اولین باری بود که در روز تاسوعا نیرو به جبهه می بردم. حزن شدیدی فضای اتوبوس را گرفته بود، تعدادی جوان ونوجوان معصوم. شاید اولین سالی بود که بچهها شب عاشورا را در اتوبوس می گذراندند. هر کس برای خودش خلوتی داشت. بعضیها زیر لب روضه می خواندند، بعضی در فکر و برخی دیگر چیزی مینوشتند.
شب فرا رسید کمی خسته شده بودم از آقای نظری که کمک من بود خواستم تا او رانندگی کند و من ساعتی استراحت کنم، زمانی که اتوبوس برای اقامه نماز صبح ایستاد از خواب بیدار شدم.
بعد از خواندن نماز صبح من پشت فرمان نشستم. باید کمی عجله میکردیم تا ساعت 4 عصر خودمان را به مهاباد برسانیم چون بعد ساعت 4 جاده ناامن میشد و تازه تردد ضد انقلاب آغاز میشد و تا صبح روز بعد ادامه می یافت و جاده را ناامن میکرد.
روز عاشورا بود و از گوشه کنار اتوبوس صدای هق هق گریه به گوش میرسید. نمی دانم شاید به دلشان افتاده بود که در روز عاشورای امام حسین، به شهدای کربلا می پیوندند. هر از گاهی آقای نظری پارچ آبی را بین بچهها میگرداند تا بنوشند اما عاشورا بود وکسی لب به آب نمی زد. حال و هوای اتوبوس قابل توصیف نبود
فرصت توقف نداشتیم فقط چند لحظهای را برای اقامه نماز ظهر در سقز ایستادیم. نماز ظهر عاشورایشان دیدنی بود تعدادی نوجوان با آن جثه کوچکشان مشغول راز و نیاز بودند.
سریع سوار شدند تا زودتر به مهاباد برسیم، دلهره عجیبی داشتم آقای نظری هم که کنار من نشسته بود حال خوشی نداشت و میگفت خیلی دلم شور میزند. دلمان مثل سیر و سرکه می جوشید و دلیلش را نمی دانستیم
* عصر عاشورا – مهاباد
آخرین پیچ جاده را که رد کردیم دیدم یک مینیبوس و چند ماشین کنارجاده ایستادهاند. فکر کردیم تصادف شده. پا از روی گاز برداشتم و سرعت را کم کردم تا از کنار ماشینها با احتیاط رد شوم، ناگهان یک نفر با لباس کردی، آرپیجی بر روی دوش به وسط جاده پرید. مصطفی رهایی دست به اسلحه برد گفت کومله کومله!!
ترمز محکمی گرفتم، بچه ها از شیشه اتوبوس دیدن دو نفر دیگر کلاشهایشان را به سمت اتوبوس نشانه بردند، یکی بچها داد زد کمین خوردیم . . . کمین خوردیم . . .
* پنچ کیلومتری مهاباد
فرمانده کوملهها بچه ها را از اتوبوس پیاده میکند. پلاک اتوبوس شخصی بود. یک نفر بالا میرود و اتوبوس را میگردد یک نفر دیگر هم جعبههای بغل را باز کرده و وسایل بچهها را بیرون میریزد. کارت بسیجی و سپاهی بچهها پیدا میکند. کارتها را به فرمانده خود میدهند و او دستور میدهد همه را لا به لای درختهای اطراف جاده ببرند
* عصر عاشورا – مهاباد
فرمانده کوملهها دستور قتل مرا میدهد به او گفتم یک راننده شخصی هستم زن و بچه دارم، مرا برگردانند… صدای تیراندازی از زیر پل به گوش رسید، آنها مصطفی رهایی را زیر پل به شهادت رسانند و بقیه بچهها را داخل درختها برند و دقایقی بعد صدای رگبار کلاش به گوش رسد
کردها به من دستور دادن که با اتوبوس برگردد . . .
تویوتای سپاه که بالای آن دوشیکا نصب بود از روبرو میآمد پشت سرش ماشین های سپاه، پر از نیرو در حال حرکت بودن، تویوتا را که دیدم چراغ زدم و ایستاد، سراسیمه پایین پریدم و تند تند ماجرا را تعریف کردم. راننده تویوتا گازش را چسباند که سریعتر به صحنه برسد. منم پشت سرش برگشتم. در صحنه جنایت خبری از کوملهها نبود فرمانده که کنار راننده تویوتا نشسته به من گفت: اینها برای ما کمین گذاشته بودند شما پیش مرگ یک گردان شدهاید وگرنه تلفات زیادی از ما میگرفتند . . .
*** شب یازدهم محرم – کربلا
اجساد مطهر شهدای عصر عاشورای جهرم، تیر باران شده و بی سر، لا به لای درختها بر خاک افتاده، ماه کم فروغ و غمگین میتابد.
در جهرم شام غریبان ابا عبداله گرفته اند و مردم در حسینه و مساجد بعضی هم در گلزار شهدا شمع روشن کرده و بر غربت عاشورائیان گریه میکنند…
#شهیدانه🕊🌹
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@https://eitaa.com/omidmc
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
▂ ▄ فرات و قرار عاشقی ▄ ▂
از سراشیبی تردید اگر برگردیم
عرش زیرِ قدم ماست! بیا تا برویم
#محرم۱۴۴۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍 اولین کسی که قمه زنی را باب کرد چه کسی بود؟
🔹 تا حالا پرسیدین اولین کسی که قمه زنی کرد، کی بوده و هدفش چی بود؟
درسی از قیام امام حسینعلیهالسلام ۱۳۹۳_۰۸_۰۵.mp3
3.95M
🏴 درسی از قیام امام حسینعلیهالسلام
همه میدانید صبح عاشورا
خود عمرسعد اقامه نماز جماعت کرد.
امام جماعت بود
و همه لشگریان پشت سر ایشان نماز جماعت خواندند.
بعدش هم گفت: یا خیل الله ارکبی وبالجنه ابشری؛
ای سوارههای خدا! سوار شوید بروید امام حسین را بکشید و به بهشت بروید!!!
🚩 نگفت من دشمن اسلام هستم.
🚩 همهاش صحبت از اسلام بود و بهشت و....
⚠️ نـــکـــنـــد مـــا هـــم
ایـــنطـــوری بـــشـــویـــم!
♨️ چــهطـــور شـــد
ایـــنهـــا ایـــنطـــوری شـــدنـــد؟!
⁉️ چـــهطـــور مـــیشـــود
آدم خـــراب مـــیشـــود؟
✅اگـــر بــــــــــــخواهیم مـثـل آنهـا نــشــویــم
🔰 اول باید شناختمان را نسبت به اسلام تقویت کنیم که اشتباه نکنیم.
معرفتمان را نسبت به اسلام عمیق کنیم.
اسلام را همهجانبه و از عمقش بشناسیم تا دیگران ما را فریب ندهند.
🔰دوم، تصمیم بگیریم به اسلام عمل کنیم.
خواستههای خودمان را فدای خواست خدا و اولیای اسلام کنیم.
✅ این دو چیز است؛
۱)🔅 از ابتدا باید یاد بگیریم که مدام روزبهروز یک چیزی از اسلام بیشتر یاد بگیریم
۲)🔅 و بیشتر تصمیم بگیریم به احکام اسلام عمل کنیم.
▪️بیانات از حضرت علامه در دیدار با جمعی از پاسداران (۱۳۹۳/۰۸/۰۵)
https://eitaa.com/omidmc
🏴 پیامبر گرامی اسلام (صل الله علیه و آله):
🔸«يٰا فٰاطِمَةُ كُلُّ عَينٍ بٰاكِيَةٌ يَومَ الْقِيٰامَةِ اِلّٰا عَيْنٌ بَكَتْ عَلىٰ مُصٰابِ الحُسَيْنِ»
🔹ای فاطمه همه چشم ها در روز قیامت گریان است جز چشمی که بر حسین بگرید
📚 بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحه ۲۹۳
#عاشورا
#سکونت_بهشتی
#در_زیر_خیمهاش_همه_یک_خانوادهایم
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@https://eitaa.com/omidmc
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
▂ ▄ فرات و قرار عاشقی ▄ ▂
🔴 ناگفتههایی از شهادت آرمان علیوردی که فقط در عاشورا قابل انتشار است. ان شاء الله مادرش این پیام ندیده باشه، البته بعید میدونم چون چند روزه که منتشر شده ولی نذارید ببینه 😭
🔹چند روز قبل یکی از دوستان شهید آرمان علیوردی ناگفتههایی از شهادت وی را بیان کرد؛ ناگفتههایی دردناک که نشان از اوج مظلومیت این شهید دارد. در ادامه این روایت آمده است.
روایت ماجرا از زبان دوست شهید علیوردی:
🔹حالا که داریم به روز عاشورا نزدیک میشویم یک سری از ناگفتههای شهادت آرمان را بهتان میگویم. آرمان را دو مرتبه و دو گروه مختلف زدند. اولین گروهی که آرمان را گیر آوردن تا سرحد مرگ با هرچی که دستشان آمد زدند. همان فیلمهایی که از شهادت آرمان منتشر شد یک بخش زیادی مربوط میشود به گروه اول. اما آخرش یک دختر که او هم داشت آرمان را میزد رو به جمعیت میگوید که بس است دیگه کشتینش! بسشه...آنها هم آرمان را رها میکنند.
🔹آرمان از جایش بلند میشود و خونین سمت خیابون اصلی میرود. صدای بسیجیها را میشنود که داشتند حیدر حیدر میگفتند. میرود سمت صدا، اما وقتی میپیچد داخل کوچه میبیند که سر کوچه یک گروهی دختر و پسر ایستادند و دارند شعار مینویسند. آنها تا وضعیت آرمان را میبینند میفهمند بسیجی بوده و کتکش زدند. میروند سمت آرمان. آرمان که دیگر رمقی برایش نمانده خیلی راحت میافتد دست این جماعت. اینها شروع میکنند به قصد کشت آرمان را زدن. گویا چندتاشون حالت عادی هم نداشتند و مواد مصرف کرده بودند.
🔹یک دختر بینشان که اسپری دستش بوده با همان میکوبد به صورت آرمان. یکیشان یک میلگرد داشته که نوکش را تیز کرده بوده و به عنوان سلاح از آن استفاده میکرده. با همان میلگرد میکوبد روی جمجمه سر آرمان. وقتی آرمان را رساندن بیمارستان جمجمهاش شکسته بود. اما یکی دیگهشان که واقعاً امیدوارم قیافش را یک روز ببینم میشیند جلوی آرمان و به بقیه میگوید دست نگهدارین. رو به آرمان میکند و همزمان که داشته فیلم میگرفته به آرمان میگوید به امام اولت فحش بده ببينم سریع...به علی فحش بده...به حسین فحش بده، به خامنهای فحش بده... آرمان چیزی نمیگوید.
🔹با ناخن گیر پوست بدنشو آروم آروم میکند و از او میخواهد فحشاشو تکرار کند. اما آرمان هیچی نمیگوید. انقدر آرمان را میزنند تا بیهوش میشود. وقتی آرمان بیهوش میشود شروع میکنند به رقصیدن و لگد زدن به بدن شهید و از اینکارشان فیلم هم میگیرند.
🔹وقتی میروند یک کارگر افغانستانی که گویا نگهبان یکی از ساختمانهای اطراف بوده میآید و زیر سر آرمان بالش میگذارد و روی بدنش پتو میاندازد اما زنگ نمیزند به آمبولانس. البته اگر زنگ هم میزد فرقی نمیکرد توی آن شلوغی آمبولانس به آرمان نمیرسید.
🔹وقتی رساندنش بیمارستان، هوشیاری آرمان سه بوده. یکی از رفقا میگفت وقتی رسیدم بیمارستان دستهایش را به تخت بسته بودند، شاید برای اینکه اگر به هوش آمد تشنج نکند و همه ی صورتش ورم کرده بود. نصف روز توی حالت کما میماند و آخر به شهادت میرسد.
🔹تمام این وقایع توسط خود قاتلها فیلمبرداری شده ولی وقتی از بازپرس پرونده پرسیدیم چرا این فیلمها را قطره چکانی منتشر کردید و فیلمهای اصلی را منتشر نمیکنید؟ گفت :که من توی عمر کاری خودم همچین جنایتی تو ایران ندیده بودم. برای مراعات حال خانواده و شایدم متشنج نشدن بيشتر فضا فیلمهای اصلی هنوز هم منتشر نشده. البته شاید بعد دادگاه آرمان منتشر بشوند.
غریب گیر آوردنت....
صلی الله علیک یااباعبدالله
https://eitaa.com/omidmc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
🎥 "#قرآن کتاب هدایت است"
#اسلام
#قرآن_عزیز
#کتاب_جامعه_ساز
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@https://eitaa.com/omidmc
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
▂ ▄ فرات و قرار عاشقی ▄ ▂