داوطلبان محترم آزمون دکتری علوم سیاسی توجه دارند که همه گروهها در این سه روز آزمون برگزار میکنند. البته هر داوطلب، ماده آزمونی مربوط به خود را دریافت و پاسخ میدهد.
📜 درس اخلاق آیت الله فیاضی (دامت برکاته) در دفتر مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) - قم
⏰ زمان: چهارشنبه ١۴٠١/۰۵/۲۶، بعد از نماز مغرب و عشا
📍 مکان: قم، خیابان شهدا (صفائيه)، حسینیه امام خمینی (رحمة الله علیه)
🔸کانال نشر آثار آیت الله فیاضی
🆔@Fayazi_ir
1401.05.26-OstadFayazi.MP3
1.62M
🍀 آیا به زیارت حضرت امام حسین(ع) رفتن بهتر است؛ یا به زیارت نرفتن؟!
🎙 آیت الله فیاضی (حفظه الله)
🗓 1401-05-26 نمازخانه
┈••••✾•💞🌺💞•✾•••┈┈•
🆔 @farhangimoasese
🆔 @TolidatFarhangi
🆔 @SofreFarhangiReyhane
@farhangimoaseseAdmin
هدایت شده از روابط عمومی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره
📣 قابل توجه اساتید محترم و دانشپژوهان گرامی
✅ تقویم آموزشی ترم اول 1401 مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
🗓 شروع کلاسها از 5 شهریور
💠 کانال و سایت مؤسسه امام خمینی(ره)
🔰 https://eitaa.com/iki_ac_ir
🔰 https://iki.ac.ir
☎️ 02532113627
هدایت شده از تحلیل سیاسی منطقه و جهان
🔴 *گزارش جلسه علی باقری با مدیران رسانه ای*/1
اول مقدمه ای عرض میکنم بعدن به اصل بحث وارد می شوم. ما با یک واقعیت داخلی و بین المللی مواجه بودیم و هستیم. وقتی دولت جدید شکل گرفت یکی از اولین مسائلی که مطرح بود که باید در موردش تصمیم گیری می شد مذاکرات بود. دولت اما مذاکرات را به مسئله اصلی و اول تبدیل نکرد. البته به طور جدی دولت به مسئله توجه کرد و حتی خود رئیس جمهور به طور جدی درگیر ماجرا بود. آقای رئیسی خودش به من میگفت هر موقع شما کاری داشتید مستقیم به خود من زنگ بزنید. با این حال این موضوع به مسئله اصلی کشور به جهات اقتصادی و رسانه ای و سیاسی و ... تبدیل نشد. این معناش بی تاثیر بودن تحریم ها نیست اما یک مدیریت بود که انجام شد.
انصافا دولت اقدامات مهمی در حوزه سیاست خارجی انجام داد. شما وقتی تحت شدیدترین تحریم ها قراردادهای بلند مدت با روسیه و ونزوئلا و ... می بندید خیلی اتفاق مهمی است. قطعا می توانستیم بهره برداری بیشتری داشته باشیم.
دولت اعتماد به نفس بالایی هم دارد. در همین ماجرای ارز 4200 تومانی خیلی ها به ما گفتند که به دولت بگوییم اجرای این طرح به دلیل تبعات آن روی مذاکرات کنار بگذارد. ما که چنین چیزی نگفتیم، دولت هم با اقتدار این طرح را اجرا کرد و نتیجه اتفاقا این بود که اثر مثبت گذاشت روی مذاکرات. مورا در یکی از مکاتباتش اذعان کرد که ما متوجهیم که دولت شما در این شرایط طرح مهمی را اجرا کرد و هر کشور دیگری بود احتیاط می کرد. البته این حرف ادامه نداشت ولی یک اعتراف بود.
نکته دیگر اینکه هر کنش و واکنش ما می تواند بازخوردی داشته باشد. مثلا در دور قبل می گفتند موشک ها روی مذاکرات اثر گذاشت و ... در این دولت ما هیچ توصیه ای نکردیم که چنین اتفاقاتی نیافتد. هر زمان هم از ما پرسیدند ( مثلا در ماجرا پرتاب ماهواره خیام) ما پاسخ دادیم اتفاقا چنین مسائلی برای ما فضا باز می کند. لذا در این دوره موشک زدیم و سپاه رسما اطلاعیه داد و اعلام کرد ما زدیم.
مسئله بعدی ابتکار عمل های هوشمندانه در حوزه صنعت هسته ای بود. تارگت 60 درصد اتفاقی بود که بسیار موثر بود. در متن آمده که اورانیوم تارگت 60 درصد داخل ایران می ماند.
نکته دیگر مقابله به مثل هوشمند، به موقع و موثر است. در همین تحریم هایی که 6 یا 7 کشتی و تعدادی از اشخاص تحریم شدند مورا پیام داد که این تحریم ها در چارچوب برجام برداشته می شود اما ما گفتیم مسئله مهمی است و ما در نظر میگیریم. من زنگ زدم به آقای شمخانی و گفتم ماجرا را؛ ایشان هم با آقای اسلامی صحبت کرده بودند. وقتی تحریم ها اعلام شد کمتر از یک ساعت تزریق گاز به 500 سانترفیوژ انجام شد.
یک مسئله بعدی هم اینکه ما واقعا در مذاکرات به ضرب العجل های طرف مقابل بی اعتنا بودیم. من یک بار دقت کردم دیدم 11 بار ضرب العجل داده شد و ما اصلا اعتنا نکردیم و اتفاقی هم نیافتاد و کار پیش رفت. یک بار رابرت مالی ضرب العجل داده بود که یا این مورد را میپذیرید یا من از مذاکرات می روم. رفتن او هم واقعا معنای مذاکرات را از بین می برد اما اعتنایی نکردیم. مالی هم جایی نرفت.
مورد دیگر قانون مجلس بود که این قانون راهبردی برای ما یک ظرفیت باز کرد برای مذاکره و اتفاق خوبی بود.
موضوع دیگری که دوستان انتقاداتی داشتند مسئله رسانه ای شدن مسائل مذاکرات بود. من سرباز نظام بودم تا ماموریتی را پیش ببرم. مذاکرات مسئله کشور است و بعدن مسئله مردم. یعنی نتیجه اش برای مردم است. ما نباید این را مسئله مردم می کردیم. رسانه ای شدن لحظه به لحظه مذاکرات به دشمن فضا می داد. از طرفی به من هم انتقاد می شد و فشارها برای چیزی که هنوز قطعی نبود و در حال مذاکره است افزایش می یافت. پس دوتا مسئله است: اول اینکه موضوع مذاکره نباید موضوع جامعه بشود و دوم اینکه بده بستان در خود مذاکره بهم میخورد. نمونه این موضوع مسئله FTO بود که اسرائیلی ها خواستند یک حالی از بایدن بگیرند و علنی کردند. اتفاقی که افتاد این بود که وقتی ما در رسانه حرف نزدیم رابرت مالی هم دیگه حرف نزد. البته ما عرصه رسانه را ترک نکردیم. هر روز یک گزاره برگ توسط وزارت خارجه آماده می شد و باید در اختیار رسانه ها قرار میگرفت که اگر قرار نگرفته این مشکل به ما بر میگردد و انتقاد به جایی است.
اما کمی از محتوای مذاکرات بگوییم:
مذاکرات موشکی و نظامی و منطقه ای از مطالبات طرف مقابل بود. گفت و گوهای منطقه ای را به طور جدی تا اسفند سال قبل پیگیری می کردند. 3 کشور اروپایی به طرز عجیبی با هم هماهنگ عمل می کردند. انگلیس شروع می کرد و پاس می داد به فرانسه و او هم پاس می داد به آلمان. به طور بسیار سنگینی این را پیگیری میکردند.
هدایت شده از تحلیل سیاسی منطقه و جهان
🔴 *گزارش جلسه علی باقری با مدیران رسانه ای*/2
یک مسئله دیگر هم که بسیار برایشان اهمیت داشت مسئله گریز هسته ای بود. جالب بود که میگفتند آن مدت زمان هایی که در برجام گنجانده بودیم از این جهت بود. من بهشان گفتم شما از کجا این برآوردهای زمانی را تعیین کردید که گفتند محرمانه است.
یک نکته دیگر اینکه قرار بود 8 سال و نیم بعد از برجام قرار بود که IR6 را آغاز کنیم و بسازیم. اما الان نه تنها ساختیم بلکه تولید انبوه کردیم و به 20 درصد و 60 درصد هم رسانده ایم. در مذاکره ما گفتیم که نابودی این سانترفیوژها خط قرمز ماست. با کش و قوس های فراوان بنا شد که همه آنها حفظ شود. طرف مقابل پذیرفت که ما این ماشین ها را انبار کنیم و هر زمان لازم شد بتوانیم به سرعت آنها را دوباره نصب کنیم. آنها گفتند در نطنز نباید نگهداری شود. باز هم ما مخالفت کردیم. چون هم انتقال زمان بر بود و هم معلوم نبود در حین انتقال هزار و یک مشکل پیش بیاید. بالاخره آنها پذیرفتند حرف ما را. اینجا نقطه ثقل اصلی تضمین شد. یعنی برگشت پذیری به هنگام.
یک نکته در مورد تضمین عرض کنم. تضمین باید جوری باشد که اختیار استفاده از آن ابزار در اختیار ما باشد. وگرنه دیگر تضمین نیست. این اتفاق افتاد و الان برگرداندن این دستگاهها در اختیار ماست.
مسئله ای که وجود دارد آمریکایی ها زمانی این احساس را کرده بودند که نظام ایران کارش تمام است. با این تحلیل آمریکا خارج شد تا بتواند یک فشار سنگین بیاورد و کار یکسره شود اما این تحلیل غلط بود. به هر طریق اگر ما تشخیص دهیم آمریکایی ها از دوباره از برجام خارج شده اند اختیار استفاده از این دستگاهها در اختیار ماست و ما می توانیم به سرعت برگردیم. بند 26 برجام که ما همین الان هم به آن استناد می کنیم اینجا کارساز است.
در مسئله هسته ای ما 4 رکن اساسی داریم: اول ماشین ها که گفتیم شرایط حفظ و انبار شدنشان را. دوم زیرساخت ها: تا اوایل اسفند طرف مقابل به طور جدی دنبال این بود که سکوهای بتنی که ماشین ها روی آنها سوار می شوند باید جمع آوری شود( همان اتفاقی که طبق برجام در فردو جمع آوری کردیم). در نهایت جمع آوری زیر ساخت ها را ما نپذیرفتیم. سوم:اورانیوم طبیعی: بنا شد طبق آنچه در برجام بود اورانیوم غنی شده بالای 3.6 را از کشور خارج کنیم و ما به ازای آن 250 تن اورانیوم طبیعی بگیریم. در دور قبلی ما به ازای تحویلی به ما 130 تن بود. رکن چهارم: دانش و تحقیق و توسعه: که ادامه پیدا می کند.
در مسئله تحریم ها برجام به طور کامل محقق می شود با این ملاحظه که تحریم های بیشتری گنجانده شده و امتیازات بیشتری گرفته ایم. در برجام 5 فرمان اجرایی رئیس جمهور بود که برداشته می شود و این بار هم اتفاق می افتد. 5 فرمان اجرایی هم در دوره ترامپ بود که آنها هم برداشته می شود. یکی از فرامین اجرایی ترامپ که موسسات و نهادهای عمومی و اقتصادی را شامل می شود هم موضوع مهمی است که با فشار بالا به طرف مقابل تحمیل کردیم. طبق این فرمان اجرایی آستان قدس، ستاد اجرایی فرمان امام، ستاد مشترک، کمیته امداد، بنیاد مستضعفان و .... که 150 مجموعه اقتصادی و 17 بانک را شامل می شود و تحریم بود از تحریم خارج می شود.
تحریم تسلیحاتی هم که در سال 1400 آقای عراقچی می گفت آمریکایی ها گفتند بررسی می کنیم اما وقتی جنگ غزه پیش آمد گفتند بر نمیداریم ولی در نهایت پذیرفتند که برداشته می شود. اما مسئله این بود که اینها مدعی بودند که ریشه اینها هسته ای نیست و نباید در متن توافق بیاید. در توافق هم نباشد نمی توان از ساز و کار توافق برای شکایت و ... استفاده کرد.
مسئله FTO هم اینجور شد که اواخر بهمن و اسفند مالی به مورا گفت که من می خواهم مستقیم گفت و گو کنم. من نپذیرفتم و گفتم که کاغذ رد و بدل شود. همین شد. مالی نوشته بود که ما حاضریم FTO را برداریم ولی شما باید در مقابل سنتکام را از فهرست سازمان های تروریستی بردارید. پاسخ ما این بود که این مسئله در اختیار دولت نیست و مجلس باید تصمیم بگیرد. دوباره گفتند پس حداقل 60 نفر از مقاماتی که شما تحریم کرده اید ( از افرادی که در شهادت حاج قاسم درگیر بودند) از تحریم خارج کنید. ما باز پاسخ دادیم این هم در اختیار دولت نیست و مجلس باید انجام دهد. بار سوم گفتند ارتباطی ( خط سرخ) میان نیروی دریایی آمریکا و ایران در خلیج فارس شکل بگیرد. این مورد را هم نپذیرفتیم. بار چهارم گفتند سخنگوهای وزارت خارجه ایران و آمریکا یک متن مشترک بخوانند با این مضمون که در چارچوب برجام توافق شد تلاش کنیم تعامل داشته باشیم و از صدمه به شهروندان یکدیگر خودداری خواهیم کرد. معنای این حرف این بود که عملا انتقام حاج قاسم منتفی است. باز هم ما نپذیرفتیم.
هدایت شده از تحلیل سیاسی منطقه و جهان
🔴 *گزارش جلسه علی باقری با مدیران رسانه ای*/3
در سفر اول مورا به تهران (اردیبهشت)، مورا گفت که انسداد ایجاد شده و شما بیاید ما به ازای حذف FTO را بگویید. یا حداقل بگذارید برای بعد از برجام. یعنی بعد از توافق روی آن بحث کنیم. ما گفتیم ما به ازای آن تضمین و تحریم ها را می خواهیم. و البته قبول میکنیم بعدن در موردش بحث کنیم. این 3 سال و عدم تسری تحریم های سپاه محصول همین شد. 2 و نیم سال بعلاوه 6 ماه را قبول کردند.
در مورد قوانین تحریمی آمریکا مثل آیسا و کاتسا و ... گفتیم باید بگونه ای عمل شود به تعهدات آمریکا ضربه نزند. عملا راهش ویو است. آمریکایی ها متعهد شدند که پاتریوت و کاتسا و ... به گونه اجرا شود که به تعهدات آمریکا ضربه نزند در غیر این صورت برجام نقض می شود.
زمان بندی توافق:
4 زمان اصلی در این توافق وجود خواهد داشت:
روز جمع بندی: وزرای خارجه نهایی می کنند و امضا می شود. از همین روز 3 فرمان اجرایی ترامپ ویو می شود و نه لغو. همان نهادهای اقتصادی و 17 بانک هم در این روز از تحریم خارج می شوند.
روز تایید: 60 روز بعد از روز جمع بندی می رسیم به روز تایید. این 60 روز برای آن است که مجلس در کشور ما و طرف های مقابل کارهای لازم را انجام دهد و هر آنچه لازم است تصویب کند. عملا به جهت تصویب مجلس این 60 روز به درخواست ما گنجانده شد.
روز باز اجرا: 60 روز بعد لحظه ای است که اجرای برجام به طور کامل آغاز می شود. 7 روز قبل از روز باز اجرا ما طی نامه ای اعلام می کنیم که ما موافق باز اجرا هستیم و آماده ایم که کار را شروع کنیم. این روز از این جهت روز باز اجرا نامیده شد که بناست همان برجام دوباره شروع به کار کند. در این روز آن فرامین اجرایی که ویو شده بود به طور کامل لغو می شود.( نکته دیگر اینکه مواد هسته ای ما قبل از روز باز اجرا در ایران است و خارج نمی شود)
روز تکمیل: 45 روز بعد از روز باز اجرا همه طرفین باید اجرای تعهدات خود را تکمیل کرده باشند.
راستی آزمایی:
منزمان راستی آزمایی ابتدا 24 ساعت بود. بعد شد 30 ساعت و وقتی ما تحویل گرفتیم شده بود 48 ساعت. ما با وزارت نفت و بانک مرکزی صحبت کردیم و گفتند واقعا شدنی نیست. طبق تدبیری که شد از روز جمع بندی که تحریم برخی نهادهای اقتصادی و 17 بانک برداشته می شود ما میتوانیم راستی آزمایی را تا 4 ماه بعد انجام دهیم. از طرفی از فردای روز تایید تا روز باز اجرا هم فرصت اصلی راستی آزمایی است.
اگر ما راضی نبودیم 7 روز قبل از باز اجرا نامه میزنیم و مثلا میگوییم فلان موضوع حل نشده و توسط هماهنگ کننده می رود در جلسه کمیسیون مشترک ( کمیسیونی که هنوز آمریکا عضو آن نیست) و تصمیم گیری می شود. نکته این است که کمیسیون همه چیز اجماعی است و اگر ما موافقت نکنیم عملا تصمیم اتخاذ نمی شود. 16 محدودیت وجود دارد که همه اجماعی است به جز یک مورد آنهم موردی است که آژانس اعلام می کند دسترسی داشته باشد و ما نمی دهیم و اینجا اجماعی نخواهد بود. لذا برگشت پذیری از روز باز اجراست.
در مورد آژانس یک اتفاقی افتاد. ما باید دو مسیر میرفتیم: یک مسیر فنی و یک مسیر سیاسی. مسیر فنی همان سازمان انرژی اتمی ما با آژانس گفت و گو می کرد و مسیر سیاسی هم همین مذاکرات ما با این اراذل و اوباش بود.
اما در حین مذاکره آژانس سوال پرسید و سازمان جواب داد و مدیر کل آژانس نامه نوشت به شورای حکام و قطعنامه علیه ما صادر شد. ما این موضوع را تبدیل به فرصت کردیم. به آنها گفتیم دیگر نمی شود به شما اعتماد کرد. به هر حال کار کشید به دوحه و در دوحه قرار شد تاریخ های عوض شود. یعنی تاریخ سوال و پاسخ و گزارش مدیرکل به شورای حکام تغییر کند. ابتدا مورا می گفت به ما ربطی ندارد و شما خودتان باید با آژانس این مسئله را حل کنید ولی در نهایت پذیرفعت که خودش میدان دار بشود و ارتباط بین این موضوعات برقرار شود. 3 عبارت گنجانده شد. یک عبارت در بخش تصمیم و دو عبارت در ترتیبات اجرایی.
در مورد اسنپ بک هم چون در برجام آمده است و هم در قطعنامه 2231 نمی شود که کلا حذف کنیم. فقط بنا شد کمی این ابزار رو معقول تر کنیم. قید و شرط آوردیم که این اتفاق زمانی ممکن است که مبتنی به گزارش آژانس باشد. اگر کشوری هم به طور نامعقول اسنپ بک کرد بقیه کشورها باید اقدام او را جبران کنند.
نکته مهم این است که طرف مقابل تا پایان دوره اول بایدن قطعا از برجام خارج نخواهد شد. از طرفی اگر فردای انتخابات آینده رئیس جمهور آینده بخواهد از برجام خارج بشود طبق توافق باید 3 سال بگذرد و این با 2 و نیم سال آینده دوره بایدن می شود 5 و نیم سال.
تبادل زندانی هم در زمان آقای عراقجی نهایی شده بود. یک سند هم در زمان ما نهایی شد و آماده ایم اجرا کنیم. خود آمریکایی تعلل کردند و موکول شد به آینده./اخبار سوریه
چرا براندازان عبرت نمیگیرند؟
داود مهدویزادگان، دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
منبع: تسنیم
بار دیگر مهندس میرحسین موسوی دست به قلم شد و هتاکانهتر و نانجیبانهتر از گذشته بیانیه صادر کرده است. بدون شک، باید فتنهانگیزی دیروز و امروز وی را در متن شرایط و مصالح سیاسی جامعه و نظام انقلابی تحلیل کرد. در واقع، اینگونه حرکتهای سیاسی فتنهگرانه واکنشی برابر حرکت رو به جلوی نظام اسلامی و جامعه انقلابی است.
دو تحلیل از فتنه 88
درباره فتنهانگیزی و اعتراض غیر قانونی مهندس موسوی در سال 88 دو تحلیل مطرح است. نخست، تحلیل اقتدارگرایانه است. بدین معنا که این جریان با انگیزههای اقتدارگرایی و تصاحب قدرت، دست به ایجاد آشوبهای خیابانی و تودهوار میزند. در واقع، ریشههای اصلی جریان اقتدارگرا به دوران مشروطه و پهلوی باز میگردد. اقتدارگرایان به جهت سابقه تجربه سیاسی خیلی سریع توانستند با پوشش انقلابیگری در جمهوری اسلامی مقام بگیرند.
این جریان با تظاهر به ولایتمداری، ایدئولوژی انقلابی ولایت فقیه را محصور خود ساخته بودند و به این وسیله نیروهای اصیل انقلابی را سرکوب و از مراکز قدرت دور ساخته بودند. اینان حتی با تعیین غیر قانونی آقای منتظری به قائممقام رهبری، مسئله جانشینی را که مهمترین مسئله آنان بود، به زعم خود حل کرده بودند. لذا اولین اقدامات برای رهاسازی گفتمان ولایت فقیه که اساس نظریه سیاسی جمهوری اسلامی است، توسط خود امام خمینی(ره) با عزل آقای منتظری انجام شد.
لذا جانشینی آیتالله خامنهای و ادامه سیره سیاسی امام راحل توسط ایشان موجب بر باد رفتن تمام نقشههای اقتدارگرایان شد. این جریان از آن زمان به این نتیجه رسید که با ایدئولوژی ولایت فقیه نمیتوان چارچوب قدرت را دو قبضه و انحصاری کرد. در نتیجه، اقتدارگرایان دست به استحاله خاموش ایدئولوژیک زدند و گفتمان جامعه مدنی را جایگزین اندیشه ولایت فقیه کردند. آنان بسیار زیرکانه و عوامفریبانه تمام خصلتها و کارنامه اقتدارگراییشان در دهه شصت را به پیروان راستین ولایت فقیه که عموماً در جبهههای نبرد جنگ تحمیلی یا عرصههای خدمتگذاری (مانند جهاد سازندگی در مناطق محروم) نسبت دادند. در نتیجه، اقتدارگرایان بعد از دولت سازندگی همچنان در دولت اصلاحات با شعار عوامفریبانه دموکراسیخواهی در قدرت باقی ماندند.
جریان اقتدارگرایی در سال 88 با رهبری مهندس میرحسین موسوی وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری و تصاحب قدرت میشود. از نحوه فعالیت انتخاباتی آنان کاملاً مشخص بود که بایستی تحت هر شرایطی، در چارچوب قانون یا خارج از آن، قدرت را تصاحب کنند.
چهار سال (84 تا 88) دوری آنان از قدرت برای آنان عذابآور بود. لذا جریان اقتدارگرا به رهبری مهندس موسوی ذهنیت طرفداران خود را، در صورت رأی نیاوردن، برای به راه انداختن آشوبهای خیابانی در فردای روز انتخابات مهیّا کرده بودند. آنان چنین القا کرده بودند که اگر نام موسوی از صندوق رأی بیرون نیاید، حتماً تقلب شده است.
و چون چنین شد، از سوی سران جریان اقتدارگرا فرمان آشوب خیابانی صادر شد. موسوی تمام اصول دموکراسیخواهی و قانونمندی را زیر پا گذاشت و خود را رئیسجمهور خواند و طرفدارانش را برای بر هم زدن اوضاع سیاسی و امنیتی فراخواند. او به جای طی کردن اعتراضش از مجاری قانونی، راه زور و قلدوری را پیش گرفت و میخواست نتیجه انتخابات در کف خیابان تعیین شود.
وزیر ارشاد دولت اصلاحات در همان روزهای به قدرت رسیدن در سال 76 از جناح مقابل خواسته بود قواعد بازی را رعایت کنند و به چارچوب قدرت تن دهند، اما اکنون که نتیجه انتخابات برای جریان اقتدارگرا شکست از رقیب بود، قواعد بازی به یکباره کنار گذاشته شد و از راه زور و خشونت، در پی تغییر نتیجه انتخابات برآمدند. بدین ترتیب، اقتدارگرایان به رهبری مهندس میرحسین موسوی در سال 88 فتنه بزرگی را به راه انداختند و برای چندین ماه نه فقط مملکت را به آشوب کشاندند بلکه چشم طمع دشمنان ملت را برای دخالت در امور باز کردند. و این اتفاق جرمی بزرگتر از جرم اولیه موسوی بود. شدت فتنه به قدری بود که حتی برخی از خواص را به درون خود کشاند. لکن تدابیر الهی و حکیمانه ولی فقیه و قیام ملت در 9 دی آتش فتنه را خاموش کرد.
اگر چه جریان اقتدارگرا توانست در دور بعد انتخابات ریاست جمهوری، از راه پروپاگاندای رسانهای و عوامفریبی و مهندسی اجتماعی مجدداً به قدرت بازگردد و رویه گذشته خود را که نتیجهای جز نابسامانی اقتصادی و اجتماعی ندارد، پیش بگیرد، لکن بر آنان ثابت شد که نظام اسلامی زیر بار زور و قلدوری نمیرود و تمامقد برابر بیقانونی از ناحیه هر شخص و جناحی میایستد.
دوم، تحلیل براندازی
رفتار اعتراضی مهندس موسوی در بعد از انتخابات سال 88 این ذهنیت را بیشتر تقویت میکند که مسئله فراتر از کسب قدرت است و اراده سیاسی معطوف به براندازی نظام بوده است. زیرا هیچ کنشگر سیاسی واقعنگر و مصلحتاندیش دست به چنین اقدام آشوبگرانهای نمیزند. به ویژه در نظامی که اهل انعطاف و تساهل است. چنانکه همین جریان توانست در انتخابات سال 92 مجدداً به قدرت بازگردد.
بنابراین، کنشگر سیاسی با غایت براندازی و ساختارشکنی است که قواعد بازی و قانون را زیر پا میگذارد و طرفداران خود را به کف خیابان میکشاند تا نظام را مجبور به انتخاب یکی از دو راه کند؛ یعنی نظام سیاسی یا باید پیروزی او را اعلام کند و یا خود را برای آشوب فرسایشی منتهی به سرنگونی آماده کند. مهندس موسوی در آشوبهای خیابانی و بیانیههایش هیچگاه از ضرورت بازشماری آرا و رسیدگی به اعتراضش سخن نگفت بلکه همواره خود را رئیس جمهور منتخب میخواند. موسوی حاضر به تمکین کردن برابر قانونی که به او حق انتخاب شدن را داده بود، نشد. مواضع سیاسی وی روز به روز در تقابل با نظام اسلامی پیش رفت. چنانکه بیانیه اخیر موسوی این تقابل را بیش از پیش آشکار ساخت.
اکنون بعد یازده سال و اندی، جناب مهندس موسوی با صدور بیانیهای سراسر ستیزهجویانه و دشمن شاد کن و دور از حقیقت سعی کرده است خودی نشان دهد و تلاطمی در جامعه ایرانی پدید آورد. در حالی که این مردم چونان رودخانهای خروشان ارادههای خلاف جریان را در خود تحلیل میبرد و راه انقلاب اسلامی را هموارتر میسازد. موسوی گمان برده است هر روز که میگذرد، مردم بیش از پیش چشمانتظار صدور بیانیهای تند و تیزتر از گذشته توسط او هستند تا همچون سال فتنه آشوبهای خیابانی به راه افتد و طومار نظام انقلابی به رهبری وی برچیده شود.
حال آنکه آشکارا معلوم گشت که جنبش سبز در میان مردم انقلابی تحلیل رفته است و هیچ جایگاهی ندارد و مهندس موسوی هم فاقد کمترین سطح منزلت و مرجعیت سیاسی است. به طوری که بیانیه موسوی هیچگونه موج سیاسی پدید نیاورد. در واقع، جریان معارض دچار شکستی بزرگتر از شکستهای گذشته شده است. لذا از منظر جامعهشناسی سیاسی، فهم این مسئله بسیار اهمیت دارد و باید روی آن ساعتها تأمل و تفکر کرد؛ چه عواملی موجب موقعیت فلاکتبار این جریان اعتراضی شده است؛ آینده این جریان به چه سمت و سویی پیش خواهد رفت.
قطعاً در تحلیل اقدام اخیر موسوی، مجالی برای الگوی یاد شده اول در بالا نیست. زیرا موسوی در این بیانیه تمام پیوندهای پیشین خود با انقلاب و نظام اسلامی را گسسته است. موسوی با این بیانیه، خود را در تقابل با اصول و ارزشهای انقلاب و سنت سیاسی امام خمینی(ره) قرار داده است. بدون شک، اگر مرحوم امام امروز در میان ما بود به گونهای عتابآمیز به وی میگفت که "اگر شاهنشاهی هستید بگویید".
زیرا جریان سلطنتطلب همچون دیگر جریانات برانداز به آشوبگری میرحسین خیلی امید بسته بودند. همچنین اگر مرحوم امام امروز در میان ما بود از موسوی میخواست که پشتیبان ولایت فقیه باشد تا مملکت آسیب نبیند. امروز، تمام جریانات مخالف ولایت فقیه از بیانیه موسوی استقبال کردهاند. چون این بیانیه در تقابل جدی با ولایت فقیه است. لذا مستنداً به فرمایش امام راحل، مهندس موسوی در جهت آسیبرسانی به مملکت عمل کرده است. مسلماً از آنجا که انقلاب اسلامی همچنان زنده و پویا است، مواضع خصمانه جناب موسوی علیه نظام نمیتواند انقلابی باشد. به همین خاطر، نتیجه عمل سیاسی موسوی سیر قهقرایی در جهت احیای شاهنشاهی و استبداد است. از این رو، اقدام موسوی تنها در چارچوب تحلیل براندازی معنادار میشود.
اما فهم اینکه چرا مهندس موسوی در مقطع کنونی دست به چنین اقدام آشوبگرانهای زده است اهمیت بسزایی دارد. بدون تردید، اگر عقل مصلحتاندیش در میان بود، او دست به چنین اقدام انتحاریای نمیزد. چون همانطور که گفته شد، موسوی با این بیانیه تمام پیوندهای خود را با انقلاب و نظام اسلامی گسسته است. از طرفی هم این اقدام وی بینتیجه و نافرجام ماند. لذا مصلحت شخصی وی در این نبود که وی در چنین شرایطی دست به چنین اقدام انتحاریای بزند، مگر اینکه شرایط سیاسی و مصالح جریانشناسانه سیاسی او را به این کار مجبور ساخته است.
شرایط سیاسی امروز بیش از گذشته برای جریانات سیاسی برانداز ناامیدکننده است. در همین سالهای اخیر تلاش گستردهای برای دینزدایی از جامعه به راه افتاده است. ستیز آنان با حکم شرعی حجاب با چنین هدفی معنا پیدا میکند. مهمانی ده کیلومتری مردم تهران و برگزاری پر شورتر عزاداری مردم در دهه اول محرم امسال، نشان داد که جدایی مردم از دین ناممکن است. بر این عوامل، باید روی کار آمدن دولت انقلابی و مردمی آیتالله رئیسی را نیز افزود. زیرا موفقیتهای این دولت در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی زمینههای اقبال عمومی به کنشگران سیاسی برانداز را منتفی میسازد.
بنابراین، آینده سیاسی برای جریانات برانداز بسیار تیره و تاریک است. آنها مصلحت بقای خود را در بر هم زدن نظم سیاسی و ایجاد جنبشهای تودهای و برپایی آشوبهای خیابانی میدانند. به همین خاطر، اراده بهکارگیری همه عوامل بر هم زننده نظم سیاسی در شرایط کنونی بیش از گذشته شکل گرفته است. باید همه ظرفیتهای آشوبگر در این راه بسیج شوند. از جمله این ظرفیتها، میرحسین موسوی است که در این بازی سراسر شکست شرکت کرد. لکن حتی این اقدام هم نتوانست اراده افسرده براندازی را امیدوار سازد. زیرا با گذشت چند روز از صدور بیانیه موسوی، همه تحلیلگران سیاسی دیدند که این بیانیه در میان مردم انعکاسی پیدا نکرد و نتوانست موج سیاسی علیه انقلاب و نظام سیاسی پدید آورد.
البته این بیتوجهی مردم به بیانیه موسوی در جای خود محل تأمل است. اما آنچه در اینجا مهم است، چرایی عدم عبرتآموزی جریانات اقتدارگرا و برانداز از شکستهای پیدرپیشان است. ظاهراً آنان چارهای جز تجربه شکست ندارند.