پخت غذا به مناسبت میلاد امام زمان علیه السلام

چه قدر شیرین است چهارده جهیزیه آزادی پنج زندانی نحر شتر ذبح و قربانی گوسفند و... پخت غذا و ده ها کمک به نیازمندان با کمک شما خیرین قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود هنوز وقت داریم برای کمک 6037997950408410 مرکز نیکوکاری امید محرومان

خدا را شکر توفیق الهی پیدا کردیم برای اشتغال زایی تعداد زیادی از زنان بیمار و سرپرست خانواده..... نفر به نفر ، خانه به خانه با کمک شما خیرین

خدا را شکر اول صبح نیمه شعبان به نیت سلامتی امام زمان علیه السلام و دفع بلا نحر شتر با کمک شما خیرین

نحر یک نفر شتر و ده گوسفند برای سلامتی امام زمان علیه السلام با کمک شما خیرین دوستان جهادی تا این ساعت هم مشغول هستند

روزانه ما ده ها واریز اضطراری با هزینه بالا برای خانواده های نیازمند داریم که جداگانه برای خیرین ارسال می کنیم و خدا را شکر هزینه ها را با کمک خیرین حل می کنیم ، دوستانی که می خواهند کمک کنند به شخصی @alihashmei1364 پیام دهند ت محله به محله خانه به خانه ده ها کار بزرگ هیجده ساعت وقت گذاشتن به فضل الهی هر روز با کمک شما خیرین قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود سخت ترین مشکلات با کمک شما حل خواهد شد

شهید ابراهیم هادی تا خودمان را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی شود

روزانه ما ده ها واریز اضطراری با هزینه بالا برای خانواده های نیازمند داریم که جداگانه برای خیرین ارسال می کنیم و خدا را شکر هزینه ها را با کمک خیرین حل می کنیم ، دوستانی که می خواهند کمک کنند به شخصی @alihashmei1364 پیام دهند ت محله به محله خانه به خانه ده ها کار بزرگ هیجده ساعت وقت گذاشتن به فضل الهی هر روز با کمک شما خیرین قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود سخت ترین مشکلات با کمک شما حل خواهد شد

دبستان فردوسی زرین شهر سیره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در محبت به کودکان به حدی بود که علاوه بر همبازی شدن با آنان و نادیده گرفتن موقعیت، با فروتنی به بازی با آنها می‌پرداخت و این در حالی بود که زمان نماز فرا رسیده بود و مردم در انتظار اقامۀ نماز به امامت ایشان بودند، در یکی از روزها که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به منظور خواندن نماز جماعت عازم مسجد بودند، در راه به گروهی از کودکان برخوردند که در حال بازی کردن بودند، بچه‌ها با دیدن پیامبر () دست از بازی کشیدند و به سوی ایشان رفتند و به پیامبر () گفتند؛ «کن جملی»! شتر من باش، رسول خدا () درخواست کودکان را اجابت کردند و مشغول بازی با آنها شدند و این درحالی بود که مردم در مسجد در انتظار ایشان بودند. بلال که در مسجد همراه مردم منتظر ورود رسول خدا () بود، با مشاهدۀ تاخیر پیامبر () به سمت خانه ایشان حرکت کرد، او در راه به رسول خدا () رسید و با دیدن صحنۀ بازی کردن ایشان با کودکان خواست تا بچه‌ها را از اطراف ایشان دور کند؛ اما رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مانع شدند و فرمودند: برای من دیر شدن زمان اقامۀ نماز از ناراحتی کودکان بهتر است، سپس از بلال خواستند تا به خانۀ ایشان برود و برای کودکان چیزی تهیه نماید تا به این ترتیب بچه‌ها حضرت را رها کنند، بلال رفت و از منزل پیامبر () تعدادی گردو پیدا کرد و به محضر ایشان بازگشت، رسول خدا () گردوها را از بلال گرفتند و به بچه‌ها فرمودند: آیا شتران خود را به این گردوها می‌فروشید؟ کودکان نیز با دیدن گردوها، آنها را از دست پیامبر گرفتند و ایشان را رها کردند.[۱۳]