیارت شاه عبدالعظیم پول رفت و برگشت ماشین رو باید اول میدادن برای همین اهالی شهر ری که مطمئن بودن اینا چون پول بلیط رو قبلا دادن حتما برمیگردن خونه هاشون، الکی تعارف میکردن که تو رو خدا شب پیش ما باشین !
💯 کانال دنیای قدیم ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوحه معروف «خواهر من» با شعر سید جواد عینالملک و صدای فراموش نشدنی حاج حسین فخری
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
#حکایت_قدیمی
یک ملا و یک درويش
یک ملا و یک درويش كه مراحلي از سير و سلوك را گذرانده بودند و از ديري به دير ديگر سفر مي كردند، سر راه خود دختري را ديدند در كنار رودخانه ايستاده بود و ترديد داشت از آن بگذرد.. وقتي آن دو نزديك رودخانه رسيدند دخترك از آن ها تقاضاي كمك كرد. درويش بلا درنگ دخترك رابرداشت و از رودخانه گذراند.
دخترك رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتي طولاني را پيمودند تا به مقصد رسيدند. در همين هنگام ملا كه ساعت ها سکوت كرده بود خطاب به همراه خود گفت:«دوست عزيز! ما نبايد به جنس لطيف نزديك شويم. تماس با جنس لطيف برخلاف عقايد و مقررات مكتب ماست. در صورتي كه تو دخترك را بغل كردي و از رودخانه عبور دادي.» درويش با خونسردي و با حالتي بي تفاوت جواب داد: « من دخترك را همان جا رها كردم ولي تو هنوز به آن چسبيده اي و رهايش نمي كني.»
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
استخرمون 😂
#نوستالژی
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و
چراغی روشن کردم
در دلی
در خاطری
پیش از آنکه تاریک شود.
پیشکش کرد
آرزویی
برایِ دلم،
خاطرم
تا تاریکی را نبیند.
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
تصویر زیرخاکی جالب از دوران کودکی پزشکیان در کنار پدر و مادرش
سال ١٣٣٨ ارومیه
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برگام از هوش مصنوعی ریخته.
🔹با این هوش مصنوعی میتونید عکسهای قدیمی و عکس عزیزان از دنیا پَر کشیدتون رو زنده و متحرک کنید..
🌐 lumalabs.ai/dream-machine/
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
روزگارے در زدن هم اصولے داشت ، ڪوبه زنانه داشتیم و مردانه...
و وقتے در زده میشد صاحب خانه میدانست آنڪه پشت در است زن است یا مرد و بر آن مبنا به استقبال او میرفت،
زندگے ها در عین سادگے در و پیڪر و اصول داشت...
مردها ڪفشهاے پاشنه تخم مرغے میپوشیدند تا از صداے آن از فاصله دور در ڪوچه پس ڪوچه هاے تو در تو خانمها بفهمند نامحرمے در حال عبور است...
منزلها بیرونے و اندرونے داشت و از ورود مهمان تا خروجش طورے منزل ساخته شده بود ڪه متعلقات به تڪلف نیفتند...
آن روزگاران امنیت ناموسے چندین برابر این زمان بود،
نه سیستم امنیتے در منازل بود و نه شبڪه هاے مجازے براے پاییدن همدیگر...
اطمینان و شرافت و وفادارے و نگه داشتن زندگے با چنگ و دندان و آبرودارے زوجین اصل زندگے بود...
من هرگز بخاطر ندارم ڪسے مهریه اے اجرا بگذارد و دادسراها این همه پرونده طلاق و درخواست طلاق و فرزندان طلاق...
نه ال سے دے بود نه اسپیلت و لباسشویی،
صابون مراغه اے بود و دستان یخ زده مادر در زمستان ڪه با گریسیلین ترڪهایش را مداوا میڪرد...
و پدرے ڪه سر شب دم غروب خونه بود و خیز برمیداشت زیر ڪرسے و مادر ڪاسه اناردون ڪرده روے ڪرسے میگذاشت و نصف بدنمان زیر ڪرسے و سر و ڪله ڪز ڪرده در بیرون آن،با لباسهاے ضخیم...
پاییزے پر باران و زمستانے پر از برف داشتیم
یادش بخیر همه چڪمه داشتیم و تا لبه چڪمه برف مے آمد،هم زمین برڪت داشت هم آسمان...
سفره مان برنج بخودش ڪم میدید،اما صفا و سادگے داشت...
و پنج ریالے پدر در صبحگاه مدرسه میشد نصف نان بربرے با پنیر...
آن روزها پشت این دربهاے ڪوبه دار با هم حرف میزدند خیلے گرم و صمیمی...
تابستان ها چقدر روے تخت هاے چوبے ستاره شمردیم و لذت آسمان بے غبار را بردیم...
چه حرمتے داشت پدر و مادر...
و پولها و مالها چه برڪتی...
چقدر دور هم حرف براے گفتن داشتیم،
و چقدر از خدا میترسیدیم...
ڪله صبح قمرے ها(یاڪریم ها) میخواندند ،
با دوچرخه درخونه ها نون تازه و عدسے و شیر مے آوردند محال بود ڪسے یازده صبح بیدار شود...
زود میخوابیدند و سحر بیدار میشدند و بهترین رزقها را دریافت میڪردند،
زمستون برف وشیره میخوردیم و خیلے چیزے براے خوردن پیدا نمیشد و بهترین غذا را جمعه ها میخوردیم،
آنروزها مردم چقدر به یڪدیگر رحم میڪردند و مهربان بودند و گره گشا و اعصابها حرام ترافیک و ... نمیشد...
نفهمیدم چے شد ولے برف و ڪرسے و ستاره ها و ڪاسه بے تڪلف انار و درب ڪوبه دار و دورهمے ها همه یڪباره جمع شد...
حالا ما مانده ایم و دنیاے بے خیر و برڪت و دربهاے ضدسرقت و آدمهایے ڪه سخت فخر میفروشند و متڪبرند گویے هرگز نمیمیرند و چنان دنیا دارند ڪه گویے براے آن آفریده شده اند...
✔️چقدر نعمتها از ڪف رفت و ما خواب خوابیم
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن🥀
وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین 🥀
وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن 🥀
وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین🥀
🖤🖤🖤🖤
امام حسین (ع):
«إِنّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهمْ مِنْ كُلّ غِشّ وَغَلّ وَدَغَلٍ».
«شيعه ما كسى است كه دلش از هرگونه خيانت و نيرنگ و مكرى پاك است».
(بحار الانوار، ج 65 ص 156 ح10 )