#حکایت_خوبان
💎شرطی برای هم حجره شدن با یک طلبه:
🔹#مقدس_اردبیلی در حجره ای تنها زندگی می کرد. طلبه ای خواست با اوهم حجره شود شیخ قبول نکردالتماس کرد ،شیخ فرمود قبول به شرطی که هر چه دیدی به کسی نگوئی.
🔸مدتی باهم بودند تا زمانی رسید که هر دو مبتلا به تنگی معاش شدند به حدی که قوت لایموت هم نداشتند ، تا آنکه آثار ضعف از چهره آن طلبه نمودار شددر آن حال کسی حال او را دید و ازعلت بی حالی اوپرسید، اوچیزی نگفت به اصرار گفت که ما دو نفر طلبه مدت زیادی است غذا نخوردهایم.
🔹آن شخص تا مطلع شد ،غذا ومقداری وجه به آن طلبه داد و گفت نصف این غذا و پول مال تو و نصف دیگر را به رفیقت بده. وقتی که مقدس وارد حجره شد وغذا را دید سوال کرد که از کجا رسیده، آن طلبه حکایت را نقل کرد مقدس فرمود: دیگر هنگام جدائی ما شد پس آن غذا را خوردندو...
🔸اتفاقاً همان شب مقدس جُنُب شد پس به سمت حمام رفت که به نماز شب برسد.در حمام بسته بود حمّامی در را قبل از وقت باز نمی کرد. مقدس به اُجرت حمام افزود باز قبول نکردتا اینکه مجبورشدتمامی آن وجه را دادتاغسل کند ونماز شب را بجا آورد.
https://eitaa.com/joinchat/867369006C2da527cf4a
#حکایت_خوبان
🌐طلبه ے فقیر دزفولے
💠وقتی که از دنیا میرود ،با آن ساعتے که به صورت یک طلبه فقیر دزفولی وارد نجف شده بود فرقی نکرده بود .
🔹وقتی که خانه او را نگاه مےکنند ،مےبینند مثل فقیرترین مردم زندگے میکند. یک نفر به ایشان مےگوید: آقا !خیلے هنرمیکنید که این همه وجوهات در دست شما مےآید ،هیچ تصرفی در آنها نمےکنید؟!
🔸میفرماید :چه هنرے کردهام؟عرض میکنند:آیا هنرے از این بالاتر میشود؟!
🔹فرمود:حداکثر کار من ،کار خرک چیهای کاشان است که میروند تا اصفهان و برمی گردند.
🔸خرک چیهای کاشان را که پول به آنها میدهند که برونداز اصفهان کالا بخرند وبیاورند کاشان ،آیا شما دیدهاید که اینها به مال مردم خیانت کنند؟
🔹این مسئله مهمی نیست که به نظر شما مهم آمده است¹.(بخشی از زندگی نامه مرجع یگانه ؛بلند افکار وپرآوازه درعلم فقه واصول ،#شیخ_مرتضے_انصارے(رحمه الله). )
📚۱.کتاب یکصد موضوع پانصد داستان – جلد دوم
https://eitaa.com/joinchat/867369006C2da527cf4a