سایهها گزمۀ شب، سنگدلان در جولان
نور پنهان شده و آینهها در خفقان
بانگ شرک است که از مأذنهها میآید
در هیاهوی جهان خانهنشین است اذان
بر لب منبر و مسجد، زده شد مهر سکوت
مجرم است آنکه بَرَد نام علی را به زبان
راویان سلسله در سلسله در بند ستم
شیعیانی متواری شده همپای زمان
بدعتی تازه بنا کرد نفاقی کهنه
پس از آن قبر حسین بن علی شد ویران
دلم از درد شکستهست خدا میداند
آه این قصۀ جانسوز ندارد پایان
باز بیوقفه به دریا زدهام باداباد
نیستم، نیستم از عاقبتش دلنگران
جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس
«ابن سکّیت» چنین راه به ما داده نشان
عقل دیگر سر عقل آمد و بیواهمه گفت:
قلب بیدغدغۀ عشق ندارد ضربان
دهمین عشق بلافصل، سلام ای دریا!
پاکتر از نفس صبح، سلام ای باران!
به حضورت، به قدومت شده دلگرم زمین
به سحرهای سجود تو گواه است زمان
هر که از «جامعۀ» تو به حقیقت برسد
غفلت جامعه او را نکند سرگردان
همگی دست به شمشیر، چه میفرمایید؟
آسمان منتظر توست کران تا به کران
تو فراتر ز بیانی به خداوند قسم
سخن شعر نبودهست بهجز سَبقِ لِسان
متن تاریخ فقط گفت که مسموم شدی
متن تاریخ چرا بیخبر است از جریان؟
سامرا کشت تو را نور تو خاموش نشد
سامری مانده و انگشت تحیّر به دهان
غم دیدار حرم کنج دلم جا خوش کرد
به دعایی دل ما را به مرادش برسان
#شهادت_امام_هادی_(ع)
@omranko