🌈✨🌈✨🌈✨
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
چه زيباست صبح،
وقتی روی لبهايمان
ذكر مهربانی به شكوفه مینشيند
❤️و با عشق، روزمان آغاز میشود
🏳خدايا...
روزمان را سرشار از آرامش
عشق و محبت کن🌸
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌤 روز سه شنبه به نام سه امام خوبمون امام سجاد،امام باقر و امام صادق ع است.
که خیلی بچه هارو دوست داشتن
📿گفتن ذکر روز سه شنبه باعث میشه دعاهامون مستجاب بشه🌹
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
امام علی از ما خواستن سر هم داد نزنیم و دعوا نکنیم.
📒 برگرفته ازحکمت۱۶۲ #نهج_البلاغه
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
هدایت شده از فعالین غدیر و مهدویت
─┅═༅✿❀🌻﷽🌻❀✿༅═┅─
#شهیدانه
بخون.و.کمی.بنگر.🌸
گفت: راستی جبهه چطور بود؟
گفتم : تا منظورت چه باشد .🙃
گفت: مثل حالا رقابت بود؟🤔
گفتم : آری.
گفت : در چی؟ 😳
گفتم :در خواندن نماز شب.😊
گفت: حسادت بود؟
گفتم: آری.
گفت: در چی؟ 😮
گفتم: در توفیق شهادت.😇
گفت: جرزنی بود؟ 😳
گفتم: آری.
گفت: برا چی؟
گفتم: برای شرکت در عملیات .😭
گفت: بخور بخور بود؟😏
گفتم: آری .☺
گفت: چی میخوردید؟ 😏
گفتم: تیر و ترکش 🔫
گفت: پنهان کاری بود ؟
گفتم: آری .
گفت: در چی ؟
گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .👞
گفت: دعوا سر پست هم بود؟
گفتم: آری .
گفت: چه پستی؟؟ 🤔
گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .💂
گفت: آوازم می خوندید؟ 🎙
گفتم: آری .
گفت: چه آوازی؟
گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل .
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ 🌫
گفتم: آری .
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ 😏
گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب💀☠
گفت: استخر هم می رفتید؟ 💧
گفتم: آری ...
گفت: کجا؟
گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .🌊
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟
گفتم: آری .
گفت: کجا؟
گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه.
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ 🙄
گفتم: آری
گفت: کی براتون برمی داشت؟😏
گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه .😞
گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟😏😏 گفتم: آری
خندید و گفت: با چی؟
گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان😔
سکوت کرد و چیزی نگفت
🍃🕊🍃
#داستان
#تونل_تاریخ
#داستان_آقا_مهدیار_و_مهدیه_خانم
🌿دعای امام زمان برای شیعیان🌿
🗳دید دیددید دید ...
👦مهدیار:بله قربان
📮ماموریت جدید سرداب مقدس و آوردن پیام از سید بن طاووس...
👦 :بله چشم قربان
مهدیار سریع دسته مهدیه رو میگیره و سوار قطار میشن 🚂دگمه حرکت و میزنن وچشماشونو میبندن قطار هم با سرعت میبرتشون تو تونل تاریخ 🚇...
میرسن به یه جای عجیب و تاریک مهدیار چراغ قوه اش 🔦رو از تو جیبش در میاره دسته مهدیه رو میگیره و با احتیاط از پله ها میرن پایین
یهو میبین یه مردی در حال گریه و دعا کردنه📿🤲
مهدیار جلورفت و از حال و احوال اون مرد که _سید بن طاووس_ بود پرس و جو کرد .
او هم دسته نوازشی به سر بچه ها کشید و ماجرای یه سحرگاه عجیبش رو براشون تعریف کرد.
👳♂سیدبن طاووس:وقتی برای دعا کردن آمده بودم ناگهان صدای گریه ای شنیدم جلو تر رفتم و فهمیدم که صدای امام زمان علیه السلام است.
ایشان برای شیعیان دعا میکردند؛ ومیفرمودند:خدایا شیعیان ما اهل بیت را دوست دارند ولی گاهی اوقات شیطان آنها را فریب می دهد و کارهای زشت و گناهان بدی انجام می دهند .خدایا گناهان آنها را ببخش و از ثواب های من مهدی بردار و به آنها بده تا آنها به جهنم نروند .😢
مهدیار و مهدیه با شنیدن این دعا اشک در چشمانشون حلقه زد و تصمیم گرفتن که هیچوقت کار زشتی نکنن که دله حضرت رو بشکنن و برای ظهور هم زیاد دعا کنن...🤲
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
┅═•❥◎•🌺•◎❥•═┅
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ های قاصدک3⃣1️⃣
مجموعه کلیپ های انجمن مبلغین کودک و نوجوان
قصه گویی عروسکی(استاد انصاری )
🌸مرجع محتوایی تربیت دینی 🌸