#نود_و_یک
مدافعان وطن
مدتی از ماجرای بیمارستان گذشت. پس از شهادت دوستان مدافع حرم حال و روز من خیلی خراب بود. من تا نزدیکی شهادت رفتم اما خودم می دانستم که چرا شهادت را از دست دادم! به من گفته بودند که هر نگاه حرام حداقل شش ماه شهادت آنان را که عاشق شهادت هستند را عقب می اندازد.
روزی که عازم سوریه بودیم پرواز ما با پرواز آنتالیا همزمان بود! چند دختر جوان با لباسهایی بسیار زننده در مقابل من قرار گرفتند و ناخواسته نگاه من به نگاه آنها افتاد.
بلند شدم و جای خود را تغییر دادم. هر چه می خواستم حواس خودم را پرت کنم انگار نمی شد. اما دیگران دوستان من، در جایی قرار گرفتند که هیچ نامحرمی در کنارشان نباشد. این دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند. نمی دانم، شاید فکر کرده بودند من هم مسافر آنتالیا هستم. هرچه بود، گویی قرار بود ایمان و اعتقاد من آزمایش شود. گویی شیطان و یارانش آمده بود تا به من ثابت کند هنوز آماده نیستی.
با اینکه در مقابل عشوه های آنان هیچ حرف و هیچ عکس العملی انجام ندادم، اما متأسفانه نمره قبولی از این آزمون نگرفتم.
#نود_و_دو
در میان دوستانی که با هم در سوریه بودیم، چند نفر دیگر را میشناختم که آنها را جزو شهدا دیده بودم. می دانستم آنها نیز شهید خواهند شد. یکی از آنها علی خادم بود. علی پسر ساده و دوست داشتنی سپاه بود و با اخلاص. توی فرودگاه در جایی نشست که هیچ کسی در مقابلش نباشد.تا یک وقت آلوده به نگاه حرام نشود.
در جریان شهادت رفقای ما علی هم مجروح شد اما همراه با ما به ایران برگشت. من با خودم فکر میکردم که علی به زودی شهید خواهد شد اما چگونه و کجا؟!
یکی دیگر از رفقای ما که او را در جمع شهدا دیده بودم اسماعیل کرمی بود. او در ایران بود و حتی در جمع مدافعان حرم حضور نداشت. اما من او را در جمع شهدایی که بدون حساب و کتاب راهی بهشت می شدند مشاهده کردم.
من و اسماعیل خیلی با هم دوست بودیم. یکی از روزهای سال ۹۷ به دیدنم آمد. یکساعتی با هم صحبت کردیم. اسماعیل خداحافظی کرد و گفت: قرار است برای مأموریت به مناطق مرزی اعزام شود.
رفقای ما عازم سیستان شدند. مسائل امنیتی در آن منطقه به گونه ای است که دوستان پاسدار برای مأموریت به آنجا اعزام می شدند.
فردای آنروز سراغ علی خادم را گرفتم. گفتند رفته سیستان. یکباره با خودم گفتم: نکنه باب شهادت از سیستان برای رفقای ما باز شود!؟
سریع با فرماندهی مکاتبه کردم و با اصرار تقاضای حضور در مرزهای شرقی را داشتم. اما مجوز حضور ما در سیستان صادر نشد. مدتی گذشت با رفقا در ارتباط بودم اما نتوانستم آنها را همراهی کنم. در یکی از روزهای بهمن ۹۷ خبری پخش شد.
خبر خیلی کوتاه بود. اما شوک بزرگی به من و تمام رفقا وارد کرد.
#نود_و_سه
یک انتحاری وهابی خودش را به اتوبوس سپاه میزند و ده ها رزمنده را که مأموریتشان به پایان رسیده بود به شهادت می رساند.
سراغ رفقا را گرفتم. روز بعد لیست شهدا ارسال شد. علی خادم و اسماعیل کرمی هر دو در میان شهدا بودند.
البته بعد از شهادت دوستانم، راهی مرزهای شرقی شدم. مدتی را در پاسگاه های مرزی حضور داشتم. اما خبری از شهادت نشد!
یک روز دو پاسدار را دیدم که به مقر ما آمدند. با دیدن آنها حالم تغییر کرد!
من هر دوی آنها را دیده بودم که بدون حساب و در زمره شهدا و با سرهای بریده راهی بهشت بودند.
برای اینکه مطمئن شوند به آنها گفتم: نام هر دوی شما محمد است، درسته؟
آنها تأیید کردند و منتظر بودند که من حرف خود را ادامه دهم اما بحث را عوض کردم و چیزی نگفتم.
در روزهای پس از حضور در سوریه در اداره مشغول بکار شدم. با حسرتی که غیر قابل باور است. یک روز در نمازخانه اداره دو جوان را دیدم که در کنار هم نشسته بودند. جلو رفتم و سلام کردم.
خیلی چهره آنها برایم آشنا بود. به نفر اول گفتم: من نمیدانم شما را کجا دیدم. ولی خیلی برای من آشنا هستید. میتونم فامیلی شما رو بپرسم؟
نفر اول خودش را معرفی کرد. تا نام ایشان را شنیدم، رنگ از چهره ام پرید!
یاد خاطرات اتاق عمل و ... افتادم. بلافاصله به دوست کناری او گفتم: نام شما هم باید حسین آقا باشه، درسته؟
قابل توجه اعضای محترم کانال:
همانطور که ملاحظه می کنید در پیامی که در داخل کانال سنجاق شده، بنده در هنگام ایجاد این کانال اعلام کردم با ناشر کتاب "سه دقیقه در قیامت" صحبت کردم که اگر رضایت بدهند متن کتاب را در داخل کانال درج کنم تا عزیزان علاقه مند به این کتاب مطالعه کنن و استفاده کنن، که ایشان صراحتاً به بنده گفتن چون کتاب در حال چاپ است و خرید و فروش میشود متن کل کتاب را درج نکنید و راضی به درج کل کتاب نشدن. لذا بنده برای حفظ حقوق ناشر محترم، ۵ صفحه از کتاب را به شماره صفحه ۲۱،۲۰،۱۹،۱۸،۱۷ را حذف کردم که رعایت حفظ حقوق ناشرین را کرده باشم.
برخی از اعضای محترم کانال به بنده گفتن صفحاتی را که شما حذف نموده اید صفحات غیر اصلی کتاب هستن و متن اصلی را در داخل کانالتان درج نموده اید و یا به عبارتی قانون را دور زده اید و این موضوع مشکل شرعی و قانونی دارد. لذا برای بار دوم و مجدداً با ناشر محترم گفتگو کردم و دقیقاً به ایشان گفتم که بنده کل کتاب را غیر از صفحه ۲۱،۲۰،۱۹،۱۸،۱۷ را در داخل کانال درج کردم و آیا با چنین وضعیتی راضی هستن یا خیر؟ که ایشان صراحتاً به بنده گفتن:
«شرایط بنده را رعایت کردین و مشکلی نیست».
🔹بنا بر این درج کتاب در این کانال مانع شرعی و قانونی ندارد.
مواظب خودتون، دینتون،ایمانتون،چشمتون... باشید.
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
✨ملتمس دعـــــــــــــا احمد کرمعلی✨
@se_daghighe_dar_ghiyamat
#نود_و_چهار
او هم تأیید کرد و منتظر شد تا من بگویم که از کجا آنها را می شناسم. اما من که حالم منقلب شده بود، خداحافظی کردم و از کنار آنها بلند شدم.
خوب به یاد داشتم که این دو جوان پاسدار را با هم دیدم که وارد برزخ شدند و بدون حسابرسی اعمال، راهی بهشت شدند.
هر دو با هم شهید شده بودند در حالی که در زمان شهادت مسئولیت و فرماندهی داشتند.
باز به ذهن خود مراجعه کردم. چند نفر دیگر از نیروها برای من آشنا بودند. پنج نفر دیگر از بچه های اداره را مشاهده کردم که الان از هم جدا و در واحدهای مختلف مشغول هستند، اما عروج آنها را هم دیده بودم. آن پنج نفر با هم به شهادت می رسند. چند نفری را در خارج اداره و ...
دیدن هر روزه این دوستان بر حسرت من می افزاید، خدایا نکند مرگ ما شهادت نباشد. به قول برادر علیرضا قزوه:
وقتی که غزل نیست شفای دل خسته
دیگر چه نشینیم به پشت در بسته؟
رفتند چه دلگیر و گذشتند چه جانسوز
آن سینه زنان حرمش دسته به دسته
می گویم و می دانم از این کوچه تاریک
راهی است به سر منزل دلهای شکسته
در روز جزا جرأت برخواستنش نیست
پایی که به آن زخم عبوری ننشسته
قسمت نشود روی مزارم بگذارند
سنگی که گل لاله به آن نقش نبسته
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
سه دقيقه در قيامت 01..mp3
8.01M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه اول
📅98/07/06
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
#دانشکده_مهندسی
سه دقيقه در قيامت 02.mp3
11.19M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه دوم
📅98/07/13
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
#دانشکده_مهندسی
سه دقيقه در قيامت 05.mp3
16.55M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه پنجم
📅98/09/08
#مشهد
سه دقيقه در قيامت 03.mp3
19.57M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه سوم
📅98/08/17
#مشهد
#بهشت_رضا
سه دقيقه در قيامت 07.mp3
20.13M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه هفتم
📅98/09/22
#مشهد
#حرم_مطهر_رضوی ع
#مسجد_صدیقی_ها
سه دقيقه در قيامت 04.mp3
15.67M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه چهارم
📅98/08/24
#مشهد
#بهشت_رضا
سه دقيقه در قيامت 06.mp3
15.47M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه ششم
📅98/09/15
#مشهد
#حرم_مطهر_رضوی ع
#مسجد_صدیقی_ها
سه دقيقه در قيامت 09.mp3
23.23M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه نهم
📅98/10/06
#مشهد
#حرم_مطهر_رضوی ع
#مسجد_صدیقی_ها
سه دقيقه در قيامت 08.mp3
21.61M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه هشتم
📅98/09/29
#مشهد
#حرم_مطهر_رضوی ع
#مسجد_صدیقی_ها
سه دقيقه در قيامت 10.mp3
15.91M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه دهم
🎙سخنران: حجت الاسلام امینی خواه
📅98/10/13
#مشهد
#حرم_مطهر_رضوی ع
#مسجد_صدیقی_ها
سه دقيقه در قيامت 11.mp3
25.57M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه یازدهم
🎙سخنران: حجت الاسلام امینی خواه
📅98/10/20
#مشهد
#حرم_مطهر_رضوی ع
#مسجد_صدیقی_ها
4_5904635826389648738.mp3
22.79M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه سیزدهم
🎙سخنران: حجت الاسلام امینی خواه
داستان اول
* شوق مرگ و آرزوی مرگ؛ خوب یا بد؟
* شرح ملاقات با حضرت عزرائیل
* نکاتی قابل تامل پیرامون ملائکه
* دیدن آینده در خواب
* نکاتی پیرامون عالم ذَر
📅98/11/18
#مشهد
#حرم_مطهر_رضوی ع
#مسجد_صدیقی_ها
سه دقيقه در قيامت 12 (2).mp3
28.78M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه دوازدهم
🎙سخنران: حجت الاسلام امینی خواه
📅 98/11/11
#مشهد
#حرم_مطهر_رضوی ع
#مسجد_صدیقی_ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 #سه_دقیقه_در_قیامت
🔰 انتخابات و قانون #گل_طلایی
💠 تقریبا یک هفته تا انتخابات #محلس_98 باقیمانده است. حال و احوال ها می گوید شاید کمی جمعیت کمتر از 75 درصد شرکت کننده در انتخابات ریاست جمهوری 96 باشد اما در مجموع ، اقبال به سمت نیروهای انقلابی بیشتر است.
🔰 الان به حساس ترین زمان ممکن رسیده ایم. رسیدیم به وقتهای اضافی و قانون گل طلایی
👈 دقیقا همین ایام بود ، یعنی یک هفته مانده به انتخابات ریاست جمهوری 96 ، همه نظر سنجی های معتبر نشان از این می داد که انتخابات به دور دوم کشیده می شود و رای آقای روحانی در خوش بینانه ترین حالت ، 45 درصد است و به نصف آرا نمی رسد. اگر انتخابات به دور دوم می رفت که به احتمال زیاد، ایشان بودند و آقای قالیباف ، هیچ چیزی معلوم نبود و حتی احتمال رای آقای قالیباف بیشتر هم بود.
شبیه به انتخابات سال 84 ، که در دور اول ، آقای هاشمی رای اول را آورد اما چون رای بالا نیاورد ، انتخابات به دور دوم رفت و در آن دور، احمدی نژاد بود که رای اول را آورد.
💠 همه خوشحال بودیم که دوران این دولت بی تدبیر دارد به سر می آید که ناگهان در هفته آخر ، همه چیز تغییر کرد!!!
👈 یادم می آید آن دوران، ایام نیمه شعبان هم بود و بنده در چندین استان برنامه داشتم. وقتی به استان های مختلف می رفتم ، می دیدم که مردم انقلابی از یک چیز ناراحتند. از چه چیزی؟؟؟
👈👈👈 از تندروی عده ای مثلا انقلابی 👉👉👉 که شدیدا در حال فحاشی و توهین به رئیس جمهور و دولت بودند.
✳️ همان ایام بود که خبر کنار کشیدن آقای قالیباف را شنیدم. روز دوشنبه قبل جمعه انتخابات. همان جا بود که مطمئن شدم انتخابات را باختیم!!!
🌀 چون آقای قالیباف طرفدارانی داشت که بین او و حسن روحانی ، مردد بودند، اصلا قصد رای به آقای رئیسی را نداشتند. خب با کنار رفتن قالیباف، سبد رای او به روحانی رسید!!!
🔰 اما نکته مهمتر و خطرناک تر، تندروی برخی ها بود. در چند استان مختلف از مردم از اقشار محتلف شنیدم که می گفتند از روحانی خوشمان نمی آید اما باز به او رای می دهیم!!! می گفتم چرا؟؟؟ می گفتند چون اگر او نیاید، رئیسی می آید. رئیسی خودش آدم خوب، اما این تندروهایی که طرفدار او هستند را که می بینیم، از هرچه انقلابی و مذهبی هست زده می شویم!!!
💠 به آنها حق می دادم، افراد تندرویی که ذره ای توان استدلال منطقی نداشتند ، ذره ای نمی توانستند مستند و قوی از دولت منتقد کنند، اما تا دلتان بخواهد حرفهای بدون سند و محتوا و تهمت به دولت می زدند!!!
من هم بودم دوست نداشتم چنین افرادی روی کار بیایند!!!
✳️ الان دقیقا در همان نقطه قرار داریم، حواسمان باشد قانون گل طلایی هست، اولین اشتباه، آخرین اشتباه است. هرکس گل بزند برنده است و وقت جبران نیست.
🌀 در این چندروز باقیمانده برای تکرار نکردن اشتباه محض دقیقه نودی در سال 96 ، باید چند کار کرد:
1️⃣ تا می توانیم باید با استدلال و منطق و مدرک درست، نمایندگان فعلی و بی عرضه طرفدار دولت را که مردم را فدای سیاست کردند ، رسوا کنیم. البته با زبان مودبانه، اما مستند و محکم
2️⃣ هرگونه توهین و فحش و تهمت به دولت و رئیس جمهور ممنوع !!! انتقادات باید مستند و با زبان آرام باشد. هوچی گری و داد و فریاد، برای مردمی که نه این طرف هستند و نه آن طرف ، هیچ فایده ای ندارد. بلکه آنها را مصمم تر می کند به رای ندادن به نیروی انقلابی !!!
3️⃣ عاقبت شوم نمایندگان غیر انقلابی که در مجلس ششم بوده اند و آن همه هزینه برای کشور درست کردند را به مردم بگوییم تا متوجه بشوند نماینده غیر انقلابی چه ضرری برای جامعه و مردم دارد.
4️⃣ به مردم بگوییم که وقتی طرح سوال از رئیس جمهور در مجلس فعلی امضا شد، حتی یک نفر از 30 نفر نماینده مردم تهران ، پای آن را امضا نکردند !!! یعنی مردم و خواسته های اقتصادی آنها ، فدای مصلحت کاری های سیاسی!!!
5️⃣ مردم را توجیه کنیم که هرکسی بیشتر خرج کرد و وعده داد، قطعا لیاقت مجلس را ندارد. چون تجربه این را نشان داده است
6️⃣ بدانیم و یاد بگیریم که با دادن زدن و هوار کشیدن و توهین به دولت ، نمی توان روشنگری کرد و موفق شد. هرجا نیروهای انقلابی با تقوا عمل کردند ، پیروز شدند. یادم نمی رود در انتخابات سال 88 ، برخی عزیزان ختم قرآن و روزه می گرفتند تا جربان انقلاب پیروز شود و شد. اگر جربان مقابل بی تقوایی کرد، ما نباید مقابله به مثل کنیم.
💠یادمان باشد ، وقت زیادی نداریم. گل نزنیم، گل می خوریم
✍️ احسان عبادی