✨❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧✨
💌#دلنوشته_مهدوی
سلام پدر مهربانم
❣مهدے جان!
🍃 بهار قلب من
▪️تمام شد.
تمامِ تمام.
یک سال دیگر هم تمام شد.
چه قدر زود!
چشمم را روی هم گذاشته بودم
که سال نو آغاز شد
و چشم که باز کردم و دیدم تمام شد.
به همین زودی.
▫️آقا!
در سالی که گذشت، از دست من راضی بودی؟
من دوست خوبی برای تو بودم؟
به دوستیام چه نمرهای میدهی؟
چند بار دلت را شکستم؟
حساب، دستت هست؟
چند بار لبخند به لبت نشاندم؟
جایی نوشتهای؟
خانۀ محبّتت در دلم آبادتر شده یا ویرانتر؟
▪️دلم نمیآید این سؤال را بپرسم
ولی آزارم میدهد.
نپرسم، آرام نمیگیرم
بپرسم، شاید بیقرارتر شوم.
میپرسم به این امید که پاسخت
آرام کند دلم را:
▫️آقا!
چند بار به خاطر من گریه کردی؟
چند قطره اشک برای من از چشمت جاری شد روی گونهات؟
اشک شوق بود یا اشک غصّه؟
▪️راستی چند بار دعا کردی برایم؟
به گمانم تو به نیابت از جاماندهها به زیارت هم میروی.
نه؟
▫️جامانده خوب باشد یا بد
برای تو فرقی میکند؟
چند بار به نیابت از من به زیارت رفتی؟
میشود بگویی الآن چند کربلا در نامۀ عملم نوشتهاند
کربلاهایی که تو رفتی و به نام من زدند؟
▪️من که در سالی که گذشت خوب نشدم
ولی خودت میدانی که دوست دارم خوب باشم.
▫️حنای عهدهای من پیش تو
رنگی دارد یا نه، نمیدانم.
در آغاز سالی که گذشت
قول دادم خوب شوم؛ امّا نشدم.
▪️میشود التماس کنم
سالی را که گذشت فراموش کنی؟
میخواهم باز هم قول بدهم به تو:
آقا! باور کن خوب میشوم.
کمی صبر کن.(╯︵╰,)
▪️ای همه هستم #امام_زمان ام
#عید_نوروز مبارک
📌محسنعباسیولدی
اللهمعجللولیکالفرج
التماس دعا🤲
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
#خاطرات_جبهه
نوروز و ایام عید که می شد ، در شرایط عادی جبهه و جنگ ، تا پنج روز از صبحگاه خبری نبود.
عیدی بچه ها ، سکه های یک تا پنجاه ریالی و اسکناسهای صد تا هزار ریالی متبرک به دست امام(ره) بود ؛
همچنین پولهایی که یادگاری نوشته خود بچه ها یا فرماندهان بود .
غذاهای این ایام بهترین غذاها بود و پذیرایی با میوه و شیرینی در همه جا دایر بود .
در کنار همه این نعمتها ، مراسم جشن و سرور هم بود ؛ تئاترها و نمایشنامه های نشاط آور که بچه ها خود تهیه و اجرا می کردند و نمایش فیلمهای سینمایی که زحمت تدارک آنها را نیروهای واحد تبلیغات می کشیدند.
در این ایام بچه ها راه می افتادند برای عرض تبریک از محل فرماندهان شروع می کردند و بعد به سنگرهای مجاور می رفتند در حالی که همه با هم می گفتند ، برادرا ، برادرا ، عید شما مبارک. اهل سنگر هم جواب می دادند ، یا به شوخی چیزی می گفتند و از میهمانان دعوت می کردند به داخل سنگر آنها بروند و پذیرایی بشوند....
📕 پلاک ۱۰
#عید_نوروز
قصد جان می کند این عید و بهارم بی تو
این چه عیدی و بهاری ست که دارم بی تو
#فرات_و_قرار_عاشقی
#عید_نوروز
#ماه_رمضان
#راهیان_نور