eitaa logo
دنیاے قــــدیم...💯
87.2هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
5 فایل
﷽ 📸مجموعه ای بسیار نفیــــس و خاطره انگیز از تصاویر آرشیوی و حکایتــــ های قدیمــــی پیش ماست همراه ما بمانید 😎🤞 #همراه‌با‌کلی‌مطالب‌نوستالژی. اگه‌این‌کانال‌حالتوخوب‌کرد‌به‌بقیه‌هم‌معرفیش‌کن🪻 ‌فقط تبلیغات👇 @ham_18
مشاهده در ایتا
دانلود
اسم قدیمیه شهر خودتون یا پدربزرگ و مادربزرگتون میدونستین چیه؟! 🤔 ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ = ﺍﺳﭙﺎﻧﻪ – ﺳﭙﺎﻫﺎﻥ – ﺟﯽ ﻣﯿﺎﻧﺸﻬﺮ = ﻣﯿﺎﻧﺪﻩ – ﺷﻬﺮ ﺻﻮﺭ ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ = ﻋﺒﺎﺩﺍﻥ ﺁﺑﺎﺩﻩ = ﺁﻭﺍﺩﯾﺠﻪ _ ﺁﭘﺎﺗﯿﻪ ﺍﺭﺩﺑﯿﻞ = آرتاویل ﺍﺳﻔﺮﺍﯾﻦ = ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺑﺎﺩ ﺍﺷﮑﻨﺎﻥ = ﺳﻮﺩﺍﺑﮕﺮﺩ ﺍﻧﺰﻟﯽ = ﺑﻨﺪﺭ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺍﻫﺮ = ﺍﺭﺳﺒﺎﺭﺍﻥ ﺍﯾﺬﻩ = ﻣﺎﻝ ﺍﻣﯿﺮ – آنزان ﺍﯾﻼﻡ = ﺣﺴﯿﻦ ﺁﺑﺎد ﺍﻫﻮﺍﺯ = ﻧﺎﺻﺮیه – اکسین ﺁﺫﺭﺷﻬﺮ = ﺩﻫﺨﻮﺍﺭﻗﺎﻥ ﺁﻣﻞ = آمارد ﺍﺭﺍﮎ = ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺁﺑﺎﺩ ﺍﻧﺪﯾﻤﺸﮏ = ﺻﺎﻟﺢ ﺁﺑﺎﺩ ﺍﯾﺮﺍﻧﺸﻬﺮ = ﭘﻬﺮﻩ ﺍﺭﻭﻣﯿﻪ = ﺭﺿﺎﺋﯿﻪ ﺑﺠﻨﻮﺭﺩ = ﺑﯿﮋﻧﮕﺮﺩ – ﭼﺮمگاﻥ ﺑﻬﺒﻬﺎﻥ = ارجان ﺑﻮﺷﻬﺮ = ﺭﯼ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺑﻞ = مه میترای ﺑﺎﺑﻠﺴﺮ = ﻣﺸﻬﺪ ﺳﺮ ﺑﻨﺪﺭ ﺍﻣﺎﻡ = ﺑﻨﺪﺭ ﺷﺎﻫﭙﻮﺭ ﺑﻨﺪﺭ ﺗﺮﮐﻤﻦ = ﺑﻨﺪﺭ ﺷﺎﻩ ﺑﻨﺪﺭ ﻋﺒﺎﺱ = ﮔﻤﺒﺮﻭﻥ ﺑﻬﺸﻬﺮ = ﺍﺷﺮﻑ ﺑﯿﺮﺟﻨﺪ =قهستا ﺑﯿﺠﺎﺭ= ﮔﺮﻭﺱ بیضا=انشان(زادگاه کوروش بزرگ) ﭘﺎﻭﻩ =ﺍﻭﺭﺍﻣﺎﻧﺎﺕ ﺧﺮﻡ ﺍﺑﺎﺩ=ﺷﺎﭘﻮﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﭘﻠﺪﺧﺘﺮ = ﭘﺎﭘﯿﻞ ﭘﯿﺮﺍﻧﺸﻬﺮ = ﺧﺎﻧﻪ ﺗﺎﮐﺴﺘﺎﻥ = ﺿﯿﺎﺀﺁﺑﺎﺩ ، سیادهن ﺗﺒﺮﯾﺰ = تَورِژ تهران=طهران ﺗﻨﮑﺎﺑﻦ = ﺷﻬﺴﻮﺍﺭ ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ = ﻣﺤﻤﺮﻩ ﺧﻠﺨﺎﻝ = ﻫﺮﻭﺁﺑﺎﺩ ﺧﻮﯼ = ﺳﻮﻟﺪﻭﺯ ﺩﺍﺭﺍﺏ = ﺩﺍﺭﺍﺑﮕﺮﺩ .. ﻗﺪﯾﻤﯿﺘﺮﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻫﺨﺎﻣﻨﺶ ﺩﺍﻣﻐﺎﻥ = ﺻﺪ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺩﺭﻩ ﺷﻬﺮ = ﺑﺪﺭﻩ ﺩﺭﻩ ﮔﺰ = ﻣﺤﻤﻮﺩﺁﺑﺎﺩ ﺩﺯﻓﻮﻝ = ﺩﮊﭘﻞ ﺩﺳﺘﮕﺮﺩ = ﺧﻠﺠﺴﺘﺎﻥ ﺩﺷﺖ ﺁﺯﺍﺩﮔﺎﻥ = ﺳﻮﺳﻨﮕﺮﺩ – ﺩﺷﺖ ﺩﻫﺪﺷﺖ = ﺑﻼﺩﺷﺎﻫﭙﻮﺭ ﺩﻭﺩﺍﻧﮕﻪ = ﮐﻬﻨﻪ ﺩﻩ ﺩﯾﻮﺍﻧﺪﺭﻩ = ﻣﯿﺮﺍﻧﺸﺎﻩ ﺭﺍﻣﺴﺮ = ﺳﺨﺖ ﺳﺮ ﺭﺷﺖ = ﺑﯿﻪ ﭘﺲ ﺭﯼ = ﺭﺍﻗﺲ – ﺭﮐﺲ ﺯﺍﻫﺪﺍﻥ = ﺩﺯﺩآﺏ ﺯﻧﺠﺎﻥ = کهن دژ ، خمسه سیرجان=سمنگان ﺳﺎﺭﯼ = ﻃﻮﺳﺎﻥ ﺳﺎﺭﺩﻭﺋﯿﻪ = ﺍﺳﻔﻨﺪﻗﻪ ﺟﯿﺮﻓﺖ ﺳﺒﺰﻭﺍﺭ = ﺑﯿﻬﻖ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺁﺑﺎﺩ = ﺣﺎﺟﯽ ﺁﺑﺎﺩ ﺳﻠﻤﺎﺱ = ﺷﺎﭘﻮﺭ ﺳﻤﻨﺎﻥ = ﻗﻮﻣﺲ ﺳﻨﻨﺪﺝ = ﺳﻨﻪ ﺩﮊ ﺷﺎﺩﮔﺎﻥ = ﻓﻼﺣﯿﻪ ﺷﺎﻩ ﺁﺑﺎﺩ = ﻏﺮﺏ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺁﺑﺎﺩ ﺷﻤﯿﺮﺍﻧﺎﺕ = ﺗﺠﺮﯾﺶ ، طجرشت ﺷﻬﺮ ﮐﺮﺩ = ﺩﻩ ﮐﺮﺩ ﺷﻬﺪﺍﺩ = ﺧﺒﯿﺾ ﺷﻮﺵ= ﺳﻮزیانا ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ = ﻋﻠﯿﺸﺎﻩ ﻋﻮﺽ ﺷﯿﺮﺍﺯ = ﺷﯿﺮﺍﻥ ﺁﺯ ﻃﺎﺭﻡ ﺳﻔﻠﯽ = ﺳﯿﺮﺩﺍﻥ ﻃﺎﺭﻡ ﻋﻠﯿﺎ = ﺟﻮﺭﺯﻕ ﻃﺎﻟﻘﺎﻥ = ﺷﻬﺮﮎ ﻃﺒﺲ = ﮔﻠﺸﻦ ﻋﻠﯽ ﺁﺑﺎﺩ = ﺷﺎﻫﯽ ﻓﺮﺩﻭﺱ = ﺗﻮﻥ ﻓﺮﯾﺪﻥ = ﺩﺍﺭﺍﻥ ﻓﺴﺎ = ﭘﺴﺎ ﻗﺎﺋﻢ ﺷﻬﺮ = ﺷﺎﻫﯽ – ﻋﻠﯽ ﺁﺑﺎﺩ ﻗﺮﻭﻩ = ﯾﯿﻼﻕ ﻗﺰﻭﯾﻦ = کشوین ﺷﻬﺮﺿﺎ = قمشه ﻗﻢ = آرتاریت ﻗﻮﭼﺎﻥ = ﺧﯿﺒﻮ ﺷﺎﻩ ﮐﺎﺯﺭﻭﻥ ﺷﻬﺮ = ﺷﺎﻫﭙﻮﺭ ﮐﺎﺷﻤﺮ = ﺗﺮﺷﯿﺰ ﮐﺮﻣﺎﻥ = گواشیر ﮐﺮﻣﺎﻧﺸﺎﻩ = ﮐﺎﻣﺒﺎﺩﻥ ﮐﻼﺭﺩﺷﺖ = ﺣﺴﻦ ﮐﯿﻒ ﮐﻼﻟﻪ = ﮐﻮﮐﻼﻥ ﮐﻠﯿﺒﺮ = ﺑﺮﺑﺮ ﮔﭽﺴﺎﺭﺍﻥ = ﮐﺎﺭﻭﺍﻧﺴﺮﺍ ﮔﺮﮔﺎﻥ = ﺍﺳﺘﺮ ﺁﺑﺎﺩ ﮔﺮﻣﺴﺎﺭ = خوار ﮔﻨﺒﺪ ﮐﺎﻭﻭﺱ = ﺩﺷﺖ ﮔﺮﮔﺎﻥ ﻻﻫﯿﺠﺎﻥ = ﺭﯾﻪ ﻟﻨﺠﺎﻥ = لنجون ﻟﻮﺍﺳﺎﻧﺎﺕ = ﮐﻠﻨﺪﻭﮎ ﻣﺮﯾﻮﺍﻥ = ﺩﮊﺷﺎﻫﭙﻮﺭ ﻣﻼﯾﺮ = ﺩﻭﻟﺖ ﺁﺑﺎﺩ ﻣﻠﮑﺎﻥ = ﻣﻠﮏ ﮐﻨﺪﯼ مشهد= توس ، سناباد ﻣﺸﮑﯿﻦ ﺷﻬﺮ = ﺧﯿﺎﻭ ﺟﻬﺮﻡ = ﮔﻬﺮﻡ ﻣﻤﺴﻨﯽ = مالکی ﻣﯿﺎﻧﻪ = ﻣﯿﺎﻧﺞ ﻧﻮﺭ = ساﻟﺪﻩ ﻧﻬﺒﻨﺪﺍﻥ = ﺷﻮﺳﻒ ﻧﻰ ﺭﻳﺰ = ﻧﻴﺰﻩ ﺭﻳﺰ ‏( ﺳﻼﺡ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﮐﺒﻴﺮ ‏) ﻣﺤﻞ ﺳﺎﺧﺖ ﻧﻴﺰﻩ ﻧﯿﮑﺸﻬﺮ = ﻗﺼﺮ ﻗﻨﺪ ﻧﻮﺷﻬﺮ = خاچک ﻫﺸﺘﺮﻭﺩ = ﺁﺫﺭﺍﻥ ﻫﻤﺪﺍﻥ =(اولین شهر جهان) هگمتانه – ﺍﮐﺒﺎﺗﺎﻥ ﻫﺎﺩﯼ ﺷﻬﺮ = ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ ﮔﺭﮔﺮ ﻫﺸﺘﭙﺮ = هشتپر طوالش ، تالش ﻫﻮﯾﺰﻩ = هوزگان ﯾﺎﺳﻮﺝ = ﺗﻞ ﺧﺴﺮﻭ ﯾﺰﺩ = ﺍﯾﺴﺎﺗﯿﺲ، گثه ﺯﺍﺑﻞ = حسین آباد خمینی شهر= همایون شهر، سده ‌💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
همه رو مینداختیم تو، آخرش یکیش می‌موند!😅 💯ما اینجاخاطرات‌تون‌رو زنده‌میکنیم/کلیک‌کن😉
🔻رسم رفاقت! ✔️در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند! به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می ماند. شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش برآن اسب سوار است، حیوان کشش این همه عظمت را ندارد. ساعتی بعد عقب ماند، به میر داماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو می تازد. میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمیشناسد و میخواهد از شوق بال در آورد. ✔️در غیاب یکدیگر حافظ آبروی هم باشیم👌 ✔️این است "رسم رفاقت..." رفیق باشیم! 💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید/کلیک کن
یه زمانی علی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور بود علی اکبر ناطق نوری رئیس مجلس علی اکبر ولایتی هم وزیر خارجه علی اکبر محتشمی وزیر کشور! بعضی خارجی‌ها فکر می‌کردن"علی اکبر"، یه لقب دولتی هست که به سران ایران اعطا می‌شه! بعد من میخواستم برم ترکیه، توی مرز پاسپورتم را دادم، یارو یه نگاه کرد از جاش بلند شد به من احترام گذاشت به بقیه گفت این آقا علی اکبره، همه پا شدند، رئیسشون اومد جلو پاسپورت منو داد بعد همه به ستون وایستادن و یه راهرو باز کردند و من از همشون سان دیدم و از مرز با احترام رد شدم، بقیه همسفرها که هاج و واج مونده بودند پشت سر من می دویدند، و بدون بازرسی هر چی داشتند، مثل تریاک و سکه و دلار و قاچاق، از مرز رد کردند. از خاطرات "علی اکبر زرندی" در کتاب "رویاهای شیرین من" ‌💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
🔻حکایتی زیبا درباره حق الناس حتما بخونید ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ ازﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳتﺷﺎﻥ کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ . ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﻢ ، که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده اند ﺑﺨﻮﺍبد ! ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺑﺨﻮﺍﺑﺪ . ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﺭاﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ،ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود. ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدنﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ . ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑه ﺨﻮﺍﺏ ﺭﻓﺖ . ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪنکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﮕوید ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ ‏(ﺧﺮ ‏) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ . ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭاندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭفلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و.... ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ بخاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢ ﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید . ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ می شود ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺎﻥ می آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ ! ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕوید: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ... ◇ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست ◇هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست... 💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید/کلیک کن
دریاب که ایام گل و صبح جوانی چون برق کند جلوه و چون باد گریزد شادی کن اگر طالب آسایش خویشی کآسودگی از خاطر ناشاد گریزد 👤رهی معیری صبحتون بخیر❤️ 💯ما اینجاخاطرات‌تون‌رو زنده‌میکنیم/کلیک‌کن😉
کاش می شد خاطره ها را مثل پنبه زد، کاش اصلا یک آدم هایی بودن مثل همین پنبه زن ها که با کمانشان می آمدند توی کوچه پس کوچه ها... سر ِظهرِ خلوت شهر.... و دست شان را می گذاشتند کنار دهان شان و داد می زدند: آآآآآآآآآی خاطره می زنیم ... بعد تو صدایشان می کردی می آمدند توی حیاط، لب حوضی ، باغچه ای ، جایی می نشستند و تو بغل بغل خاطره می ریختی جلوی شان خاطره ی مرگ عزیزهایت.... تنهایی هایت،... گریه هایت، ... غصه خوردن هایت.. خاطره ی رفتن دوست و آشنایت همه را می ریختی جلوی خاطره زن و او هی می زد و هی می زد آن قدر که خاطره ها را تکه تکه می کرد، تکه تکه..... آن قدر که پودر می شدند، ریز می شدند توی هوا... مثل غبار که باد بیاید برشان دارد و با خود ببرد به هر کجا که می خواهد... بعد تو یک لیوان چای خوش رنگ تازه دم می آوردی برای خاطره زن و می گفتی : نوش جان سبک شدم راحتم کردی از دست این همه خاطره... و از خاطرات خوش برای شبهای سردمان رواندازی گرم میدوخت پر از امنیت... پر از آرامش... 💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید/کلیک کن
هتل رامسر ، سال ساخت ۱۳۱۷ زمانیکه استانبول و آنتالیا فرودگاه هم نداشتند و کشورهایی چون امارات و قطر روی هیچ نقشه ای نبودند. ‌💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
به پینه ی لباساش نگاه نکن به قلم و خودکار داخل جیبش نگاه کن!!! ‌💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
آورده اند که آشپز دربار حاکم را به جرم دزدیدن چند عدد تخم‌مرغ، در میدان شهر فلک همی نموده بودند و در محضر حاکم آنچنان بر کف پای او ترکه فرود می آوردند که از فغانش دل هر رهگذری به شفقت می فشرد. بهلول چون چنین بدید فریاد زد: ای حاکم، این بخت برگشته‌ را به تعداد تخم‌مرغی که دزدیده مُتنبه کنید و نه بیشتر که نه خدای را خوش آید و نه خلقِ او را. حاکم پاسخ بداد؛ بهلول! مگر نشنیده‌ای که تخم‌مرغ دزد، روزی شتر دزد میشود؟! بیشتر میزنیم که کارش بدآنجا نرسد. بهلول نیشخندی بزد و گفت؛ این تخم‌مرغ دزد بیچاره را توان و امکان دزدی شتر نیست، مگر اینکه در بساط شما پُست بالاتری بگیرد! 💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید/کلیک کن
سفره ناهار یک خانواده ایرانی، سال هفتادوشش، بیست‌وهفت سال قبل 😍 💯ما اینجاخاطرات‌تون‌رو زنده‌میکنیم/کلیک‌کن😉
نان سنگکی در تبریز سال ۱۳۵۲  (شما سایز سنگگو ببین) 💯ما اینجاخاطرات‌تون‌رو زنده‌میکنیم/کلیک‌کن😉