تهران در یک روز برفی دهه سی
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی در 👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
هدایت شده از 🔥تبلیغات موقت
✅️ پاکسازی ویژه بانوان🎊
❌ پاکسازی رحم ، برای هر خانمی واجبه ! ❌چه مشکل داری و چه به گمان خودت مشکلی نداری و چه میخوای باردار بشی و هر روشی رو امتحان کردی ولی نتیجه نگرفتی
پاکسازی رحم این مشکلات رو پیشگیری میکنه و بهبود میبخشه 👇
🔆 کیست سینه
🔆 کیست رحم
🔆 فیبروم
🔆 سردی جنسی
🔆 قاعدگی دردناک و نامنظم
🔆 یائسگی زودرس
🔆تنبلی تخمدان
🔆عفونت
🔆و.......
👍پس اگه میخوای رحم سالم و حال خوبی داشته باشی وارد کانال زیر شو و رایگان مشاوره بگیر👇
https://digiform.ir/w19a949cf
کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3469476477Cf3a77573ca
یاد قدیما که داخل حیاط خونههای قدیمی عقد و عروسی میگرفتن چقدر صفا داشت😍
💯خاطرات هر ایرانی زنده میشه در👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
شبکههای اجتماعی / پاییز ۹۶ رفتم فروشگاه سامسونگ و یخچال و لباسشویی و ظرفشویی و مایکروویو و جاروبرقی خریدم از مدلهای خوبش.
قبل دیدن فاکتور، به عنوان یه بازی فکری مفرح، قیمت کلشون رو یه حدسی بزنید
💯خاطرات هر ایرانی زنده میشه در👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻این فیلم حدودا صد و پانزده سال پیش ضبط شده است.
🔹به پوشش زنان انگلیسی توجه کنید.
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی در 👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
#نوستالژی
ما پاییز رو اینجوری میشناختیم بوی فرش و تاید که مادر توی حیاط میشست برا زمستون خونه تمیز باشه
💯خاطرات هر ایرانی زنده میشه در👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه تر که بودیم شب یلدا که میشد جمع میشدیم خونه آقاجون و خانوم جون میگفتیم و میخندیدم ، تجملات نداشتیم ، چشم و هم چشمی نداشتیم ،چندین و چند مدل میوه تزیین شده و شیرینی و آجیل نداشتیم ولی دل خوش داشتیم ، دور هم جمع میشدیم غم و غصه ای نداشتیم .. زندگیامون ساده بود سفره هامون ساده بود قلبامون صاف و ساده تر ..کاش میشد اون خوشی و صفا و صمیمیت دزدیده شده از خونه ها و از زندگی ماها رو یه جوری برگردوند 💔
💯خاطرات هر ایرانی زنده میشه در👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر شیرین زبون پشه منو خورد چقدر بزرگ شده😍
اولین بار سال ۸۹ این کلیپ منتشر شد. ۱۳ سال چقد زود گذشت😮💨
💯خاطرات هر ایرانی زنده میشه در👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
ياد اون روزا بخير که
دلامون صاف بودن ساده بودن پاک بودن مث ماهِ توی برکه
ياد اون فالای حافظ
اون سلاما- دس دادن ها- روبوسيا- خداحافظ
می نشستيم روبروی ايوونامون
چاق می کرديم قليونامون ياد می کرديم فاميلامون مردهامون زنده هامون
يه کم گلپر و باقالی
يه قوری و استکان و يه سماور ذغالی
ياد شب نشينيامون
توی پاتوق محله زير طاقی پشت درِ خونه هامون
یاد اون شبای یلدا
زیر کرسی بغل هم لبوی داغ چه می چسبید توی سرما
یاد مردا پای منقل
با یه وافور توپ ِتوپ مَشتی و باحال ولی یه خورده تنبل
یه حیاط با چندتا باغچه
وسطش یه حوض نقلی جعفری پیازچه ریحون و یه خورده هم تربچه
حالا از زندگیای همدونی
این روزا هیچی نمونده نه صفای مرد لوطی نه مرام پهلوونی
بگذریم گذشت جوونی.....
💯خاطرات هر ایرانی زنده میشه در👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
حمام کردن دوقلوها توسط مادر و قابله؛ ۱۳۳۵ شیراز
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی در 👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
دخترکوچولوهای نسل ما این جوری به خواب می رفتند ! 🥲
💯خاطرات هر ایرانی زنده میشه در👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
#حکایت_قدیمی
پیرمرد زرگری به دکان همسایه زرگر رفت و گفت: ترازویت را به من بده تا این خردههای طلا را وزن کنم. همسایهاش که مرد دور اندیشی بود گفت: ببخشید من غربال ندارم. پیرمرد گفت: من ترازو میخواهم و تو میگویی غربال نداری، مگر کر هستی؟ همسایه گفت: من کر نیستم، ولی درک کردم که تو با این دستهای لرزان خود چون خواهی خردههای زر را به ترازو بریزی و وزن کنی مقداری از آن به زمین خواهی ریخت، آن وقت برای جمع آوری آنها جاروب خواهی خواست و بعد از آنکه زرها را با خاک جاروب کردی آن وقت غربال لازم داری تا خاک آنها را بگیری، من هم از همین اول گفتم که غربال ندارم.
هر که اول بنگرد پایان کار
اندر آخر، او نگردد شرمسار
"مولوی"
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی در 👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
ادای احترام به اسب های کشته شده در جنگ جهانی اول. در این جنگ خانمان سوز ، نزدیک به هشت میلیون اسب کشته شدند.
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی در 👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
آیت الله خمینی و دخترشان فریده خانم. 1358
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی در 👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فروش عکس های دکتر محمد مصدق کنار خیابان آزادی
سال ۱۳۵۸
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی در 👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادربزرگم تعریف میکرد که آخرین روزای پاییز وقتی شب یلدا جمع میشدیم خونه بزرگتر فامیل، بزرگترا این جملات رو همیشه بهمون میگفتن، واقعا چقدرم که زیباست.
خبر این است که یلدا خانم
آخرین دختر آذر بانو
نوه دختری حضرت پاییز قشنگ
دل سپرده به یکی از پسران ننه سرمای بزرگ
کرده پیراهنی از برف به تن
می رود خانه ی بخت
الهی بختش قشنگ❤️
💯خاطرات هر ایرانی زنده میشه در👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
نمیدونم یادتون هست یا خیر .دهه ۷۰ یک برنامه بود یک عمو (عمو فیضی) میومد شبکه ۲ و اوریگامی آموزش میداد .
💯خاطرات هر ایرانی زنده میشه در👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
نیمکت تیم پرسپولیس در دهه ۶۰
از سمت راست : آقایان محمود خوردبین، علی پروین و محمد مایلی کهن
۱۳۶۵؛ ورزشگاه آزادی
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی در 👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
🍉«هندونه» شب یلدای جبهه ها
رزمنده داخل عکس «تقی رستگارمقدم» دیپلمات ربوده شده ایران در لبنان است که به همراه «احمدمتوسلیان» به اسارت نیروهای اسرائیلی درآمده است.
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی در 👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
هدایت شده از 🔥تبلیغات موقت
دیگه کارمون به طلاق رسیده بود!!
شوهرم معتاد شده بود و اخلاقش کلا عوض شده بود.
ازم متنفر شده بود و هر روز تو خونه باهم دعوا داشتیم!😔
دیگه واقعا خسته شده بودم نمیدونستم چیکار کنم🥺
تا این که یه شب اتفاقی وارد کانال زیر شدم👇
https://eitaa.com/joinchat/667812447C6aa00a0df5
با روش هاش شوهرم کلا عوض شد🙈👆🏻
راستی گواهی سیب سلامت؛گواهینامه ایزو وGmpدارن✅
شب یلدا در زمان قاجار
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی در 👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
#حکایت_قدیمی
چوپانی ماری را
ازمیان بوته های آتش گرفته نجات داد
و درخورجین گذاشته وبه راه افتاد.
چند قدمی که گذشت مار از
خورجین بیرون آمد و گفت:
به گردنت بزنم یا به لبت؟
چوپان گفت: آیاسزای خوبی این است؟
مار گفت: سزای خوبی بدی است!
و قرار شد تا از کسی سوال کنند،
به روباهی رسیدند و از او پرسیدند چاره ی کار را.
روباه گفت: من تا صورت واقعه
را نبینم نمی توانم حکم کنم.
برگشته و مار را درون بوته های آتش
انداختند، مار به استمداد برآمد و روباه گفت:
بمان تا رسم خوبی از جهان بر افکنده نشود.
نه باید مثل چوپان خوب خوب بود.
نه مثل مار بد بود
باید مثل روباه بود و دانست
چه کسی ارزش خوبی کردن دارد!
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی در 👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f