ماه، روشنیاش را، گرمیاش را، هستیاش را و
هویّتش را از خورشید میگیرد.
و ماه، بدون خورشید به سکهای سیاه میماند
که فاقد هویت و ارزش و خاصیت است.
و آنها که مرا به لقب قمر، مفتخر ساختهاند،
نسبت میان ماه و خورشید را چه خوب میفهمیدهاند!
من به طفیلی حسین آمدهام و به عشق حسین زیستهام.
من آمدم که عاشقی را به تجلی بنشینم.
من آمدم که دوست داشتن را معنا کنم.
#سید_مهدی_شجاعی
[ڪتابسقاےابوادب]
خدایا !
ما فقط تو را می خواهیم ، بی هیچ کم و بیش .
بی هیچ کم؛ چون کمتر از تو هیچ نیست که اقناعمان کند .
بی هیچ بیش؛ چون، بیش از تو چیست ؟ هیچ نیست.
تو ما را کفایتی !
که خود فرموده ای : ألیس الله بکاف عبده
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست !؟
#سید_مهدی_شجاعی
- ᴏᴍɪᴅɢᴀʜ|ملجـ ـا-
حکایت مردم دنیا حکایت آن مردی است که بر لب رود نشسته بود و سکّه های خویش را یکی یکی در آب می انداخت.
گفتند "چرا مال خویش را هدر می دهی مرد؟"
گفت "لذّت می برم از صدای برخورد سکه و آب."
آن سکّه ها روز و شب ماست. ما گنج عمر خویش را اینگونه تباه می کنیم، به بهای لذّتی چنین، هستی خویش را به دست رود می سپاریم.
سید مهدی شجاعی
سانتاماریا، ج2، ص 66
#سانتاماریا
#سید_مهدی_شجاعی
#عرفه
-@omidgah "-