نظریان:
*داستانک*
📕ا📗ا📙
ما همسایه های خوبی داریم و با آن ها رفت و آمد می کنیم. امروز...
✨✨ا🎈ا✨✨
با خودم فکر میکردم که:
*آیا میشود ما به دیدن امام زمانمان برویم و بعد که بر می گردیم برای دوستانمان تعریف کنیم که چقدر این زیارت مان لذت بخش بود؟*🥰
✨✨ا🎈ا✨✨
*💚اللهم عجل لولیک الفرج💚*
#داستانک
📚امام زمان و من ۴
نظریان:
داستانک
📕ا📗ا📙
بعضی وقت ها که مادرم به من کاری را میگوید تنبلی می کنم و ...
✨✨ا🌺ا✨✨
با خودم فکر میکردم که:
*چهقدر گاهی با این تنبلی ها و حواس پرتی ها، من باعث ناراحتی امام زمان ( علیه السلام ) می شوم. خیلی ناراحت شدم و از امام زمانم عذرخواهی کردم و برای ظهورشان دعا کردم. 🥰*
✨✨ا🌺ا✨✨
💚اللهم عجل لولیک الفرج💚
#داستانک
📚امام زمان و من ۴
.*´¯*.¸❤️°🌹°❤️¸.*´¯*.
╬۰🌻═─
*داستانک*
📕ا📗ا📙
•{ با اینکه هنوز به سن تکلیف نرسیده ام از امروز نماز خواندن را شروع کردم و حتی نماز صبح را هم خواندم. خیلی خوب و دوست داشتنی بود. امیدوارم تا آخر عمر، همهی نماز هایم را سر وقت بخوانم.}•
🌻═─🌻═─🌻═─
امام زمان!
*قول میدهم در قنوت نمازهایم، برای سلامتی و فرج شما دعا کنم.*
🌻═─🌻═─🌻═─
✨✨ا💐ا✨✨
با خودم فکر میکردم که:
*حالا که دارم نماز میخوانم یادم باشد که بعد از هر نماز برای ظهور امام زمانم دعا کنم.* 🥰
✨✨ا💐ا✨✨
💚اللهم عجل لولیک الفرج💚
#داستانک
📚امام زمان و من ۴
°°°·.🌀°·..· 💙 ·..·°🌀.·°°°
هدایت شده از زنگ دانایی
#داستانک
#ولادت_امام_باقر_(ع)❤️❤️
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
👈ازامام محمدباقرعلیه السلام نقل شده كه فرمود: دربني اسرائيل عابدي بودكه به هركاري دست مي زدزيان مي ديد،راه تحصيل معاش برايش كاملابسته شده بود،تامدتي هسمرش مخارج اوراتامين مي كردتااين كه اموال همسرش نيزتمام گشت وچون سخت درمانده شدندعابدكلاف ريسماني كه تنها موجودي آنان بودبرداشته به بازاررفت كه بافروش آن غذايي تهيه كندولي چون كسي ازوي نخريدكناردريارفت كه پس ازآب تني به خانه برگردددرآنجاصيادي راديدكه ماهي فاسدي راصيدكرده است به اوگفت :اين ماهي رابه من بفروش و درعوض اين كلاف رابگيركه به دردام تومي خورد .
صيادپذيرفت كلاف راگرفت وماهي رابه اوداد،عابدبه خانه آمدوآن رابه همسرش دادكه طبخ نمايد وقتي همسراوشكم ماهي راشكافت درآن مرواريدبزرگي رايافت ،عابدآن رابه بازاربردوبه 20هزاردرهم فروخت ،هنگامي كه پولهابابه خانه آوردسائلي درب منزلش آمده ،گفت :صدقه اي به من بدهيدتاخداوندبرشماترحم نمايد .
عابدده هزاردرهم ازپول مرواريدرابه سائل داد،همسرش گفت :سبحان الله تو نصف ثروت مارايكباره ازدست دادي ؟طولي نكشيدكه سائل بازگشت وآن ده هزاردرهم راپس داده گفت :خودشماآن رامصرف كنيدگوارايتان باد،من فرشته اي بودم كه خداوندمرافرستاده بودشماراآزمايش كندكه شماچگونه شكرگزارنعمت مي باشيدواكنون خداوندسپاسگذاري شماراپسنديد .
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
#داستانک📝
روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای
افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد .سلیمان (ع)
همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.در همان لحظه
قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود ، مورچه به
داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد ، ناگاه
دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود ، آن مورچه آز
دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت .
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.
مورچه گفت : " ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و
کرمی در درون آن زندگی می کند . خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از
آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم . خداوند این قورباغه را مامور
کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد .
این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را
به درگاه آن سوراخ می گذارد من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم
می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم وبه دهان
همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شناوری
کرده مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند ومن از دهان او
خارج میشوم ."
سلیمان به مورچه گفت : (( وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا
سخنی از او شنیده ای ؟ ))
مورچه گفت آری او می گوید :
ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی
کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن
لینک کانال زنگ دانایی 👇👇👇
eitaa.com/zange_danaei
هدایت شده از زنگ دانایی
💠#داستانک میهمان امام رضا علیه السلام
🌹بچه های عزیز ، آیا می دانید امامان ما چه رفتاری با مهمان داشتند؟
⭐️با داستانی از امام رضا علیه السلام به جواب این سوال می رسید
#دهه_کرامت
#امام_رضا ع
#قصه